الحدیث: قال الباقران علیهما السلام: سالته عن علامة لیلة القدر، فقال: علامتها ان یطیب ریحها، و ان کانت فى برد دفئت، و ان کانت فى حر بردت فطابت. (1) ترجمه: (محمد بن مسلم) از علامت لیلة القدر پرسید؟ پس امام (ع) فرمود: علامت لیلة القدر این است که بوى خوشى از آن پخش مىشود، اگر در سرماى (زمستان) باشد گرم و ملایم مىگردد، و اگر لیلة القدر در گرماى (تابستان) باشد خنگ و معتدل و نیکو مىگردد. توضیح: علامه طباطبائى در علایم شب قدر مىگوید: روایات در معنى و خصایص و فضایل شب قدر بسیار است، در بعضى از آن روایات علامتهایى براى شب قدر ذکر کرده از قبیل اینکه شب قدر، صبح آن شب آفتاب بدون شعاع طلوع مىکند و هواى آن روز معتدل است. (المیزان، ج 40، ص 332) الحدیث: قال ابو عبد الله علیه السلام: لیلة القدر فى کل سنة و یومها مثل لیلتها. (2) ترجمه: شب قدر در هر سال است و روز آن مثل شب آن مىباشد. الحدیث قال النبى (صلى الله علیه و آله): ان انا ادرکت لیلة القدر فما اسال ربى؟ قال (ص): «العافیة». (3) ترجمه: به پیامبر(ص) گفته شد: اگر شب قدر را دریابم از خدا چه چیزى را مسئلت کنم؟ فرمود: «عافیت را». الحدیث: قال موسى (علیه السلام): الهى ارید قربک، قال: قربى لمن استیقظ لیلة القدر، قال: الهى ارید رحمتک، قال: رحمتى لمن رحم المساکین لیلة القدر، قال: الهى ارید الجواز على الصراط، قال: ذلک لمن تصدق بصدقة فى لیلة القدر، قال: الهى ارید من اشجار الجنة و ثمارها، قال: ذلک لمن سبح تسبیحه فى لیلة القدر، قال: الهى ارید النجاة من النار، قال: ذلک لمن استغفر فى لیلة القدر، قال: الهى ارید رضاک، قال: رضاى لمن صلى رکعتین فى لیة القدر. (4) ترجمه: خداوندا! مىخواهم به تو نزدیک شوم، فرمود: قرب من از آن کسى است که شب قدر بیدار شود، گفت: خداوندا! رحمتت را مىخواهم، فرمود: رحمتم از آن کسى است که در شب قدر به مسکینان رحمت کند: گفت: خداوندا! جواز گذشتن از صراط را از تو مىخواهم فرمود: آن، از آن کسى است که در شب قدر صدقهاى بدهد. گفتخداوندا! از درختان بهشت و از میوههایش مىخواهم، فرمود: آنها از آن کسى است که در شب قدر تسبیحش را انجام دهد گفت: خداوندا! رهایى از جهنم را مىخواهم، فرمود: آن، از آن کسى است که در شب قدر استغفار کند: گفتخداوندا خشنودى تو را مىخواهم، فرمود: خشنودى من از آن کسى است که در شب قدر دو رکعت نماز بگذارد. توضیح: لیلة القدر شبى است که قرآن نازل شده است و ظاهرا مراد به قدر، تقدیر و اندازهگیرى است، خداى تعالى در آن شب حوادث یکسال را یعنى از آن شب تا شب قدر سال آینده را تقدیر مىنماید، زندگى و مرگ، رزق، سعادت، و شقاوت و چیزهایى از این قبیل را مقدر مىسازد.علائم و منزلت لیلة القدر
نظر |
سوره قدر مکى است و پنج آیه دارد
سوره قدر آیات 1 - 5
بسم الله الرحمن الرحیم انا انزلناه فى لیلة القدر (1) و ما ادراک ما لیلة القدر (2) لیلة القدر خیر من الف شهر (3) تنزل الملئکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر (4) سلام هى حتى مطلع الفجر (5).
ترجمه آیات
به نام خداوند رحمان و رحیم.ما این قرآن عظیم الشان را(که رحمت واسع و حکمت جامع است) در شب قدر نازل کردیم(1).
و تو چه مىدانى شب قدر چیست؟(2).
شب قدر(در مقام و مرتبه)از هزار ماه بهتر و بالاتر است(3).
در این شب فرشتگان و روح(یعنى جبرئیل)به اذن خدا از هر فرمان(و دستور الهى و سرنوشتخلق) نازل مىشوند(4).
این شب رحمت و سلامت و تهنیت است تا صبحگاه(5).
بیان آیات
این سوره نزول قرآن در شب قدر را بیان مىکند، و آن شب را تعظیم نموده از هزار ماه بالاتر مىداند، چون در آن شب ملائکه و روح نازل مىشوند، و این سوره، هم احتمال مکى بودن را دارد، و هم مىتواند مدنى باشد، و روایاتى که درباره سبب نزول آن از امامان اهل بیت (علیهم السلام) و از دیگران رسیده خالى از تایید مدنى بودن آن نیست، و آن روایاتى است که دلالت دارد بر اینکه این سوره بعد از خوابى بود که رسول خدا(ص)دید، و آن خواب این بود که دید بنى امیه بر منبر او بالا مىروند، و سخت اندوهناک شد، و خداى تعالى براى تسلیتش این سوره را نازل کرد(و در آن فرمود شب قدر بهتر از هزار ماه حکومتبنى امیه است).
"انا انزلناه فى لیلة القدر"
ضمیر در"انزلناه"به قرآن برمىگردد، و ظاهرش این است که: مىخواهد بفرماید همه قرآن را در شب قدر نازل کرده، نه بعضى از آیات آن را، مؤیدش هم این است که تعبیر به انزال کرده، که ظاهر در اعتبار یکپارچگى است، نه تنزیل که ظاهر در نازل کردن تدریجى است.
و در معناى آیه مورد بحث آیه زیر است که مىفرماید: "و الکتاب المبین انا انزلناه فى لیلة مبارکة" (1) ، که صریحا فرموده همه کتاب را در آن شب نازل کرده، چون ظاهرش این است که نخستسوگند به همه کتاب خورده، بعد فرموده این کتاب را که به حرمتش سوگند خوردیم، در یک شب و یکپارچه نازل کردیم.
پس مدلول آیات این مىشود که قرآن کریم دو جور نازل شده، یکى یکپارچه در یک شب معین، و یکى هم به تدریج در طول بیست و سه سال نبوت که آیه شریفه"و قرآنا فرقناه لتقراه على الناس على مکث و نزلناه تنزیلا" (2) ، نزول تدریجى آن را بیان مىکند، و همچنین آیه زیر که مىفرماید: "و قال الذین کفروا لو لا نزل علیه القرآن جملة واحدة کذلک لنثبتبه فؤادک و رتلناه ترتیلا" (3) .
و بنا بر این، دیگر نباید به گفته بعضى (4) اعتنا کرد که گفتهاند: معناى آیه"انزلناه" این است که شروع به انزال آن کردیم، و منظور از انزال هم انزال چند آیه از قرآن است، که در آن شب یکباره نازل شد نه همه آن.
و در کلام خداى تعالى آیهاى که بیان کند لیله مذکور چه شبى بوده دیده نمىشود بجز آیه"شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن" (5) که مىفرماید: قرآن یکپارچه در ماه رمضان نازل شده، و با انضمام آن به آیه مورد بحث معلوم مىشود شب قدر یکى از شبهاى ماه رمضان است، و اما اینکه کدامیک از شبهاى آن است در قرآن چیزى که بر آن دلالت کند نیامده، تنها از اخبار استفاده مىشود، که ان شاء الله در بحث روایتى آینده بعضى از آنها از نظر خواننده مىگذرد.
در این سوره آن شبى که قرآن نازل شده را شب قدر نامیده، و ظاهرا مراد از قدر تقدیر و اندازهگیرى است، پس شب قدر شب اندازهگیرى است، خداى تعالى در آن شب حوادث یک سال را یعنى از آن شب تا شب قدر سال آینده را تقدیر مىکند، زندگى، مرگ، رزق، سعادت، شقاوت و چیزهایى دیگر از این قبیل را مقدر مىسازد، آیه سوره دخان هم که در وصف شب قدر استبر این معنا دلالت دارد: "فیها یفرق کل امر حکیم امرا من عندنا انا کنا مرسلین رحمة من ربک" (6) ، چون"فرق"، به معناى جدا سازى و مشخص کردن دو چیز از یکدیگر است، و فرق هر امر حکیم جز این معنا ندارد که آن امر و آن واقعهاى که باید رخ دهد را با تقدیر و اندازهگیرى مشخص سازند.
و از این استفاده مىشود که شب قدر منحصر در شب نزول قرآن و آن سالى که قرآن در آن شبش نازل شد نیست، بلکه با تکرر سنوات، آن شب هم مکرر مىشود، پس در هر ماه رمضان از هر سال قمرى شب قدرى هست، که در آن شب امور سال آینده تا شب قدر سال بعد اندازه گیرى و مقدر مىشود.
براى اینکه این فرض امکان دارد که در یکى از شبهاى قدر چهارده قرن گذشته قرآن یکپارچه نازل شده باشد، ولى این فرض معنا ندارد که در آن شب حوادث تمامى قرون گذشته و آینده تعیین گردد. علاوه بر این، کلمه"یفرق"به خاطر اینکه فعل مضارع است استمرار را مىرساند، در سوره مورد بحث هم که فرموده: "شب قدر از هزار ماه بهتر است"و نیز فرموده: "ملائکه در آن شب نازل مىشوند"مؤید این معنا است.
پس وجهى براى تفسیر زیر نیست که بعضى (7) کرده و گفتهاند: شب قدر در تمام دهر فقط یک شب بود، و آن شبى بود که قرآن در آن نازل گردید، و دیگر تکرار نمىشود.و همچنین تفسیر دیگرى که بعضى (8) کرده و گفتهاند: تا رسول خدا(ص) زنده بود شب قدر در هر سال تکرار مىشد، و بعد از رحلت آن جناب خدا شب قدر را هم از بین برد.و نیز سخن آن مفسر (9) دیگر که گفته: شب قدر تنها یک شب معین در تمام سال است نه در ماه رمضان.و نیز سخن آن مفسر (10) دیگر که گفته: شب قدر شبى است در تمام سال، ولى در هر سال یک شب نامعلومى است، در سال بعثت در ماه رمضان بوده در سالهاى دیگر در ماههاى دیگر، مثلا شعبان یا ذى القعده واقع مىشود، هیچ یک از این اقوال درست نیست.
بعضى (11) دیگر گفتهاند: کلمه"قدر"به معناى منزلت است، و اگر شب نزول قرآن را شب قدر خوانده به خاطر اهتمامى بوده که به مقام و منزلت آن شب داشته، و یا عنایتى که به عبادت متعبدین در آن شب داشته.
بعضى (12) دیگر گفتهاند: کلمه"قدر"به معناى ضیق و تنگى است، و شب قدر را بدان جهت قدر خواندهاند که زمین با نزول ملائکه تنگ مىگردد.و این دو وجه به طورى که ملاحظه مىکنید چنگى به دل نمىزند.
پس حاصل آیات مورد بحثبه طورى که ملاحظه کردید این شد که شب قدر بعینه یکى از شبهاى ماه مبارک رمضان از هر سال است، و در هر سال در آن شب همه امور احکام مىشود، البته منظورمان" احکام"از جهت اندازهگیرى است، خواهید گفت پس هیچ امرى از آن صورت که در شب قدر تقدیر شده باشد در جاى خودش با هیچ عاملى دگرگون نمىشود؟ در پاسخ مىگوییم: نه، هیچ منافاتى ندارد که در شب قدر مقدر بشود ولى در ظرف تحققش طورى دیگر محقق شود، چون کیفیت موجود شدن مقدر، امرى است، و دگرگونى در تقدیر، امرى دیگر است، همچنان که هیچ منافاتى ندارد که حوادث در لوح محفوظ معین شده باشد، ولى مشیت الهى آن را تغییر دهد، همچنان که در قرآن کریم آمده: " یمحوا الله ما یشاء و یثبت و عنده ام الکتاب" (13) .
علاوه بر این، استحکام امور به حسب تحققش مراتبى دارد، بعضى از امور شرایط تحققش موجود است، و بعضىها ناقص است، و احتمال دارد که در شب قدر بعضى از مراتب احکام تقدیر بشود، و بعضى دیگرش به وقت دیگر موکول گردد، اما آنچه از روایات بر مىآید و به زودى روایاتش از نظر خواننده خواهد گذشتبا این وجه سازگار نیست.
"و ما ادریک ما لیلة القدر"
این جمله کنایه است از جلالت قدر آن شب و عظمت منزلتش، چون با اینکه ممکن بود در نوبت دوم ضمیر لیلة القدر را بیاورد، خود آن را تکرار کرد.واضحتر بگویم، با اینکه مىتوانستبفرماید: "و ما ادریک ما هى، هى خیر من الف شهر"براى بار دوم و بار سوم خود کلمه را آورد و فرمود: "و ما ادریک ما لیلة القدر لیلة القدر خیر من الف شهر".
"لیلة القدر خیر من الف شهر"
این جمله به طور اجمال آنچه را که در جمله"و ما ادریک ما لیلة القدر"بدان اشاره شده بود، یعنى عظمت آن شب را بیان مىکند، و مىفرماید: بدین جهت گفتیم آن شب مقامى ارجمند دارد که از هزار شب بهتر است.
و منظور از بهتر بودنش از هزار شب به طورى که مفسرین تفسیر کردهاند بهتر بودنش از حیث فضیلت عبادت است، و مناسب با غرض قرآن هم همین معنا است، چون همه عنایت قرآن در این است که مردم را به سوى خدا نزدیک، و به وسیله عبادت زنده کند، و زندهدارى آن شب با عبادت بهتر است از عبادت هزار شب.و ممکن است همین معنا را از آیه سوره دخان نیز استفاده کرد، چون در آنجا شب قدر را پر برکتخوانده، و فرموده: "انا انزلناه فى لیلة مبارکة" (14) .البته در این میان معناى دیگرى نیز هست، که ان شاء الله در بحث روایتى آینده خواهد آمد.
"تنزل الملئکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر"
کلمه"تنزل"در اصل تتنزل بوده، و ظاهرا مراد از روح آن روحى است که از عالم امر است و خداى تعالى در بارهاش فرموده: "قل الروح من امر ربى" (15) ، و اذن در هر چیز به معناى رخصت دادن در آن است، و یا به عبارت دیگر اعلام این معنا است که مانعى از این کار نیست.
و کلمه"من"در جمله"من کل امر"به گفته بعضى (16) از مفسرین به معناى باء است.
بعضى (17) دیگر گفتهاند: به معناى خودش است، یعنى ابتداى غایت، ولى سببیت را هم مىرساند، و آیه را چنین معنا مىدهد: "ملائکه و روح در آن شب به اذن پروردگارشان و به سبب هر امرى الهى نازل مىشوند".
بعضى (18) دیگر گفتهاند: باء براى تعلیل به غایت است، و معنایش این است"ملائکه و روح در آن شب به اذن پروردگارشان نازل مىشوند، براى خاطر اینکه هر امرى را تدبیر کنند".
لیکن حق مطلب این است که: مراد از امر، اگر آن امر الهى باشد که آیه"انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون" (19) تفسیرش کرده، حرف"من"براى ابتدا خواهد بود، و در عین حال سببیت را هم مىرساند، و به آیه چنین معنا مىدهد: "ملائکه و روح در شب قدر به اذن پروردگارشان نازل مىشوند، در حالى که نزولشان را ابتدا مىکنند و هر امر الهى را صادر مىنمایند".
و اگر منظور از امر مذکور هر امر کونى و حادثهاى باشد که باید واقع گردد، در این صورت حرف"من" به معناى لام تعلیل خواهد بود، و آیه را چنین معنا مىدهد: ملائکه و روح در آن شب به اذن پروردگارشان نازل مىشوند براى خاطر تدبیر امرى از امور عالم.
"سلام هى حتى مطلع الفجر"
در مفردات گفته: کلمه"سلام"و"سلامت"به معناى عارى بودن از آفات ظاهرى و باطنى است (20) .
پس جمله"سلام هى"اشاره استبه اینکه عنایت الهى تعلق گرفته استبه اینکه رحمتش شامل همه آن بندگانى بشود که به سوى او روى مىآورند، و نیز به اینکه در خصوص شب قدر باب نقمتش و عذابش بسته باشد، به این معنا که عذابى جدید نفرستد.و لازمه این معنا آن است که طبعا در آن شب کید شیطانها هم مؤثر واقع نشود، همچنان که در بعضى از روایات هم به این معنا اشاره رفته است.
ولى بعضى (21) از مفسرین گفتهاند: مراد از کلمه"سلام"این است که: در آن شب ملائکه از هر مؤمن مشغول به عبادت بگذرند سلام مىدهند.برگشت این معنا هم به همان معناى اول است و این دو آیه یعنى آیه"تنزل الملئکة و الروح"تا آخر سوره در معناى تفسیرى استبراى آیه قبلى که مىفرمود"لیلة القدر خیر من الف شهر".
بحث روایتى
در تفسیر برهان از شیخ طوسى از ابوذر روایت آورده که گفت: به رسول خدا(ص) عرضه داشتم یا رسول الله آیا شب قدر شبى است که در عهد انبیاء بوده و امر بر آنان نازل مىشده و چون از دنیا مىرفتند نزول امر در آن شب تعطیل مىشده است؟فرمود: نه بلکه شب قدر تا قیامت هست (22) .
مؤلف: در این معنا روایات زیادى از طرق اهل سنت نیز آمده (23) .
و در مجمع البیان است که از حماد بن عثمان از حسان ابن ابى على نقل شده که گفت: از امام صادق(ع)از شب قدر پرسیدم، فرمود در نوزدهم رمضان و بیست و یکم و بیست و سوم جستجویش کن (24) .
مؤلف: در معناى این روایات روایاتى دیگر نیز هست، و در بعضى از اخبار تردید بین دو شب شده، یکى بیست و یکم و دیگرى بیست و سوم، مانند روایتى که عیاشى از عبد الواحد از امام باقر(ع)روایت کرده (25) . و از روایاتى دیگر استفاده مىشود که شب قدر خصوص بیست و سوم است، و اگر معینش نکردهاند به منظور تعظیم امر آن بوده، تا بندگان خدا با گناهان خود به امر آن اهانت نکنند (26) .
و نیز در تفسیر عیاشى در روایت عبد الله بن بکیر از زراره از یکى از دو امام باقر و صادق(ع)آمده که فرمود: شب بیست و سوم همان شب جهنى است، و حدیث جهنى این است که گفت: به رسول خدا(ص) عرضه داشتم: منزل من از مدینه دور است، دستورم بده در شب معینى داخل مدینه شوم فرمود: شب بیست و سوم داخل شو (27) .
مؤلف: حدیث جهنى که نامش عبد الله بن انیس انصارى بود، از طرق اهل سنت نیز روایتشده، و سیوطى آن را در الدر المنثور از مالک و بیهقى نقل کرده (28) .
و در کافى به سند خود از زراره روایت کرده که گفت: امام صادق(ع) فرمود: تقدیر در نوزدهم و ابرام در شب بیست و یکم و امضا در شب بیست و سوم است (29) .
مؤلف: در این معنا هم روایات دیگرى هست (30) .
پس معلوم شد آنچه همه روایات مختلفى که از ائمه اهل بیت(ع)وارد شده در آن اتفاق دارند این است که: شب قدر تا روز قیامتباقى است، و همهساله تکرار مىشود، و نیز لیلة القدر شبى از شبهاى رمضان، و نیز یکى از سه شب نوزده و بیست و یک و بیست و سه است.
و اما از طرق اهل سنت روایات به طور عجیبى اختلاف دارند که به هیچ وجه نمىشود بین آنها را جمع کرد، ولى معروف بین اهل سنت این است که شب بیست و هفتم است، و در آن شب بوده که قرآن نازل شده.از خوانندگان محترم هر که بخواهد آن روایات را ببیند باید به تفسیر الدر المنثور و سایر جوامع حدیث مراجعه کند.
و در الدر المنثور است که خطیب از ابن مسیب روایت کرده که گفت: رسول خدا (ص)فرمود: در خواب به من نشان دادند که بنى امیه بر منبرم بالا مىروند، و این معنا بر من سخت گران آمد و خداى تعالى در این مناسبتسوره"انا انزلناه فى لیلة القدر"را نازل کرد (31) .
مؤلف: نظیر این روایت را خطیب هم در تاریخ خود از ابن عباس آورده.و ترمذى و ابن جریر، طبرانى، ابن مردویه و بیهقى هم روایتى در معناى آن از حسن بن على نقل کردهاند (32) .و در این میان روایات بسیارى در این معنا از طرق شیعه از ائمه اهل بیت(ع) نقل شده، و در آنها آمده که خداى تعالى لیلة القدر را که بهتر از هزار ماه سلطنتبنى امیه استبه عنوان تسلیتبه رسول خدا(ص)عطا فرمود (33) .
و در کافى به سند خود از ابن ابى عمیر از عدهاى راویان از امام صادق(ع) روایت آورده که گفت: بعضى از اصحاب ما امامیه که به نظرم مىآید سعید بن سمان بود از آن جناب پرسید: چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟(با اینکه در آن هزار ماه در هر دوازده ماهش یک شب قدر است)، فرمود عبادت در شب قدر بهتر است از عبادت در هزار ماهى که در آن شب قدر نباشد (34) .
و در همان کتاب به سند خود از فضیل، زراره و محمد بن مسلم از حمران روایت کرده که از امام باقر(ع)از معناى آیه"انا انزلناه فى لیلة مبارکة"سؤال کرد، فرمود بله شب قدر که همهساله در ماه رمضان در دهه آخرش تجدید مىشود شبى است که قرآن جز در آن شب نازل نشده، و آن شبى است که خداى تعالى در بارهاش فرموده: "فیها یفرق کل امر حکیم".
آنگاه فرمود: در آن شب هر حادثهاى که باید در طول آن سال واقع گردد تقدیر مىشود، چه خیر و چه شر، چه طاعت و چه معصیت، و چه فرزندى که قرار است متولد شود، و یا اجلى که بنا است فرا رسد، و یا رزقى که قرار است(تنگ و یا وسیع)برسد، پس آنچه در این شب مقدر شود، و قضایش رانده شود قضایى استحتمى، ولى در عین حال مشیتخداى تعالى در آنها محفوظ است(و خدا با حتمى کردن مقدرات، العیاذ بالله به دستخود دستبند نمىزند).
حمران مىگوید: پرسیدم منظور خداى تعالى از اینکه فرمود"شب قدر بهتر است از هزار شب"چیست؟ فرمود عمل صالح از نماز و زکات و انواع خیرات در آن شب بهتر است از همان اعمال در هزار ماهى که در آن شب قدر نباشد، و اگر خداى تعالى جزاى اعمال خیر مؤمنین را مضاعف نمىکرد، مؤمنین بجایى نمىرسیدند، ولى خدا پاداش حسنات ایشان را مضاعف مىکند (35) .
مؤلف: منظور امام از اینکه فرمود: "ولى در عین حال مشیتخداى تعالى در آنها محفوظ است"، این است که قدرت خداى تعالى همیشه مطلق است، او هر زمان هر کارى را بخواهد مىکند، هر چند قبلا خلاف آن را حتمى کرده باشد، و خلاصه حتمى کردن یک مقدر قدرت مطلقه او را مقید نمىکند، او مىتواند قضاى حتمى خود را هم نقض نماید هر چند که هیچ وقت چنین کارى را نمىکند.
و در مجمع است که از ابن عباس از رسول خدا(ص)روایت
شده که فرمود: وقتى شب قدر مىشود ملائکهاى که ساکن در سدرة المنتهى هستند و جبرئیل یکى از ایشان است نازل مىشوند، در حالى که جبرئیل به اتفاق سایر سکان نامبرده پرچمهایى را به همراه دارند، یک پرچم بالاى قبر من، و یکى بر بالاى بیت المقدس، و پرچمى در مسجد الحرام و پرچمى بر طور سینا نصب مىکنند، و هیچ مؤمن و مؤمنهاى در این نقاط نمىماند مگر آنکه جبرئیل به او سلام مىکند، مگر کسى که دائم الخمر و یا معتاد به خوردن گوشتخوک و یا زعفران مالیدن به بدن خود باشد (36) .
و در تفسیر برهان از سعد بن عبد الله روایت کرده که به سند خود از ابى بصیر روایت کرده که گفت: با امام صادق(ع)بودم که سخن از پارهاى خصائص امام در هنگام ولادت به میان آمد، فرمود: وقتى شب قدر مىشود امام مستوجب روح بیشترى مىگردد.عرضه داشتم فدایتشوم مگر روح همان جبرئیل نیست؟فرمود: روح از جبرئیل بزرگتر است، و جبرئیل از سنخ ملائکه است، و روح از آن سنخ نیست، مگر نمىبینى خداى تعالى فرموده: "تنزل الملئکة و الروح"پس معلوم مىشود روح غیر از ملائکه است (37) .
مؤلف: روایات در معنا و خصائص و فضائل شب قدر بسیار زیاد است، (که ما در اینجا مختصرى از آن را آوردیم)، و در بعضى از آن روایات علامتهایى براى شب قدر ذکر شده، از قبیل این که: صبح شب قدر آفتاب بدون شعاع طلوع مىکند، هوا در صبح آن شب معتدل است، و لیکن چون این علامتها نه دائمى است و نه اغلب چنین است، لذا از ذکر آن روایات خوددارى نمودیم.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه
خبرگزاری فارس: تنها کسانى مى توانند به قرآن نزدیک شده, و از نور پر فیض آن بهره مند گردند که ظاهر و باطنى پاک و طاهر داشته, و از هر گونه آلودگى جسم و روح منزه باشند.
پاک ترین کتاب هستى
---------------------------
قرآن پاک ترین کتاب, از مبدا پاکى و طهارت, بر پاک ترین قلب عالم هستى, تلاوت و از لبان پاک ترین مخلوق الهى, بر عالم وجود عرضه گردید. و به همین خاطر, تنها کسانى مى توانند به این مصحف مطهر نزدیک شده, و از نور پر فیض آن بهره مند گردند که ظاهر و باطنى پاک و طاهر داشته, و از هر گونه آلودگى جسم و روح منزه باشند. "انه لقرآن کریم. فى کتاب مکنون. لا یمسه الا المطهرون " با توجه به حساسیت موضوع, خوبست که مصادیق طهارت را یک به یک برشمرده, و پیرامون آنها, اندکى درنگ نماییم:
طهارت کلى جسم
-------------------------
اولین شرط براى تماس با قرآن, پاک بودن از جنابت و داشتن وضو است و بنابر فتواى حضرت امام خمینى(ره): "مس نمودن خط قرآنى یعنى رساندن جایى از بدن به خط قرآن, براى کسى که وضو ندارد, حرام است. "
و اما براى اینکه گرفتن وضو, ذهنمان را از تخیلات پراکنده خالى سازد, و ما را در هاله اى از معنویت و عرفان قرار دهد, لحظاتى قبل از شروع به آن, به یاد کلام شیرین حضرت امام صادق(ع) بیفتیم, و ضمن عرض ارادت به آن ستاره هدایت, این حالت روحانى را در خود بوجود آوریم "چون قصد وضو کنى, به آب نزدیک شو, مانند کسى که مى خواهد خود را به رحمت پروردگار متعال نزدیک کند. زیرا خداوند آب را وسیله مناجات و قرب خود قرار داده است. " [ روى ناشسته نبیند روى حور لا صلوه گفت الا بالطهور]
طهارت دهان
---------------
در چند حدیث شریف که از ائمه معصومین(علیهم السلام) نقل گردیده, از دهان بعنوان "راه قرآن " و "یکى از راههاى پروردگار " یاد شده است.
امام صادق(ع) فرمود: پیامبر(ص) فرمودند: ـ راه قرآن را پاکیزه سازید. پرسیدند: اى رسول خدا! راه قرآن چیست؟ فرمود: دهانهاى شما. پرسیدند: به چه پاکیزه کنیم؟ فرمود:به مسواک زدن و در حدیثى دیگر چنین آمده است:امام رضا(ع) از پدرانش(علیهم السلام) از پیامبر(ص) فرمود: ـ دهانهاى شما راههایى از راههاى پروردگارتان است, آن را پاکیزه سازید.
دهان بى حفاظى که غذاى مشکوک و حرام وارد آن مى شود, دهانى که گناهان بزرگى چون دروغ و تهمت و غیبت را مرتکب مى شود, دهانى که براى شکستن دل دردمندى بحرکت در مى آید, دهانى که پیوسته مسلمانان از شر آن در واهمه و عذاب هستند, چگونه مى تواند محل تلفظ آیات قرآن باشد؟!
آرى! تلاوت قرآن باید از دهانى پاک بگذرد. و گر نه آب صاف در یک نهر آلوده, بالاخره آلوده خواهد شد. اگر قرآن از دهان ناپاک بیرون آید, "رب تال للقران و القران یلعنه "
طهارت چشم
-----------------
از رسول اکرم(ص) نقل شده که فرمودند: اعط العین حقها حق چشم را ادا کنید. عرض کردند: حق چشم چیست یا رسول الله؟ فرمود:النظر الى المصحف. نگاه کردن به قرآن. زیرا تلاوت قرآن از روى قرآن, طبق حدیث, عبادت است. اگر چشم پاک نباشد, توفیق نظر به قرآن را پیدا نمى کند.
چشم هرزه اى که بدنبال معصیت و خطا مى چرخد, و چشم افسار گسیخته اى که دیگر در کنترل صاحبش نیست, اگر هم بر روى خطوط قرآن قرار بگیرد, همچون کورى است که جمال نورانى حق را هرگز مشاهده نخواهد کرد. و به مصداق: آنچه ما کردیم با خود هیچ نابینا نکرد در میان خانه گم کردیم صاحبخانه را جز خطوطى پى در پى, چیز دیگرى از قرآن نخواهد یافت.
طهارت روح
--------------
روح ناپاکى که اسیر اندیشه هاى شیطانى است, روح پژمرده اى که لطافت و ظرافت خود را از دست داده, و در برخورد با مظاهر معنویت, سرد و بى تفاوت است, روح تیره اى که زنگار گناه و معصیت, تمامى زوایاى آنرا پوشانده است, روح کوچک و حقیرى که فقط خود را مى بیند, و سرگرم بازیچه هاى خویش است, چگونه مى تواند معنویت قرآن را به هنگام تلاوت, درک و لمس نماید؟! اما روح پاک و وارسته اى که از علائق مادى فاصله گرفته, و بر اثر خودسازى هاى پیوسته, نورانى و پرجلا شده است; روح بلندى که با عبادتهاى خالص و ناب و توجهات روحانى حرکات شرک آلود و اندیشه هاى شیطانى را از خود دور ساخته است; این روح با صفا و رحمانى, به هنگام تلاوت قرآن, نورانیت عظیم و فراگیر قرآن را, به خوبى احساس مى کند, و هم در پرتو نور آن, حقایق دیگر را... [ هست قرآن مر تو را همچون عصا کفرها را درکشد چون اژدها]
طهارت سایر اعضاى بدن
------------------------------
بنابر تعبیر آیت الله جوادى آملى: "گوش و چشم و دست و سایر اعضا نیز راههاى قرآن است ". گوشى که صوت ملکوتى قرآن را مى شنود و متإثر نمى شود, گوشى که در مسیر خطابهاى قرآن قرار مى گیرد, اما گویا هرگز کلامى و یا خطابى نشنیده است, گوشى که از شنیدن غیبت و دروغ و تهمت, لذت مى برد, این گوش طهارت ندارد. دستى که ناپاک است و طهارت ندارد, نباید بسوى قرآن دراز شود "لا یمسه الا مطهرون " جز دست پاکان بدان نرسد. پس باید تمامى اعضإ بدن را, که راه هاى قرآن هستند, پاک و مطهر نمائیم تا انوار الهى, وجودمان را نورانیت و روشنائى و صفا بخشد. هرکه کاه وجو خورد قربان شود هرکه نور حق خورد قرآن شود .
و اما لحظه اى درنگ! طهارت کلى جسم, بسیار آسان است. با یک نیت و مقدارى آب, مى توان خود را از آلودگى هاى ظاهرى پاک کرد, و به آسانى قرآن را به لب گذاشت و بوسید و خطوط آنرا لمس نمود. اما طهارت دیگر اعضإ از جمله: دهان و گوش و چشم و روح, به یکباره امکان پذیر نیست, و باید ضمن توکل بر خداوند بزرگ, با جدیت و تمرین و ممارست, رذائل اخلاقى را از جسم و روح زدوده, و آنچنان پاک و طاهر نمائیم که شایستگى انس و مجالست با کلام وحى "قرآن " را بیابیم. ان شإ الله.
خون پلید است و به آبى مى رود لیک باطن را نجاست ها بود
آداب شنوندگان آیات قرآن
------------------------------
شایسته است هنگام شنیدن آواى قرآن و آیات الهى با سکوت عمیق و توجه دقیق موارد زیر را رعایت کنیم:
1ـ احترام قلبى خویش را نسبت به کلام الهى ابراز داریم.
2ـ در مقابل این بارقه رحمت سر تعظیم و تواضع فرود آوریم.
3ـ براى شنیدن این خبر بزرگ آسمانى اعلام آمادگى نمائیم.
4 ـ با توجه کامل به معانى آن زمینه تدبر و تفکر را در خودمان ایجاد کنیم.
5 ـ با سکوت و تمرکز فکر, جان خود را در معرض تابش این آفتاب حیات بخش قرار دهیم.
6ـ قلب و روح خسته و پریشانمان را شاداب و پرتحرک نمائیم.
قاریان قرآن از منظر امام باقر(ع)
------------------------------------
امام پنجم باقر العلوم (ع) قاریان قرآن را به سه دسته تقسیم فرموده و انگیزه هر کدام را بیان فرموده اند:
1 ـ کسانى که قرائت قرآن را وسیله امرار معاش و تقرب به ملوک و فزون طلبى نسبت به مردم قرار داده اند.
2 ـ کسانى که قرآن را مى خوانند و فقط حروف آن را گرفته و حدود آن را ضایع کرده اند.
3 ـ کسانى که قرآن را تلاوت مى کنند و با دستورات شفابخش آن بیمارى هاى قلبى و فکرى خود را درمان مى کنند. شب ها با تلاوت قرآن مإنوس هستند و روزها در صحنه هاى زندگى از آنها الهام مى گیرند و بخاطر انس با قرآن پهلو از رخت خواب ناز تهى مى کنند. پس خداوند بخاطر این گروه از حاملان معارف قرآن بلا را از اجتماعات دور مى کند و بخاطر آنان باران رحمت خود را فرو مى آورد. بخدا قسم این دسته در جامعه, از کبریت احمر کمیاب تر اند.
تلاوت کنندگان از منظر امام صادق(ع)
-------------------------------------------
امام صادق(ع) تلاوت کنندگان قرآن را به سه گروه تقسیم فرموده و نتیجه عمل آنان را بیان مى فرمایند:
1ـ عده اى براى نزدیک شدن به سلاطین و زورمندان و براى سلطه یافتن بر مردم (قرآن مى خوانند) این دسته اهل آتش اند.
2ـ قاریانى که الفاظ قرآن را از برکرده خوب مى خوانند ولیکن حدود آن را ضایع نموده اند اینان هم اهل آتش اند.
3 ـ و گروهى قرآن مى خوانند تا زیر پوشش آن قرار گیرند. اینان به محکم و متشابه آن اعتقاد دارند فرایض را بجاى مى آورند, حلال آن را حلال و حرام آن را حرام دانسته و در مقام عمل تسلیم قوانین قرآن هستند. این دسته همان کسانى هستند که دست رحمت الهى آنان را از هر سقوطى نجات مى دهد و آنان اهل بهشت اند و درباره هر که بخواهند حق شفاعت دارند.
آداب حفظ قرآن
-----------------
1ـ حفظ قرآن را از کودکى به فرزندانمان بیاموزیم;
2ـ هنگام حفظ, روخوانى قرآن را بدرستى آشنا باشیم;
3ـ آیات را بالحن و لهجه عربى همراه با تإمل و دقت حفظ کنیم;
4ـ روش ترتیل را بیاموزیم و با همین روش آیات را فراگیریم;
5ـ از یک جلد قرآن خوش خط و معین استفاده کنیم;
6ـ روزى نیم ساعت تمرین داشته باشیم و کم کم مدت آنرا زیاد کنیم;
7ـ در اوقات منظم مثلا هر روز ساعت 7 صبح به حفظ بپردازیم;
8ـ حفظ را با سوره هاى کوچک آغاز کنیم;
9ـ یک بار به صورت کند, یک بار به صورت متوسط و بار دیگر به صورت تند تمرین کنیم;
10ـ هنگام عصبانیت, گرسنگى, تشنگى و خواب آلودگى حفظ نکنیم;
11ـ شماره آیات و صفحه قرآن را بخاطر داشته باشیم;
12ـ حفظ قرآن نیاز به تکرار مداوم دارد.;
13ـ در مسافرت ها مى توانیم بیشتر به تکرار بپردازیم;
14ـ براى حفظ, از قرآن هاى ترجمه شده استفاده نکنیم;
15ـ آیه هاى طولانى و سور طولانى را مى توانیم بخش بخش کنیم;
16ـ در حفظ آیات شبیه به هم حفظ شماره آیات و دقت بیشتر لازم است;
17ـ حفظ قرآن به صورت مباحثه دونفرى آسان تر و مفیدتر است.
آثار تلاوت قرآن
------------------
1 ـ نورانیت قلب
عن رسول الله(ص): "ان هذه القلوب تصدإ کما یصدإ الحدید. قیل: یا رسول الله فما جلاوها؟ قال: تلاوه القرآن "
این دلها نیز همانند آهن زنگار مى بندد. عرض شد: اى رسول خدا, صیقل دهنده دلها چیست؟ فرمود: تلاوت قرآن.
عن امیر المومنین(ع): :ان الله سبحانه لم یعظ إحدا بمثل هذا القرآن, فانه حبل الله المتین وسببه الامین وفیه ربیع القلب وینابیع العلم وما للقلب جلإ غیره "
خداوند سبحان, هیچ کس را به چیزى مانند این قرآن اندرز نداده است; زیرا قرآن ریسمان محکم خدا و دستاویز مطمئن اوست. در این قرآن بهار دل است و چشمه هاى دانش. و براى صیقل دادن دل, چیزى جز آن وجود ندارد.
2 ـ زیاد شدن حافظه
3ـ ایجاد معنویت
عن رسول الله(ص): "ما اجتمع قوم فى بیت من بیوت الله یتلون کتاب الله ویتدارسونه بینهم الا نزلت علیهم السکینه وغشیتهم الرحمه وحفتهم الملائکه... "هیچ گروهى در خانه اى از خانه هاى خدا براى تلاوت کتاب خدا و مباحثه آن جمع نشدند, مگر این که آرامش بر آنان فرود آمد و رحمت فرایشان گرفت و فرشتگان آنان را در میان گرفتند...
4ـ سعه صدر و توسعه روزى
قال النبى(ص): "نوروا بیوتکم بتلاوه القرآن!.. فان البیت اذا کثر فیه تلاوه القرآن کثر خیره وإمتع إهله... "خانه هاى خود را به خواندن قرآن روشن کنید... چون تلاوت قرآن در خانه زیاد شود, خیر آن افزایش پیدا مى کند و اهل آن از نعمت هاى الهى برخوردار مى شوند.
عن على(ع): "إفضل الذکر القرآن به تشرح الصدور و تستنیر السرائر " بهترین ذکر (وسخن) قرآن است,با قرآن است که سینه ها فراخ مى شود و درونها روشن مى گردد.
5 ـ قدرت و توکل در برابر ناملایمات
منبع:www.ido.ir
جهت دعا این امور لازم است: الف. ثنا و تعظیم وتمجید ساحت مقدس حضرت حقّ تبارک و تعالی؛ ب. اقرار به گناهان و اظهار ندامت از آن، که تقریباً به منزله توبه یا ملازم آن است؛ ج. صلوات د. بُکاء و گریه، و اگر نشد تباکی [خود را وادار به گریه نمودن] ولو خیلی مختصر؛ هـ. و بعد از این ها، درخواست حاجت .
دستورات عبادی
* دعاهای وارده در امکنه و ازمنه خاصّ [مکانها و زمانهای مخصوص] اختصاصی نیست، به گونه ای که نتوان در وقت و یا جای دیگر خواند؛ بلکه این گونه دستورها به نحو تعدد مطلوب است. [در محضر بهجت:1/21]
* جهت دعا این امور لازم است: الف. ثنا و تعظیم وتمجید ساحت مقدس حضرت حقّ تبارک و تعالی؛ ب. اقرار به گناهان و اظهار ندامت از آن، که تقریباً به منزله توبه یا ملازم آن است؛ ج. صلوات بر محمد و آل محمد که وسیله واسطه فیض هستند؛ د. بُکاء و گریه، و اگر نشد تباکی [خود را وادار به گریه نمودن] ولو خیلی مختصر؛ هـ. و بعد از این ها، درخواست حاجت که در این صورت برآورده شدن حاجت، برو برگرد ندارد... البته اگر این مطالب در سجده باشد، مناسب تر است. [در محضر بهجت:1/343]
* برای سلامتی چشم، بعد از نماز آیة الکرسی خوانده شود و پس از خواندن آن، دستها بر روی چشمها گذاشته و بگوید: (أَللهُمَّ الحفَظ حَدَقَتَیَّ بِحَقِّ حَدَقَتی عَلِیِّ بنِ أَبیطالِبٍ أَمیرِالمُؤمِنینَ (علیه السلام) : خدایا! به حق دو حدقه چشم حضرت علی بن ابی طالب امیرمؤمنان (علیه السلام)، دو حدقه چشم مرا حفظ کن!) [در محضر بهجت:2/252]
* برای شفای مریض، آب زمزم و تربت حضرت سیدالشهداء به مرّات عدیده، صدقه به مرّات عدیده به افراد زیاد - اگر چه مبلغش زیاد هم نباشد - داده شود؛ سوره حمد هم از یک مرتبه تا صد مرتبه افراد متعدد بخوانند، خیلی تأثیر دارد. علاوه بر این به رفقا هم بگویید دعا کنند. [فیضی از ورای سکوت:227]
412. برای محفوظ ماندن هر صبح و غروب سه بار بگوید: (أَللهُمَّ اجعَلِنی فِی دِرعِکَ الحَصینَةِ الّتی تَجعَلُ فیها مَن تُرید: خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود - که هر کس را بخواهی در آن قرار می دهی - قرار بده!)[گوهرهای حکیمانه:14]
* برای یافتن هر چه که گم شده یا دزدیده شده باشد (گرچه انسان باشد) این ذکر را بسیار بخوانید... (أَصبَحتُ فی أَمانِ الله، أَمسیتُ فی جِوارِ الله: در پناه خدا صبح کردم؛ در پناه خدا وارد شب شدم.)[گوهرهای حکیمانه:14]
* کسی که می خواهد روزی اش فراوان شود، این ذکر را بسیار بگوید و در آغاز و پایان آن هم، یک صلوات بفرستد... (أَغنِنی بِحَلالِِکَ عَنِ حَرامِکَ، وَ بِفَضلِکَ عَمَّن سِواک: خدایا! مرا به وسیله حلالت از حرام خویش بی نیاز کن، و با فضل و بخشش خودت، از هر چه غیر خودت بی نیاز ساز!)[گوهرهای حکیمانه:14]
* سؤال: برای دوری از ریاء چه باید کرد؟
جواب: با عقیده کامل، اِکثار حوقله (یعنی زیاد بگوید: لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ إلاّ بِالله).[به سوی محبوب:70]
* سؤال: برای درمان عصبانیّت چه کنیم؟
جواب: با عقیده کامل، زیاد صلوات فرستادن: (أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد).[به سوی محبوب:70]
* سؤال: جهت علاج غرور، چه راهی را توصیه می فرمایید؟
جواب: بسمه تعالی، اِکثار حوقله (زیاد گفتن: لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ إلاّ بِالله العَلیِّ العَظیم). [به سوی محبوب:71]
* سؤال: اینجانب به وسواس مبتلا هستم؛ لطفاً جهت برطرف شدن آن مرا راهنمایی فرمایید!
جواب: اِکثار تهلیل (زیاد گفتن: لا إله إلاّ الله)، علاج وساوس است. [به سوی محبوب:71]
* در مورد اذکار و اوراد و قرائت و امثال اینها، انسان همیشه تحرّی [کوشش در جستجو] و مراقبت نماید [که] چه عملی تا چه اندازه موافق با نشاط و حضور قلبی او است، همان را اختیار کند. [به سوی محبوب:76]
* در شداید و گرفتاریها، بهترین ذکر این است که از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به ما رسیده: (لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ إلاّ بِالله العَلیِّ العَظیم لاَمَلجَأ وَ لا مَنجأ مِنَ اللهِ إلاّ إلَیه). [نکته های ناب:72]
* برای دفع بلا و شرّ، این دعا نیز نافع است: (أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِِهِ وَ أَمسِک عَنَّا السُّوءَ: خداوندا! بر محمد و آل او درود فرست، و بدی را از ما باز دار!)[در محضر بهجت:1/343]
* سؤال: چگونه در تمامی کارها و عبادات، اخلاص را فراموش نکنیم؟!
جواب: بسمه تعالی، در عبادات و تمام کارها اختیاراً راه ندهد، غیر از خدا را و غیر از یاد او را. و همین راهِ منحصر سعادت است![به سوی محبوب:76]
* سؤال: چه کنیم تمرکز فکر پیدا کنیم؟
جواب: اذکاری که برای جمع کردن فکر مؤثر است، مثل: (لا إله إلاّ الله) را زیاد بگویید.[فیضی از ورای سکوت:228]
* سؤال: زن و شوهری که بینشان خیلی اختلاف است، چه باید بکنند؟
جواب: هر کدامشان که می خواهد رفع اختلاف شود یا فرد دیگر، صدقه متعدّد، به افراد متعدّد، به دفعات زیاد بدهند و برای اصلاح ذات البین زیاد هم دعا بکنند. [فیضی از ورای سکوت:229]
شادی روح آن عارف واصل، فاتحه و صلوات
منبع:سایت آیت الله العظمی بهجت (ره)
کسی که روزه او را از غذاهای مورد علاقهاش باز دارد برخداست که به او از غذاهای بهشتی بخورانند و از شرابهای بهشتی به او بنوشاند.هر کس که در روز بسیار گرم برای خدا روزه بگیرد و تشنه شود خداوند هزار فرشته را میگمارد تا دستبه چهره او بکشند و او را بشارت دهند تا هنگامی که افطار کند.