مرده و دروغگو از یک جهت با هم مساوی هستند. اما از جهات دیگر دروغگو بدتر از مرده است. میّت و مرده نمیتواند شرّ بیافریند. اما دروغگو شرّآفرین است.
رُوِیَ عَنْ عَلیٍّ علیه السّلام قال:اَلْکَذَّابُ وَ الْمَیِّتُ سِوَاءٌ لِأَنَّ فَضِیلَةَ الْحَیِّ عَلَى الْمَیِّتِ الثِّقَةُ بِهِ فَإِذَا لَمْ یُوثَقُ بِکَلَامِهِ بَطَلَتْ حَیَاتُهُ.[1] ترجمه حدیث: از امیرالمؤمنین(علیهالسلام) منقول است که فرمودند: دروغگو و مرده برابرند! پس به درستى که مزیّت زنده بر مرده این است که انسان می تواند به زنده اعتماد کند ولی به مرده نمی تواند اعتماد کند. پس وقتی به سخن کسی اعتماد نباشد،دیگر این شخص زنده نیست. شرح حدیث: امیرمؤمنان علی(علیهالسلام) فرمودند: «اَلْکَذَّابُ وَ الْمَیِّتُ سِوَاءْ»؛ شخص دروغگو با مرده مساوی است! در اینجا حضرت شخص دروغگو را با مرده از یک جهت مقایسه می کنند، نه از جهات دیگر. میفرمایند دروغگو و مرده برابرند؛ چرا؟ «لِأَنَّ فَضِیلَةَ الْحَیِّ عَلَى الْمَیِّتِ الثِّقَةُ بِه». چون برتری شخص زنده بر مرده این است که انسان روی شخص زنده میتواند حساب کند و به او اعتماد کند، امّا روی شخص مرده نمی شود حساب کرد و نمیتوان به او اعتماد کرد. بعد فرمود: «فَإِذَا لَمْ یُوثَقُ بِکَلَامِهِ بَطَلَتْ حَیَاتُه». وقتی به آدم دروغگو ـکه به ظاهر زنده استـ نمیتوانیم اعتماد کنیم، پس این فرد با مرده مساوی است. حضرت در این روایت فقط از یک جهت بین دروغگو و مرده مقایسه میکنند، نه از هر جهت. شخص دروغگو و مرده از یک جهت با هم مساوی هستند و آن هم عدم اعتماد به هر دوی اینها است. امّا از جهات دیگر، دروغگو بدتر از مرده است. زیرا در روایت دیگری داریم که امام باقر(علیهالسلام) فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لِلشَّرِّ أَقْفَالًا وَ جَعَلَ مَفَاتِیحَ تِلْکَ الْأَقْفَالِ الشَّرَابَ وَ الْکَذِبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرَابِ».[2] خداى متعال براى بدى قفلهایى قرار داده، و کلید این قفلها راشراب قرار داده، و دروغ بدتر از شراب است. این یعنی دروغ در مقایسه با شراب، شرّآفرینتر است. در روایت امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) مرده و دروغگو از یک جهت با هم مساوی هستند. اما از جهات دیگر دروغگو بدتر از مرده است. میّت و مرده نمیتواند شرّ بیافریند. اما دروغگو شرّآفرین است. ما باید روایات را کنار هم و به صورت مجموعی مورد توجّه قرار دهیم. دروغگو اگر بمیرد بهتر است! چون زندگیاش شرّآفرین است. این مسأله دروغ را دستکم نگیرید. دروغ از معاصی کبیره است و بسیار در آیات و روایت ما از آن پرهیز داده شده است. همانطور که حضرت امیر(علیهالسلام) فرمود، دروغ اوّلاً حسّ اعتماد را از بین میبرد؛ و ثانیاً در جامعه شرّ میآفریند. این یعنی دروغ ابعاد گوناگون دارد! پی نوشت: [1]. غُررالحِکم و دُرر الکَلِم، ص 220، روایت 4386 [2]. اصول کافی، ج2، ص 338 منبع : پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیه الله تهرانی
نظر |
تفکیک مرجعیت از رهبری هیچ گونه مشکل و یا تعارضی در فتاوی پیش نمی آورد زیرا حوزه عملکرد این دو مقام از هم جداست . اگر چه در صورت امکان ، جمع بین مرجعیت ورهبری در یک شخص ، فوائدی داشته واز جهاتی برتر است.
1.رجوع به اعلم به دلیل اختلاف نظرهایی که در برخی مسائل فقهی وجود دارد افراد به حکم ذوق فطری خود سراغ کسی می روند که از دیگران حاذقتر، برجسته تر، استادتر، یا به اصطلاح «فقیه اعلم» باشد، پس اعملیّت شرط لازم برای رجوع به یک فقیه در امور اختلافی است. 2. تعدّد مراجع و وحدت ولی فقیه ممکن است افراد پس از تحقیق در مورد فقیه اعلم و بعد از مراجعه به خبرگان به نتایج مختلفی برسند، و در نتیجه هر یک، از مرجعی تقلید نمایند، که البته این تعدد مراجع در احکام فردی باعث مشکلی نخواهد شد؛ اما در مسائل اجتماعی که رابطه ی افراد با یکدیگر مطرح است، چند گانگی دیدگاهها خصوصاً در مسائل کلان و سرنوست ساز، مشکل آفرین خواهد بود و چه بسا باعث هرج و مرج و حتی اختلال نظام زندگی اجتماعی بشود. بنابراین ضرورت دارد یک دیدگاه در کشور حاکم باشد که اولاً: از سوی فقیه آگاه به مسائل سیاسی و اجتماعی ارائه شده باشد، ثانیاً: دارای رسمیّت باشد؛ و ثالثاً: صاحب آن دیدگاه، از سوی تعداد قابل توجهی از مجتهدان خبره به عنوان اعلم در مسائل اجتماعی معرفی گردیده باشد. به این ترتیب مبنای تصمیم گیری در مسائل کشور و حلّ معضلات و اجرای احکام اسلامی همین دیدگاه رسمی قرار می گیرد. 3. شأن ولی فقیه در اسلام ولی فقیه به عنوان حافظ شریعت و مجری احکام و قوانین الهی و مقام رسمی برای تعیین مصداق در مواجهه با مشکلات به وجود آمده، و تصمیم گیرنده نهایی در جامعه ی اسلامی از طرف شارع مقدس معرفی گردیده است. این مقام شامخ، شأنی است که برای فقهای جامع الشرایط در عصر غیبت از سوی ائمه معصومین (ع) در نظر گرفته شده است هر چند رهبر برخی از اختیارات خود را مانند قضا به رئیس قوه قضائیه و اختیارات قانونگذاری را به مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان- به عنوان ضامن اسلامی بودن قوانین- می سپارد، ولی در همان حال نقش حیاتی او در جلوگیری از انحرافها، حقظ وحدت، اجرای احکام دینی و همچنین تصمیم گیری در مورد مشکلات کلان و سرنوشت ساز امری غیرقابل انکار است. همچنان که این امر از اختصاصات رهبر است و دیگران حق دخالت در آن را ندارند. 4. اعلمیّت در مسائل سیاسی اعلمیت در مسائل سیاسی و اجتهادی مفهومی انتزاعی است که دارای دو مشخصه مهم است. الف. داشتن شناخت بهتر از احکام اسلامی ب. داشتن شناخت عمیق تر از مصالح اجتماعی مسلمانان و آگاهی کامل از اوضاع سیاسی و بین المللی. هرگاه فقیهی این دو را به ضمیمه ی شرط عدالت و تقوا و توان مدیریت دارا بود، به ولایت و حاکمیت معرفی می گردد. 5. آگاهی به مصالح اجتماعی، سیاسی با عنایت به کار ویژه ی ولی فقیه، که تدبیر جامعه بر اساس احکام اجتماعی و سیاسی اسلام است، اگر چه در احکام فردی فقهی، اعلم از فقهای دیگر نباشد، اما چون شناخت او نسبت به احکام و مصالح اجتماعی سیاسی بیش از فقهای دیگر است، برای تصدّی رهبری جامعه ی اسلامی اولویت خواهد داشت. 6 . ضرورت اطاعت از احکام حکومتی مطابق دیدگاه فقهاء هرگاه حاکم اسلامی حکمی صادر کند، بر همه مسلمانان و از جمله مراجع تقلید و فقهای دیگر اطاعت از آن واجب است و هیچ فقیهی حق نقض حکم او را ندارد.با در نظر گرفتن مطالب مذکور به این نتیجه می رسیم که مراجع تقلید، محل رجوع مردم در شناخت احکام فقهی هستند و ولی فقیه عهده دار امر و نهی و تصمیم گیری در مورد مسائل اجتماعی کشور بوده و اوامر او لازم الاجراست و به دلیل جدا بودن حیطه وظیفه مراجع تقلید و ولی فقیه تعارضی پیش نخواهد آمد، زیرا یکی فقط به ارائه کلی اسلامی می پردازد، و دیگری به اجرای احکام الهی امر می کند و احیانا با وضع قوانینی متغیر، راه را برای عملی شدن احکام ثابت و رسیدن به اهدافی چون عزت مسلمانان و عدالت اجتماعی هموار می سازد ، و با نظارت دقیق بر حسن اجرای احکام دینی، سیاست گذاریهای لازم را به عمل می آورد. از سوی دیگر تنها نظر رسمی و مورد قبول در مسائل اجتماعی همان دیدگاه "ولی امر" است و احکام صادره از سوی او در مسائل سیاسی و اجتماعی بر همه لازم الاطاعه استمطابق نظر فقیهان هیچ فقیهی پس از صدور حکم ولی فقیه حق صدور حکمی دیگر در آن باب و یا نقض حکم ولی امر را ندارد. بنابر این تفکیک مرجعیت از رهبری هیچ گونه مشکل و یا تعارضی در فتاوی پیش نمی آورد زیرا حوزه عملکرد این دو مقام از هم جداست . اگر چه در صورت امکان ، جمع بین مرجعیت ورهبری در یک شخص ، فوائدی داشته واز جهاتی برتر است. منبع : مشکات هدایت ، آیت الله مصباح یزدی
از کسی که براو خشم گرفته ای، صفا و صمیمیّت مخواه و از کسی که به وی خیانت کرده ای، وفا مطلب و از کسی که به او بدبین شده ای، انتظار خیرخواهی نداشته باش، که دل دیگران برای تو همچون دل تو برای آنهاست.
گویند سخنان و نوشته های هر کس مبیّن روحیات و شخصیت وی میباشد. امیرالمومنین علیه السلام میفرماید: معرفِ هر کس زبان اوست و تا هنگامی که سخن نگفته در پشت زبانش پنهان است. کسی که به منبع فیض الهی وصل است سخنان پُر مغز و گرانبهایی ارائه میدهد که انسان ساز و سرنوشت ساز است. در این مقاله برخی از غنچه های کلام امام هادی علیه السلام را دستچین نموده و برای بهره گیری، تقدیم عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت مینماییم.
1- شکر و شاکر
«الشاکِرُ أَسعَدُ بِالشکر مِنهُ بِالنعمَةِ الَتی أَوجَبَتِ الشکرَ لاَِنَّ النعَمَ مَتاعٌ وَ الشکرُ نِعَم وَ عُقبی.»؛ شخص شکرگزار، به سبب شکر، سعادتمند تر است تا به سبب نعمتی که باعث شکر شده است. زیرا نعمت، کالای دنیاست و شکرگزاری، نعمتِ دنیا و آخرت است.
2- جایگاه اجابت دعا
«إِنَّ لله بِقاعًا یُحِبُّ أَن یُدْعی فیها فَیَستجیبَ لِمَن دَعاهُ وَ الحَیْرُ مِنها.»؛ همانا برای خداوند بقعههایی است که دوست دارد در آنها به درگاه او دعا شود و دعای دعا کننده را به اجابت رساند، و حائر - حسین علیه السلام- یکی از آنهاست.
3- خدا ترسی
«مَنِ اتقَی الله یُتقی، وَ مَنْ أَطاعَ الله یُطاعُ، وَ مَنْ أَطاعَ الْخالِقَ لَم یُبالِ سَخَطَ الَمخلوقینَ؛ و مَنْ أَسْخَطَ الخالِقَ فَلییقَنَ أَنْ یَحِلَّ بِهِ سَخَط الَمخلوقینَ.»؛ هر کس از خدا بترسد، مردم از او بترسند، و هر که خدا را اطاعت کند، از او اطاعت کنند، و هر که مطیع آفریدگار باشد، باکی از خشم آفریدگان ندارد، و هر که خالق را به خشم آورد، باید یقین کند که به خشم مخلوق دچار میشود.
امام علیه السلام همان طورى که پیرمرد می رفت به او نگاه می کرد. بعد رو به جمعیت فرمود: « مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَنْظُرَ إِلَى رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَلْیَنْظُرْ إِلَى هَذا ، هر که مایل است یک نفر بهشتى را ببیند به این پیرمرد نگاه کند.
«الکافی» معتبرترین کتاب حدیثی شیعه هشت جلد دارد دو جلد اول آن اصول، پنج جلد بعدی آن (3-7) فروع و جلد هشتم آن روضه کافی نام دارد. مولف جلیل القدر این کتاب مرحوم کلینی (م 329 ق) در روضه کافی جریانی را از امام باقر علیه السلام نقل می کند که برای شیعیان و ارادتمندان به آن حضرت بسیار گوارا و نوید بخش است. راوی این روایت حَکَمِ بْنِ عُتَیْبة است. او می گوید: در خدمت امام باقر علیه السّلام بودم و اطاق آکنده از جمعیّت بود ناگاه پیرمردى که بر عصاى خود تکیه داشت، پیش آمد تا به در اطاق ایستاد. عرض کرد: السلام علیک یا ابن رسول الله و رحمة الله و برکاته و بعد سکوت کرد. امام پاسخ داد: علیک السلام و رحمة الله و برکاته. بعد پیرمرد رو کرد به سایر جمعیت که در آنجا بودند و به آنها نیز سلام کرد. همه جواب سلامش را دادند. در این موقع رو به جانب حضرت نمود و گفت: یا ابن رسول الله مرا نزدیک خود بنشان فدایت شوم به خدا سوگند من شما و کسى که شما را دوست داشته باشد را دوست دارم و این علاقه برای مطامع دنیایی نیست. با دشمن شما دشمنم و از او کناره مىگیرم و به خدا سوگند این نفرت و دشمنی نیز بواسطه اختلاف شخصی نیست و با هم پدر کشتگى نداریم [به دلیل پیروی از شما از آنها کناره گیری می کنم]. به خدا سوگند حلال شما را حلال و حرام شما را حرام می دانم و در انتظار برپایی حکومت عدل شما خاندانم. [1] با این عقیده و روشی که دارم آیا امید به نجات من هست؟ امام باقر علیه السلام دوبار به او فرمود: نزدیک من بیا! پیرمرد جلو آمد و حضرت او را پهلوى خود نشاند. آنگاه فرمود: پیرمرد! مردى خدمت پدرم على بن الحسین رسید و همین سؤال تو را از او پرسید. پدرم امام سجادعلیه السلام به او فرمود: وقتى جانت به اینجا رسید - با دست اشاره به حلقوم خود نمود - با قلبی مطمئن ، دلی آرام و با شوق فراوان با فرشتههاى اعمال روبرو می شوى اگر [با این عقیده و روشی که داری] از دنیا رفتی خدمت پیامبر و على و حسن و حسین و على بن الحسین علیهم السلام خواهی رسید. اگر هم زنده ماندی ؛ خداوند در همین دنیا چشم تو را روشن می کند [2] و در هر صورت تو در مقامات عالیه با ما خواهى بود. پیرمرد [که به نظر انتظار این همه لطف و کرامت را نداشت با تعجب] عرض کرد: چه فرمودید؟ امام باقر علیه السلام دو مرتبه سخنان خود را تکرار کرد. پیرمرد از خوشحالى و تعجب گفت الله اکبر ؛ اگر بمیرم خدمت رسول خدا و امیرالمومنین و امام حسن و امام حسین و على بن الحسین می رسم و در وقت جان دادن با قلبی مطمئن ، دلی آرام و با شوق فراوان با فرشتههاى اعمال روبرو می شوم و اگر [هم تا وقت ظهور] زنده مانده و آن زمان را درک کردم خدا زندگى خوشى برایم فراهم می کند و با شما در درجات عالیه خواهم بود؟ پیرمرد این را که گفت فریاد به گریه بلند کرد و شروع کرد به هاى هاى گریستن. در نهایت اختیار از کف داد و بر زمین افتاد. اهل مجلس نیز با دیدن این حال پیرمرد به گریه افتادند و آنها نیز شروع کردند به بلند بلند گریه کردن. در حالی که امام باقر علیه السّلام با انگشت، اشک از دیدگان مبارک خود می زدود ؛ پیرمرد سربلند کرد و از امام علیه السلام خواست تا دست مبارک خود را به او دهد. امام علیه السلام دست خود را به او داد. او دست امام علیه السلام را گرفت و بوسید و بر دو دیده و صورت خود گذاشت. سپس جامه از روى شکم خود بالا زده دست امام را روى شکم و سینه خود نهاد. بعد از جاى خود بلند شد و با گفتن «السلام علیکم» از امام و اهل مجلس خداحافظی کرد و از خانه خارج شد. امام علیه السلام همان طورى که پیرمرد می رفت به او نگاه می کرد. بعد رو به جمعیت فرمود: « مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَنْظُرَ إِلَى رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَلْیَنْظُرْ إِلَى هَذا ، هر که مایل است یک نفر بهشتى را ببیند به این پیرمرد نگاه کند.»حکم بن عتیبه راوى حدیث می گوید: من خانه مصیبت زدهاى را ندیده بودم که مثل این مجلس گریه کنند (چنان تحت تاثیر نیت پاک پیرمرد و لطف امام قرار گرفته بودند که همه با صداى بلند گریه می کردند.) [3] پی نوشت: 1. اصل عبارت این است: «وَ اللَّهِ إِنِّی لَأُحِلُّ حَلَالَکُمْ وَ أُحَرِّمُ حَرَامَکُمْ وَ أَنْتَظِرُ أَمْرَکُم» که ما آن را با توجه به شرح ملا صالح مازندرانی، ج11، ص 416 اینگونه ترجمه کردیم. 2. خلاصه اینکه اگر تا قبل از ظهور از دنیا رفتی با ما اهل بیت خواهی بود و اگر ماندی خدا تو را با درک زمان ظهور دلشاد خواهد کرد. همان ج11 ص 416 3. الکافی ، ج8، ص 77
به حدی قیامت هولناک است که اموات و مردگان در عالم برزخ و قبر نیز هول و وحشت آن را دارند به نحوی که بعضی از مردگان که به دعای اولیاء خدا زنده شدهاند موهایشان تمام سفید بوده. سبب سپیدی موی آنها را پرسیدند، گفتند وقتی که ما را به زنده شدن امر کردند گمان کردیم که قیامت بر پا شده و از وحشت و هول قیامت تمامی موهای ما سپید شد.
یکی از منازل هولناک آخرت، قیامت است که هولش عظیم، بلکه از هر هول اعظم و فزعش فزع اکبر است و خداوند در وصف آن میفرماید: «ثَقُلَت فِی السَّماوَاتِ وَالاَرضِ لاَ تَأتِیکُم إِلاّ بَغتَهً»؛(1) سنگین و گران و عظیم است قیامت از حیث شدائد و هولهای آن، در آسمانها و زمین یعنی بر اهل آنها از ملائکه و جن و انس، نیاید شما را مگر ناگهان. قطب راوندی از حضرت صادق(علیهالسلام) روایت کرده که حضرت عیسی(علیهالسلام) از جبرئیل پرسید: «کی قیامت برپا خواهد شد؟»جبرئیل چون اسم قیامت شنید به لرزه افتاد و غش کرد؛ پس چون به حال آمد گفت: «یا روح الله، مسئول به امر قیامت اعلم از سائل نیست.» سپس آیه شریفه را که ذکر شد خواند. (2) و شیخ جلیل علی بن ابراهیم قمی (ره) از حضرت امام محمد باقر(علیهالسلام) روایت کرده که: «وقتی حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) نشسته بود و جبرئیل نزد آن حضرت بود که ناگاه نظر جبرئیل به جانب آسمان افتاد و از ترس، رنگش مانند زعفران زرد شد؛ پس خود را به رسول خدا چسباند و به حضرت پناه برد. پس حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) به آنجا که جبرئیل نظرش افتاده بود، نظر افکند ملکی را دید که مشرق و مغرب را پر کرده بود. پس آن ملک رو به پیغمبر کرد و گفت یا محمد! من فرستاده خدایم تا تو را خبر دهم که یا پادشاهی را اختیار کنی یا پیامبری را؟ پس حضرت به سوی جبرئیل توجه کرد، دید رنگش به حال اول برگشته و به حال آمده.» ادامه مطلب...