نظر |
انتظار ظهور امام زمان (عج)، به معنای انتظار برای پر شدن جهان از عدل و داد و عدالت برای همه انسانها و انتظار رفع ظلم از صحنه زندگی بشر و انتظار فرارسیدن دنیایی برتر از لحاظ معنوی و مادی است.
* میلاد عدل، عید عدالت خواهان
جشن میلاد حضرت حجت (عج) برای عموم شیعیان، بلکه همه عدالتخواهان عالم یک عید بزرگ است.
* امید مظلومان
همه کسانی که از ظلمی رنج برده اند، چه آنهایی که به خود آنان ظلم شده است و رنج بردهاند و چه کسانی که به ستمکشی دیگران نگاه کرده اند و رنج برده اند، با یاد ولادت این منجی عظیم تاریخ و بشر در دلشان امیدی به وجود می آید.
*عدالت، آرزوی انسان
آنچه مسلم است، همه پیغمبران و اولیا برای این آمدند که پرچم توحید را در عالم گسترش بدهند؛ پرچم توحید را به اهتزاز درآورند و روح توحید را در زندگی انسانها زنده کنند. بدون عدالت، بدون استقرار عدل و انصاف، توحید معنایی ندارد. یکی از نشانه ها یا ارکان توحید، نبودن ظلم و نبودن بی عدالتی است؛ لذا شما می بینید که پیام استقرار عدالت، پیام پیغمبران است. تلاش برای عدالت، کار بزرگ پیغمبران است. انسانهای والا در طول تاریخ، در این راه تلاش کرده اند و بشریت را روز به روز به سمت فهمیدن این حقیقت که عدالت سرآمد همه خواسته های انسانی است، نزدیک کرده اند.
کدام انسان آزاده ای است که از گسترش عدالت، از برافراشته شدن پرچم دادگری و رفع ظلم در سراسر جهان، خرسند نشود و آن را آرزو نکند؟
* مهدیِ عدالت گستر، اعتقاد تمام مسلمانان
همه فرق اسلامی معتقدند که مهدی (عج) از نسل طیب و طاهر پیغمبر، عالم را مملو از عدل و داد و برای اقامه دین خدا و حق الهی قیام خواهد کرد.5
مسئله مهدی موعود، متفقٌ الیه میان همه مسلمانان است و شیعه و سنی به وجود منجی و مصلحی با آن خصوصیات معترفند که خواهد آمد و سراسر گیتی را از عدل و داد پر خواهد کرد.
این عقیده که همه مسلمانها هم به آن معتقدند، مخصوص شیعه نیست. البته در خصوصیات و جزئیاتش، بعضی فِرَق حرفهای دیگری دارند؛ اما اصل این که چنین دورانی پیش خواهد آمد و یک نفر از خاندان پیامبر (ص) چنین حرکت عظیم الهی را انجام خواهد داد و (یملأ الله به الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا) بین مسلمانها متواتر است. همه این را قبول دارند. این عقیده از آن عقاید بسیار کارگشا است.
*فطرت، در آرزوی عدالت
اگر فطرت انسانی تحت فشار قدرتهای استکباری، مسخ و لگدمال نشود، دلها به طور فطری و طبیعی منتظر چنان آیندهای (محیطی آکنده از عدل واقعی) است و بدون تردید، آن قدرت متکی بر عدل مطلق الهی، پرچم خواهد برافراشت.
* مظهر عدل الهی
مهدی موعود، مظهر رحمت و قدرت حق و مظهر عدل الهی است و کسانی که بتوانند با این کانون شعاع رحمت و تفضلات الهی، ارتباط روحی و معنوی برقرار کنند در تقرب به خداوند، توفیق بیشتری می یابند.
* عدالت، شعار مهدویت
شما برادران و خواهران توجه دارید که برجسته ترین شعار مهدویت عبارت است از ((عدالت)). مثلاً در دعای ندبه وقتی شروع به بیان و شمارش صفات آن بزرگوار می کنیم، بعد از نسبت او به پدران بزرگوار و خاندان مطهرش، اولین جمله ای که ذکر می کنیم این است: ((این المعد لقطع دابرالظلمة، این المنتظر لاقامة الامت والعوج، این المرتجی لازالة الجور والعدوان))؛ یعنی دل بشریت می تپد تا آن نجات بخش بیاید و ستم را ریشه کن کند، بنای ظلم را که در تاریخ بشر از زمانهای گذشته همواره وجود داشته و امروز هم با شدت وجود دارد، ویران کند و ستمگران را سر جای خود بنشاند. این اولین درخواست منتظران مهدی موعود از ظهور آن بزرگوار است. یا در زیارت آل یاسین وقتی خصوصیات آن بزرگوار را ذکر می کنید، یکی از برجسته ترین آن خصوصیات این است که: ((الذی یملاء الارض عدلا و قسطا کما ملئت ظلما و جورا)). انتظار این است که او همه عالم ـ نه یک نقطه ـ را سرشار از عدالت کند و قسط را در همه جا مستقر کند. در روایاتی هم که درباره آن بزرگوار است همین معنا وجود دارد.
*انتظار ظهور، انتظار عدالت
انتظار ظهور امام زمان (عج)، به معنای انتظار برای پر شدن جهان از عدل و داد و عدالت برای همه انسانها و انتظار رفع ظلم از صحنه زندگی بشر و انتظار فرارسیدن دنیایی برتر از لحاظ معنوی و مادی است.
انتظار ظهور، اشتیاق انسانهای صالح برای گسترش عدالت است.
انتظار منتظران مهدی موعود در درجه اول، انتظار استقرار عدالت است. درد بزرگ بشریت، امروز همین مسئله فقدان عدالت است. همیشه دستگاههای ظلم و جور در سطح دنیا به شکلهای مختلف بر مردم جفا کردهاند. بشریت را زیر فشار قرار داده اند و انسانها را از حقوق طبیعی خود محروم کردهاند؛ اما امروز این معنا از همیشه تاریخ بیشتر است. و رفع این را انسان از ظهور مهدی موعود می طلبد و انتظار می برد. مسئله، مسئلة طلب عدالت است.
امروز با انقلاب اسلامی ما که در خط ایجاد عدالت در سطح جهان است، انقلاب حضرت مهدی(عج) یک گام بزرگ به هدف خود نزدیک شد. نه فقط به وجود آمدن حکومت اسلامی، آن عاقبت موعود را به عقب نمی اندازد؛ بلکه آن را تسریع هم می کند و این است معنای انتظار.
* آمادگی برای ایجاد عدالت
درس دیگری که اعتقاد به مهدویت و جشنهای نیمه شعبان باید به ما تعلیم بدهد، این است: عدالتی که ما در انتظار آن هستیم، عدالت حضرت مهدی (عج) که مربوط به سطح جهان است، با موعظه و نصیحت به دست نمی آید. یعنی مهدی موعود ملتها نمی آید ستمگران عالم را نصیحت کند که ظلم و زیاده طلبی و سلطه گری و استثمار نکنید. با زبان نصیحت، عدالت در هیچ نقطه عالم مستقر نمی شود. استقرار عدالت، چه در سطح جهانی ـ آنطور که وارث انبیا انجام خواهد داد ـ و چه در همه بخشهای دنیا، احتیاج به این دارد که مردمان عادل و انسانهای صالح و عدالت طلب، قدرت را در دست داشته باشند و با زبان قدرت با زورگویان حرف بزنند. با کسانی که سرمست قدرت ظالمانه هستند نمی شود با زبان نصیحت حرف زد؛ با آنها باید با زبان اقتدار صحبت کرد. آغاز دعوت پیغمبران الهی با زبان نصیحت است؛ اما بعد از آن که توانستند طرفداران خود را گرد بیاورند و تجهیز کنند، آنگاه با دشمنان توحید و دشمنان بشریت، با زبان قدرت حرف زدند. شما ببینید در همین آیه کریمه قرآن ـ که راجع به قسط صحبت می کند و می گوید خدای متعال همه پیغمبران را فرستاد (لیقوم الناس بالقسط) برای این که قسط و عدالت را در جامعه مستقر کنند ـ بلافاصله میفرماید: (وانزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للناس)یعنی پیغمبران علاوه بر این که با زبان دعوت سخن می گویند، با بازوان و سرپنجگان قدرتی که مجهز به سلاح هستند، با زورگویان و قدرت طلبان فاسد معارضه و مبارزه می کنند.
ما نباید فکر کنیم که چون امام زمان خواهد آمد و دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد، امروز وظیفهای نداریم. نه، به عکس، ما امروز وظیفه داریم در آن جهت حرکت کنیم تا برای ظهور آن بزرگوار آماده شویم.امروز اگر ما می بینیم در هر نقطه دنیا ظلم و بی عدالتی و تبعیض و زورگویی وجود دارد، اینها همان چیزهایی است که امام زمان برای مبارزه با آنها می آید. اگر ما سرباز امام زمانیم، باید خود را برای مبارزه با اینها آماده کنیم.
امام زمان تنها، دنیا را پر از عدل و داد نمی کند، امام زمان از آحاد مؤمن مردم و با تکیه به آنهاست که بنای عدل الهی را در سرتاسر عالم استقرار می بخشد و یک حکومت صد در صد مردمی تشکیل می دهد.چه علتی داشت که بسیاری از انبیای بزرگ اولوالعزم آمدند و نتوانستند دنیا را از بدیها، پاک و پیراسته کنند؟ چرا؟ چون زمینه ها آماده نبود. چرا امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) در زمان خودش ـ با آن قدرت الهی، با آن علم متصل به معدن الهی، با آن نیروی اراده، با آن زیباییها و درخشندگیهایی که در شخصیت آن بزرگوار وجود داشت، با آن توصیه های پیامبر اکرم(ص) درباره او ـ در همین مدت کوتاه، نتوانست ریشه بدی را بخشکاند؟ ـ خود آن بزرگوار را از سر راه برداشتند: ((قتل فی محراب عبادته لشدة عدله؛ تاوان عدالت امیرالمؤمنین(ع)، جان امیرالمؤمنین(ع) بود که از دست رفت!)) ـ چرا؟ چون زمینه، زمینه نامساعد بود. زمینه را نامساعد کرده بودند. زمینه را زمینه دنیاطلبی کرده بودند. آن کسانی که در مقابل امیرالمؤمنین(ع) صفآرایی کرده بودند ـ در اواخر حکومت این بزرگوار یا در اواسط ـ کسانی بودند که زمینههای دینی آنها، زمینه های مستحکم و ماده غلیظ متناسب دینی نبود. عدم آمادگی، این طور فاجعه را به بار می آورد. آن وقت اگر امام زمان (عج) در یک دنیای بدون آمادگی تشریف بیاورند، همان خواهد شد. باید آمادگی باشد.
* وظیفه مسؤولان
برادران و خواهران عزیز! نیاز عمده امروز کشور ما عدالت است. امروز ما به عدالت احتیاج داریم. مردم از تبعیض رنج می برند. مسؤولان کشور ـ که بحمدالله مسؤولان ارشد کشور مؤمن و پاکیزه اند ـ اگر می خواهند آنچه را که نیاز حقیقی مردم است اعمال کنند، باید به عدالت بیندیشند. اگر فکر و انگیزه عدالت در دلها زنده باشد، آنگاه فرصتِ کار و توفیق برای باز کردن گرهها یکی یکی به وجود خواهد آمد؛ بیکاری و مسائل اقتصادی و مشکلات گوناگونی که در زمینه های فرهنگی وجود دارد حل می شود و مسئله رشد علم در دستگاههای علمی و در دانشگاهها ممکن خواهد شد.
* چشمانداز آینده بشر
حرکت جوامع اسلامی و حرکت همه جوامع بشری به سوی خیر و صلاح است؛ به سوی حکومت حق و عدالت است؛ به سوی نابودی خواسته های استبدادی است؛ به سوی روی کار آمدن مستضعفان است که در شکل عادلترینش در دوران ظهور ولی عصر(عج) تأمین میشود.
دنیای سرشار از عدالت، پاکی، راستی، معرفت و محبت، دنیای دوران امام زمان (عج) است که زندگی بشر هم از آنجا به بعد است. زندگی حقیقی انسان در این عالم، مربوط به دوران بعد از ظهور امام زمان (عج) است که خدا می داند بشر در آنجا به چه عظمتهایی نایل خواهد شد!
دورانی خواهد رسید که قدرت قاهره حق، همه قله های فساد و ظلم را از بین خواهد برد و چشم انداز زندگی بشر را با نور عدالت منور خواهد کرد.
ظهور حضرت بقیة الله امام زمان(عج) و ایجاد محیطی آکنده از عدل واقعی ـ عدل کامل الهی و اسلامی ـ بالاترین شرایط زندگی مادی و معنوی انسان است.
در حقیقت، آن جامعه ای که در دوران ظهور حضرت ولی عصر (عج) به وجود خواهد آمد، همان جامعه ای است که همه پیغمبران الهی برای تهیه مقدمات آن از جانب الهی مبعوث شدند؛ یعنی ایجاد یک جامعه ای که بشریت در آن جامعه بتواند به رشد و کمال متناسب خود برسد. اگر این آیه قرآن که در باره بعثت پیامبران می فرماید: الیقوم الناس بالقسط یعنی پیغمبران مبعوث شدند تا قسط و عدل در جامعه بشری استوار بشود، اشاره به هدف بعثت میکند، پس حکومت مهدی(عج) و جامعه مهدوی، همان جامعه ای است که این هدف را به طور کامل تأمین می کند.
حکومت الهی حضرت بقیة الله ـ ارواحنا فداه ـ حکومتی است که در آن مقررات حاکم بر مردم، خواست آمریکا و دیگر قدرتهای زورگوی شرق و غرب نیست؛ بلکه حکومت عدالت، مواسات و مساوات، حکومت معنویت و فضیلت است و امروز هر کسی که برای عدالت، در راه دین و خدمت به محرومان حرکت میکند، باید خوشحال و امیدوار باشد؛ زیرا آینده متعلق به او است.
منبع:entezar.net
آسیب اصلی در نظرگاه آیتالله بهجت(ره)، آسیب رابطه امام و مأموم است. از این رو راه حلّ محوری ایشان اصلاح این رابطه و تعمیق آن است. تصریح میکنند: «تا رابطه ما با ولیّ امر ـ امام زمان(عج) ـ قوی نشود کار ما درست نخواهد شد.»
* اشاره:
بیتردید حضرت آیتالله العظمی محمدتقی بهجت که از مفاخر تشیع بود، برای بسیاری شناخته شده بودند. ایشان که شیخ الفقهاء این عصربودند از بزرگان اهل عرفان عملی نیز به شمار میآمدند. شهادت بزرگان معرفت چون میرزا علی آقای قاضی، امام خمینی، آیتالله بهاءالدینی و ... بر این مطلب صحّه نهاده و دهها نقل کرامت عملاً ایشان را بین خاص و عام شهره این مقامات نمود. لکن سلوک خاصّ ایشان؛ کم حرفی و فقدان تألیفات موجب شده که سخنانی از ایشان نقل و گاه به شکل گلچین چاپ شود که نوعاً فاقد نظمی منطقی و ارائه یک نظام منسجم به خواننده میباشد.
نبودن چنین تقدیر نظاممندی از فرمایشات ایشان منجر شده گاه شایعاتی پیرامون موضوعات مختلفی از جمله مسائل پیرامون مهدویت در بین مردم رواج یابد و پس از مدتی انکار و تکذیب گردد. در این مقاله به دنبال دستهبندی و ارائه فرمایشات به ظاهر پراکنده معظمٌ له درباره موضوع مهدویت هستیم. علیالقاعده منابع اصلی ما نیز همان کتابهایند لذا نمیتوان ادعا کرد توانسته باشیم به همه ابعاد نظر ایشان درباره این موضوع مهم دست یافته باشیم. اما اهمیت مطلب از یک سو، و اهمیت، ارجمندی و وجاهت صاحبِ نظر از سوی دیگر ما را بر آن داشت تا همین اندک را هم دریغ نورزیم و آن را توشه راه نماییم. بدین منظور، مطالب را در چهار بخش مرتبط به هم تقدیم میداریم.
1. وضعیت امام غائب(عج)
------------------------------
آیتالله العظمی بهجت (ره)چونان سایر عالمان شیعی، امام را بزرگترین آیت حق، "آینهای که تمام عالم را نشان میدهد "، "ولیّ نعمتما و مجرای رساندن فیض به ما " دانسته، درباره امام عصر(ع) میفرمایند: "اهلبیت همه نور واحدند؛ لذا انسان به هر کدام متوسل شود از دیگری جواب میگیرد. البته مصالحی در کار است همچنانکه حضرت رسول(ص) در پاسخ حاجات درخواست شده از ایشان، به حضرت امیر(ع) و آن حضرت به امام حسن(ع) تا امام زمان(ع) حواله دادهاند. زیرا مجری امور در این زمان آن حضرت است؛ نه فقط به لحاظ ظاهری بلکه به لحاظ ولایت باطنی نیز "نزدیکترین ائمه به ما حضرت حجت(عج) میباشد ". آیتالله العظمی بهجت (ره)به رغم اینکه آن حضرت را مالک کره زمین و واسطه همه ارزاق و خیرات به ما دانسته، اما درباره وضعیت ایشان چنین میگوید:
"چه مصائبی بر امام زمان(عج) ـ که مالک همه کره زمین است و تمام امور به دست او انجام میگیرد ـ وارد میشود، و آن حضرت در چه حالی است و ما در چه حالی؟ او در زندان است و خوشی و راحتی ندارد و ما چقدر از این مطلب غافلایم و توجّهی نداریم. " همچنین در جایی دیگر از دستبسته بودن امام سخن میگوید. و مثال او را مثال ناقه صالح میخوانند. "ما از غمخوار، هادی، حامی و ناصر خود قدردانی و شکرگزاری نمیکنیم و واسطه خیر را پی میکنیم که: "فعقروها ".
پس به عکس آنچه برخی عوام تصور دارند، امام غائب، فارغ از ما، در نعمت و سرور و در باغی خوش آب و هوا منزل ندارد بلکه در صبری جانکاه روزگار میگذراند. حضرت غائب(عج) عجب صبری دارد با اینکه از تمام آنچه که ما میدانیم و نمیدانیم اطلاع دارد و از همه امور و مشکلات و گرفتاریهای ما باخبر است... . خدا عجب صبری به ولیعصر(ع) داده که هزار سال است میبیند بر سر مسلمانان چه بلاهایی میآید و چه بلاهایی خود مسلمانان بر سر هم میآورند، و همه را تحمل میکند.
2. وضعیت مأمومان در غیبت
-------------------------------
از نظر آیتالله العظمی بهجت (ره)، همه شیعیان فرزندان فاطمه(س)اند9 اما این مأمومین امام غائب دارای دو وضعیتاند: وضعیت بالقوه آنها که همان داراییها و امکانات آنهاست. در کلمات ایشان دو چیز گنج و کنز عالی است:
الف ـ میراث علمی ائمه اطهار(ع) : ایشان در معرفی این گنجینه مهم میفرماید: "این همه ودایع، کتب، مخازن علم، روایات، و ادعیه در اختیار ما گذاشتهاند به گونهای که اگر کسی بخواهد امامی را حاضر بیابد، یا صدایش را از نوار گوش دهد، یا در خدمتش باشد تا مطالب آنان را استماع کند ـ نه اینکه خود در محضر آنان صحبت کند ـ بهتر از اینها را پیدا نمیکند. همه چیز در دسترس ما است ولی حالمان مانند حال کسانی است که هیچ ندارند. "
ب ـ استمرار فیض امام(ع): گنج دیگر شیعیان، داشتن امام حیّ و استمرار فیض او است که به لحاظ عملی هماکنون هم شیعیان میتوانند از او بهره ببرند. آیتالله العظمی بهجت (ره)در پاسخ به سؤالی که از ایشان شده بود: چرا ما باید از عترت محروم باشیم؟ پاسخ دادند: "چه کسی گفته از فیوضات آنان محرومایم؟ ما به اختیار محرومایم! همچنین: "نور الامام فی قلوب المؤمنین انور من الشمس المضیئه بالنهار " منتها دنبال کردن و طلب میخواهد. در زمان غیبت هم عنایات و الطاف امام زمان(عج) نسبت به محبان و شیعیاناش زیاد دیده شده است باب لقاء و حضور کاملاً مسدود نیست، بلکه اصل رؤیت جسمانی را هم نمیشود انکار کرد. "
در نظر ایشان اساساً امام(ع) از نظر ظالمان محجوب است نه عارفان: حضرت از اعین الظالمین محجوب است: "المحجوب عن اعین الظالمین " اما کسانی که نه ظالماند، نه رفیق ظالم و نه با ظالمان معاشر، آن حضرت از دید آنان محجوب نیستند ".
اما این وضعیت بالقوه شیعه و امکانات اوست. وضعیت بالفعل و موجود مأمومین در نظر ایشان پست و ناچیز است: "مسلمانان زعیمی ندارند که در زیر لواء و پرچم او قرار گیرند زیرا سنّیان که اصلاً قائل به زعیم و امام نیستند و شیعه هر چند اعتقاد به امام دارد ولی در عمل و وضعیت مانند سنّیان هستند و با آن فرقی ندارند! "
در واقع یک تشیع اسمی است. از اینرو انذار میدهند: "اگر امام زمان هم بیاید با او همان معامله را میکنیم که با آبای طاهرینش کردیم! آیا میشود امام زمان(ع) چهار صد میلیون [تعداد شیعیان] یاور داشته باشد و ظهور نکند؟
اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بندگانی هستند که علم و صوابشان مُطَّرِد است یعنی با داشتن مقام عصمت، نه خطا میکنند و نه خطیئه و امام زمان(عج) عینالله الناظره و اذنه السامعه و لسانه الناطق و یده الباسطه (چشم بینا، گوش شنوا، زبان گویا و دست گشاده خداوند) است و از اقوال، افعال، افکار و نیّات ما اطلاع دارد، مع ذلک گویا ما ائمه و به خصوص امام زمان(عج) را حاضر و ناظر نمیدانیم بلکه گویا مانند عامّه اصلاً زنده نمیدانیم و به کلّی از آن حضرت غافل هستیم. "
یعنی با وجود در اختیار داشتن میراث علمی آنها مثل کسانی هستیم که هیچ ندارند و نسبت به فیوضات معنوی آنها نیز مثل کسانی هستیم که اصلاً امام را متولد شده نمیدانند!
3. اسباب غیبت امام(ع)
----------------------------
نکته در خور توجّه در کلمات ایشان این است که ایشان چنین غیبتی را بیسابقه میدانند: " امیدوارم خداوند برای یک مشت شیعه مظلوم، صاحبشان را برساند. زیرا در عالم چنین سابقهای نداشته و ندارد که رئیس و رهبری از مریدان و لشکرش اینقدر غیبت طولانی داشته باشد! چه باید گفت؟ معلوم نیست تا کی! در تمام امّتهای گذشته غیبت مقدّر شده است ولی در هیچ امّتی چنین غیبتی با وقت نامعلوم غیرمقدّر اتفاق نیفتاده است. "
بر این اساس از آنچه گذشت میتوان حدس زد عامل اصلی غیبت نزد ایشان چیست؟
آیتالله العظمی بهجت (ره)، اصلیترین مسبّب غیبت را خود مردم میبینند؛ گذشتگان به نوعی و موجودین به نوعی دیگر؛ "سبب غیبت امام زمان(ع) خود ما هستیم زیرا دستمان به او نمیرسد وگرنه در میان ما بیاید و حاضر شود چه کسی او را میکشد؟ آیا جنّیان آن حضرت را میکشند یا قاتل او انسان است؟ ما از پیش در طول تاریخ ائمه امتحان خود را پس دادهایم که آیا از امام تحفّظ و اطاعت میکنیم و یا اینکه او را به قتل میرسانیم؟! "
ایشان از عدم قدردانی و شکرگذاری مردم نسبت به غمخوار، هادی، حامی و ناصر خویش، و حتی بدتر از آن اینکه برخی آلت دست دشمنان امام هم میشوند، گله میکنند: " با وجود اعتقاد داشتن به رئیسی که عین الله الناظره است آیا میتوانیم از نظر الهی فرار کنیم و یا خود را پنهان کنیم؟ و هر کاری را که خواستیم انجام دهیم؟! چه پاسخی خواهیم داد؟! همه ادوات و ابزار را از خود او میگیریم و به نفع دشمنان به کار میگیریم و آلت دست کفار و اجانب میشویم و به آنان کمک میکنیم! "
4. اسباب ظهور امام(ع)
------------------------------
آسیب اصلی در نظرگاه آیتالله العظمی بهجت (ره)، آسیب رابطه امام و مأموم است. از این رو راه حلّ محوری ایشان اصلاح این رابطه و تعمیق آن است. تصریح میکنند: "تا رابطه ما با ولیّ امر ـ امام زمان(عج) ـ قوی نشود کار ما درست نخواهد شد. "
اما قوی شدن این رابطه چگونه است؟ ایشان در اینباره رویکرد اخلاقی خویش را بیشتر آشکار کرده، ادامه میدهند: "قوت رابطه ما با ولیّ امر (عج) هم در اصلاح نفس است. آیا واقعاً تا خودمان را اصلاح نکنیم کار درست میشود؟ "
لذا اصلاح نفس، تحکیم ایمان و تطبیق عقیده و عمل بر عقیده و عمل امام(ع) در بیانات ایشان از درخشش و تأکید خاصی برخوردار است.
"ما میخواهیم هر کاری دلمان میخواهد بکنیم؛ به نزدیکانمان به دوستانمان هر کاری میخواهیم بکنیم اما دیگران، دشمنان حق ندارند به ما اسائهای بکنند. ما اگر به راه بودیم و در راه میرفتیم چه کسی امیرالمؤمنین(ع) را میکشت؟ چه کسی امام حسین(ع) را میکشت؟ چه کسی همین امام حیّ حاضر را که هزار سال است از دیدهها غائب است مغلولالیدین (دست بسته) میکرد؟
برای مؤمنان، تثبیت در دین و ایمان، ثبات قدم تا ظهور آن حضرت، از ظهور آن حضرت مهمتر است. "
این راه حلّ محوری از سوی ایشان مبتنی بر تحلیلی است که از وضعیت موجود شیعیان و دشمنان دارد. "ما که قدرت دفاع در برابر قدرتهای بزرگ دنیا را ـ که برای ما با هم همدست شدهاند ـ نداریم و نمیتوانیم به صورت ظاهر با آنان بجنگیم. چرا دست از وظیفه خود برمیداریم؟! وظیفه فعلی ما با اینهمه ابتلائات و آتشهایی که برای نابودی شیعه در ایران، عراق، لبنان، پاکستان، افغانستان و ... فروخته شده دعا و توسل به حضرت حجت(عج) و توصیه دیگران به دعاست. "
توسل و دعا که شاخصی برای بهسازی رابطه مأمومین و امام خویش است، در بیان آیتالله العظمی بهجت (ره) جایگاهی خاص و ویژه دارد. اما نباید گمان کرد که تنها وظیفه در قبال ظهور را فقط دعا و استغاثه میدانند. ایشان برای تحقق راه حل محوریای که اشاره شد هم راهکارهای اجتماعی ارائه میکنند و هم راهکارهای فردی.
الف) راهکارهای اجتماعی
آیتالله العظمی بهجت (ره)از یک سو، بندگی و اطاعت را موجب تصحیح رابطه با امام و مسبّب همه کمالات دانسته، از سوی دیگر مانع جدی در این امر را اجانب و کفّار میدانند:
چه میشد به واسطه بندگی خدا، روابط ما با آن آقا (حجتبنالحسن(عج)) محفوظ میماند؟ دیگران نگذاشتند هر چند ما هم مقصریم و نخواستیم اتصال میان ما و آن حضرت محفوظ باشد.
در دیدگاه ایشان اصلیترین نقشه کفار، ضربه زدن به آن رابطه اصیل و دور کردن مسلمین از ثقلین است:
ائمه ما(ع) دعاها را در اختیار ما گذاشتهاند تا ما را غرق در نور ببینند. انبیا آمدهاند که ما را از دنیا و توجه به آن دور سازند ولی کفّار به ما میگویند: دین را کنار بگذارید تا ما به شما دنیا دهیم و وسایل راحتی ظاهری ـ نه راحتی درونی ـ شما را فراهم کنیم! البته این سخن هم دروغ است، زیرا اگر آنان برای ما راحتی دنیا را میخواهند پس چرا این همه بر سر تسلّط بر ما، با هم نزاع دارند. نقشه کفار این بوده و هست که قرآن را از دست مسلمانان بگیرند و روحانیت را از منابع دینی و معنویات و سرچشمههای معارف ـ یعنی قرآن و سنت ـ جدا سازند، تا این دو سلاح مهم از دست مسلمانان خارج گردد و راه تسلط آنان بر بلاد و ثروتهای مسلمانان باز شود. ولو به اینکه کسانی را در رأس قرار دهند که طبق مرام آنان کتاب و سنت را توجیه کنند و دیگران نابود، منزوی یا کشته شوند: ای کاش میدیدیم که گرگها به ما هجوم آوردهاند و ما را میخورند!
در پی این درک خاص است که راهکار اصلی اجتماعی ایشان برای تأمین آن مقصود، توصیه به عدم اختلاط با کفار است؛ هم اختلاط سیاسی ـ اقتصادی و هم اختلاط فرهنگی ـ فکری.
در ادامه سخن پیشین ایشان بیان مینماید:
با این وضع چه باید کرد؟ هر چه به ما فرمودند:
لا تتخذوا الکافرین اولیاء
(کافران را به عنوان دوست و سرپرست خود نگیرید).
گوش نکردیم! حالا با این اوضاع و گرفتاری و بلاها که بر سر ما مسلمانان میآید چه باید بکنیم؟ اگر تکلیف خود را بدانیم که چه باید بکنیم و به آنچه فهمیدیم عمل بکنیم از جهت علم به وظیفه فردای قیامت راحتایم.
اختلاط ما با کفار آخرش به همین جا میکشد؛ یعنی ابتدا از مسلمانان پذیرایی میکنند، به آنان احترام میگذارند، آنان را به بلاد خود دعوت میکنند و در تجارت و معاملات بازرگانی خود داخل میکنند، وقتی رؤسا و سیاستمداران مسلمان مست پول و غیر پول شدند مسلمانان حاضر میشوند امتیازاتی بدهند تا آنان بر بلاد اسلامی حکومت کنند. بدین ترتیب اختلاط با کفار، تسلط و حکومت آنها را بر مسلمانان آسانتر میسازد. آیا اگر مثلاً کفار بر نفت ایران حکومت کردند، میشود که نتوانند بر ایران و ملت ایران حکومت کنند؟ و مالک الرّقاب ممالک اسلامی و مسلمانان نشوند؟
در این بیانات مشکل اصلی صدمه زننده به رابطه قوی با امام زمان(ع)، غربزدگی مسلمانان دانسته شده است. لذا این مرجع عالیقدر شیعه، غیر از منع سیاستهایی که به حاکمیت سیاسی غرب بر مسلمین بینجامد به راهکارهایی اشاره میفرمایند که شیعیان را از تهاجم فرهنگی غرب و جدا شدن آنها از امام خویش نجات دهد:
1. هجرت و ایجاد برادری ایمانی
درباره هجرت چنین میفرمایند:
ممکن است کسی در بلاد کفر سکونت داشته باشد ولی ایمان و اعتقادش بر خلاف حکومتهای بیدین و یا بی عقل باشد و با این حال منتظر فرج باشد. ولی اگر کسی بخواهد عبادت کند و به خدا ایمان داشته باشد، یا ایمانش محفوظ بماند این امر متوقف بر نقل مکان و انتقال محل سکونت، از آن بلاد به بلاد اهل ایمان است [و در صورتی که] منتقل شدن از آنجا برای او ممکن باشد، باید برای حفظ دین و ایمان خود و اهل بیت خود به بلاد اهل ایمان مهاجرت کند، وگرنه به خود و اهل خود ظلم نموده، مقصّر خواهد بود.
در کنار دستور هجرت به بلاد مؤمنین، از اهل ایمان هم میخواهد، با هم کمال برادری و همدردی را داشته باشند:
چقدر رحمت خداوند شامل حال کسانی است که برای رفع این همه ابتلائات و بلاهایی که برای مسلمانان و اهل ایمان وارد میشود بیتفاوت نباشند و گریه و تضرع و ابتهال کنند! اگر مسلمانی در چین مبتلا شود ابتلای او ابتلای ماست و ما باید خود را مثل او گرفتار بدانیم!
ایجاد این همدلی و دلسوزی اثرات بسیار دارد. ایشان در یک تحلیل عرفانی روانشناختی، نبود این علامت بین مؤمنان را مذمت میکند.
با اینکه اندوه و شادی مؤمن به دیگران سرایت میکند چرا ما با این همه بلاها و مصایب که بر اهل ایمان وارد میگردد بیتفاوت هستیم؟ یا ما ایمان نداریم، یا قلبها قسی شده است! در روایت است که ظهور قائم آل محمّد(ص) "بعد قسوه القلوب؛ پس از قساوت دلها " خواهد بود.
2. مصونیّتسازی فرهنگی
هجرت از بلاد کفر یک انتقال فیزیکی از مناسبات جاهلی است و هجرتی از غرب جغرافیایی است اما آنچه از بدعتها و بیدینیها که در تمام عالم پراکنده شده و به دار اهل ایمان هم راه یافته است را طور دیگر باید سدّ کرد تا بتوان به بهبود رابطه ایمانی و بندگی و تصحیح رابطه با امام خویش اقدام نمود. حضرت آیتالله العظمی بهجت (ره)در این باره نیز دو دستور شاخص دارند:
اول، طی طریق سلف: گویا ائمه ما(ع) این مطلب را اتمام حجت کردهاند، لذا فرمودهاند: برای فرج بسیار دعا کنید. البته نه اینکه لقلقه زبان باشد. و نیز فرمودهاند "تمسّکوا بالأمر الأوّل؛ به راه و رسم نخست عمل کنید " یعنی در وقایع و رویدادهای تازه، آنگونه که در گذشته، عمل میکردید عمل کنید.
دوم، احتیاط و توقف: ائمه ما به ما یاد دادهاند که به یقینیات عمل کنیم و هر جا یقین نداشتیم توقف و احتیاط کنیم.
ولی از ایشان سؤال شد: از حضرت رسول(ص) درباره آخرالزمان و فتنههای آن نقل شده که فرمودهاند: تشخیص تکلیف در آن زمان مشکل است پس چه باید کرد؟ پاسخ فرمودند:
اگر به دست آوردن تکلیف مشکل باشد، احتیاط کردن که مشکل نیست! باید توقف کرد و احتیاط. برای ما اتمام حجت شده است.
و در جای دیگر بیانی دارند:
پس در فتنههای آخرالزمان که مانند پارههای شب تاریک است، شایسته است احتیاط و توقف نمودن تا راه حق روشن شود و همگان توان احتیاط را دارند و آن سلاح عمده اهل ایمان است. و تنها کسی نجات مییابد که در ایمان خود استوار بوده، برای تعجیل فرج دعا کند و در اعتقاد به تمام عقاید حقّ ملتزم و استوار باشد.
واضح است نهادینه شدن این دستور در میان مؤمنین، از اختلاط فرهنگی با اجانب و به تعبیر ایشان از هم جنسی و هم شکلی که زمینهساز تسلط سیاسی آنهاست جلوگیری میکند.
چه بسیار از مشهورات زمانه که مشمول این اصل میشود و چه بسیار رفتارها و صناعات و ... که تجنّب یا توقّف در آنها به صلاح ایمان و ولایت شیعیان است.
ایشان به طور کلی در اینگونه امور اجتماعی با نگاهی خاصّ نگریسته، میگویند:
"ما نباید در امور اجتماعی به دیگران نگاه کنیم و از این و آن پیروی کنیم زیرا افراد معصوم نیستند، هر چند بزرگ و بزرگوار باشند، بلکه باید نگاه کنیم و ببینیم اگر خودمان تنها بودیم و دیگران نبودند، آیا انجام میدادیم یا نه؟ نباید به دیگران کار داشته باشیم! ما نباید خود را با اهل سنت قیاس کنیم! ما باید رضا و میل امام زمان(عج) را در کارها به دست آوریم، چه در مصرف سهم امام(ع) و چه در کارهای اجتماعی.
اهمیت راهکارهای اجتماعی برای حفظ از گزند کفار اینقدر زیاد است که ایشان گرد هم نشستن شیعه و سنّی برای چاره اندیشی را لازم میداند:
بنابراین آیا حال که همه مسلمانان ـ چه شیعه و چه سنی ـ اعتقاداً یا عملاً ـ زعیم ندارند نباید در کنار هم بنشینند و چارهاندیشی کنند؟ آیا نباید محافظت و مواظبت کنیم؟! آیا نباید بنشینیم و راه محافظه را پیدا کنیم که چگونه از دست دشمن در امان باشیم تا دین و دنیا و مذهب ما محفوظ بماند؟
ایشان توسّلات و عزاداریها و زیارات را ظرف الصاق و اتصال به امام و از اینرو مورد تهاجم کفّار معرفی مینماید:
این توسّلات، عزاداریها، سوگواریها، زیارت قبور اهل بیت(ع)، علامت آن است که اهل ایمان به آنان اتّصال و الصاق دارند و هنوز از آنان منحرف نشدهاند، لذا کفار و دست نشاندههای آنان دستور داشتند که بین مسلمانان و قرآن ـ تا چه برسد به مساجد و تکایا و مجالس عزا و روضه خوانی ـ جدایی بیندازند، زیرا همه آنها ضد خواستههای سلاطین جور بودند لذا فرمان تخریب قبور یا تعطیلی مجالس روضهخوانی را دادند.35
ب) راهکارهای فردی
نمیتوان کتمان کرد که دیدگاه آیتالله العظمی بهجت بیش از آنکه از ایشان چهره یک مصلح اجتماعی نشان دهد، سیمای یک عالم اخلاق را به نمایش میگذارد که به حوزه اجتماع، سیاست و فرهنگ هم نظر دارد لکن با رویکردی اخلاقی؛ لذا توصیههای اجتماعی او نیز رنگ و بوی اخلاقی دارد. در راهکارهای فردی، این شخصیت با این رویکرد آشکارتر میشود.
ایشان مشکل اصلی را در ضعف رابطه مأمومان با امام خویش در حوزه علم و عمل (عقیده و ایمان، و رفتار) میدید لذا محور دعوت او بر اصلاح خویش بود.
در پاسخ به این پرسش که: ایشان چگونه ارتباط خود را با اهلبیت، به ویژه صاحبالزمان(عج) تقویت کنیم؟ چنین پاسخ دادهاند:
اطاعت و فرمان برداری از خداوند، بعد از شناخت او، موجب محبتّ به او میشود و همچنین موجب محبت کسانی که خداوند آنها را دوست میدارد؛ که عبارتند از انبیا و اوصیا که محبوبترین آنها به خداوند حضرت محمدو آل او(ع) میباشند و نزدیکترین آنها به ما صاحبالعصر(عج) میباشد.
واضح است عبادات و به خصوص ادعیه و توسلات در تقویت این رابطه نقشی جدی دارد از این رو ایشان حتی در قبال فتنه تهاجم آمریکا به افغانستان هم فرمودند:
در این فتنههای اخیر، مخصوصاً فتنه جنگ آمریکا در افغانستان باید "اللّهمّ اشغل الظّالمین بالظّالمین... " را زیاد خواند. ظالمان به بهانههای بیهوده و دروغ و به هر بهانهای میخواهند مسلمانان را از بین ببرند. باید به حضرت ولی عصر(ع) توسل کرد و درخواست کرد که این فتنهها به خود ظالمان برگردد.
سفارش به دعا و تضرع، به خصوص دعای فرج یا تثبیت ایمان، زیاد در کلمات ایشان به چشم میخورد. البته نکته قابل توجه در اینباره این است که، معظمله اولاً توبه را شرط دعا دانسته و ثانیاً توبه هر چیز را به حسب حال آن چیز متمایز میدانند و از اینجا هم نقبی به گناهان اجتماعی زده میفرمایند:
اصلاح فعلی ما در چیست؟ به بازگشت و توبه از کارهایی که خودمان میدانیم در داخل یا خارج انجام میدهیم. در خلوتمان با خدا، در تضرعاتمان و توبهمان، در نمازهایمان و عباداتمان دعاها خصوصاً دعای شریف "الهی عظم البلاء و برح الخفاء " را بخوانیم و از خدا بخواهیم صاحب کار را برساند، و با او باشیم.
وظیفه فعلی ما با این همه ابتلائات و آتشهایی که برای نابودی شیعه در ایران، عراق، لبنان، پاکستان، افغانستان و ... افروخته شده، دعا و توسل به حضرت حجت(عج) و توصیه دیگران به دعا است. دعای خود حضرت را برای حضرت بخوانیم و دعای تائب کنیم. البته توبه هر چیزی به حسب خود آن چیز است.
دقیقاً همین نکته که، توبه هر چیز به حسب آن چیز است، از بطن دعا و تضرع، فعالیت و اقدام به جبران را نیز بیرون میآورد و دیدگاه ایشان را از خانهنشینی صرف و دعا کردن تنها پالایش مینماید. ایشان در فرازی پس از تأکید بر همین نکته میافزاید:
عواقب گناهان اجتماعی که موجب تغییرات در جامعه، اختلال نظام و انحلال آن، یا تحریم حال و ترک واجب، یا مصادره اموال، هتک حرمت، قتل نفوس زکیه، ریختن خون مسلمانان، حکم به ناحق و ... میشود چگونه خواهد بود؟
میبینید از توبه مناسب حال به گناهان اجتماعیای چون: تغییر جامعه ایمانی و اختلال نظام اسلام یا انحلال آن، که نکاتی بسیار حائز اهمیت است توجه میدهد. عدم احتیاط و توجه به طریق سلف، گاه موجب میشود بدعتهایی همهگیر و مناسباتی غلط بر مسلمین حاکم شود که توبه و رهایی از آنها شرط پذیرش دعاست و تخلص از آنها بدون فعالیت اجتماعی سودمند و مغایر با آنها ممکن نیست. نکته دیگری که در اینباره در خور توجه است. کمیت این دعاهاست که باز نوعی همکاری و تعاون را طلب مینماید: "آن حضرت فرمودهاند:برای تعجیل فرج من زیاد دعا کنید.خدا میداند تعداد این دعاها باید چقدر باشد تا مصحلت ظهور فراهم آید.
دعای مقرون به، عمل به واجبات و ترک محرمات است که موجب تثبیت ایمان و تصحیح رابطه با امام میگردد:
تنها انتظار فرج کافی نیست. تهیّأً بلکه طاعت و بندگی نیز لازم است. مخصوصاً با توجه به قضایایی که پیش از ظهور امام زمان(عج) واقع میشود به حدی که "ملئت ظلماً و جوراً؛ زمین از ظم و ستم لبریز میشود. " خدا میداند که به واسطه ضعف ایمان بر سر افراد چه میآید!
ایشان به رغم آنکه باب لقا و حضور را مسدود ندانسته، حتی رؤیت جسمانی امام(ع) را نیز ممکن میدانند لکن اشتغال به این وظایف را برتر از تشرّف معرفی میفرمایند:
لازم نیست انسان در پی این باشد که به خدمت حضرت ولیعصر(ع) تشرف حاصل کند بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز سپس توسل به ائمه بهتر از تشرّف باشد. زیرا هر کجا که باشیم آن حضرت میبیند و میشنود و عبادت در زمان غیبت افضل از عبادت در زمان حضور است. زیارت هر کدام از ائمه اطهار(ع) مانند زیارت خود حضرت حجت است
در آن زمان ایرانیان درگیر جنگی نابرابر با دشمنان خویشند و در اثر طولانی شدن آن جنگ سید خراسانی را به عنوان سرپرستی امورشان انتخاب می کنند.گر چه وی به این امر چندان رغبتی نشان نمی دهد اما با اصرار زیاد آنرا می پذیرد و...
جابر از امام باقر (ع)روایت می کند: ((یخرج شاب من بنی هاشم بکفه الیمنی و باتی من خراسان برایات سود بین یدیه شعیب بن صالح یقاتل اصحاب السفیانی فیهز مهم)) الملاحم و الفتن ص52 باب97
جوانی از بنی هاشم (سید) از خراسان با پرچم های سیاه قیام می کندکه در کف دست راست او خالی(علامتی)است و پیشاپیش او مردی بنام شعیب بن صالح است که با لشکریان سفیانی می جنگد و آنها را شکست می دهد. پرچمهای سیاهی از مشرق به اهتراز در می آیند که با مردی از اولاد ابو سفیان می جنگد و زمینه فرمانبرداری از مهدی (عج) را فراهم می آورد. پرچمهای سیاهی که از خراسان در می آید در کوفه فرود می آید. هنگامی که مهدی(ع)ظهور کند این پرچم ها برای بیعت به حضور آن حضرت گسیل می شود. بحار الانوارج 52 ص 267....
خروج سفیانی،یمانی و خراسانی در روز واحد از ماه رجب یکسال خواهد بود.( الحاوی للفتاوی ج 2 ص 126)
پرچم های سیاهی از خراسان به اهتراز در می آید که چیزی نمی تواند از پیشروی آنها جلوگیری به عمل آورد تا در بیت المقدس فرود آید و استقرار یابد (ملاحم و الفت ص 43 - روزگار رهاتی ص 1036)
ظاهر شدن سید خراسانی . شعیب بن صالح در ایران:
روایات بیانگر آن است که این دو از یاران مهدی (عج)خواهند بود و مقارن ظهور آن حضرت ازایران ظهور خواهند کرد.و در نهضت ظهورش شرکت می کنند.
بطور خلاصه نقش آن دو چناچه از منابع اهل سنت و بر خی از روایات شیعی این است که در آن زمان ایرانیان درگیر جنگی نابرابر با دشمنان خویشند و در اثر طولانی شدن آن جنگ سید خراسانی را به عنوان سرپرستی امورشان انتخاب می کنند.گر چه وی به این امر چندان رغبتی نشان نمی دهد اما با اصرار زیاد آنرا می پزیرد.
زمانی که رهبری ایرانیان را می پزیرد با ایجاد وحدت کلمه در صفوف نیرو های مسلح،سردار رشید خود شعیب بن صالح را به فرماندهی نیروهای مسلح خود تعیین می کند. بدین ترتیب خراسانی و شعیب جنگ را در مرزهای ایران،ترکیه ،عراق هدایت و اداره می نماید و نیروهای مستقر خود شام را به پیش رانده و در همان زمان ،آماده پیشروی بزرگ بسوی فلسطین و قدس عزیز می شود.