منافق یک پردهای برروی کفر خودش کشیده است. بنابراین نفاق یعنی کفر در زیر پرده. منافق یعنی کافری که کفر خودش را در پشت پرده مخفی کرده است.
بصیرت ضروریترین شرط برای دعوت به حق است. و داعیان الی الله باید خود را به آن بیارایند.
«قُلْ هَذه سَبیلی اَدعوا اِلی اللهَ علی بصیرةٍ أنا و مَنْ ایتعنی»
«بگو این راه من است که من و پیروانم با بصیرت کامل همة مردم را بسوی خدا دعوت میکنیم».
بصیرت ابعاد گستردهای دارد. خداشناسی، پیامبر و امام شناسی، معاد شناسی، وظیفه شناسی و.....
دشمن شناسی از ابعاد برجستة بصیرت میباشد. زیرا در بسیاری از موارد در قرآن ، بلافاصله بعد یا قبل از دعوت به توحید و عبادت خداوند، سخن از کفر به طاغوت و کناره گیری از عبادت شیطانی آمده است. گاهی دشمن شناخته شده است. و علناً پرچم برافراشته که در این صورت گرچه برخورد و مبارزه همراه با رنج و مشکلات و سختیهاست ولی مشکل اغواگری و فریب وجود ندارد.
اما گاهی خود را درهالهای از آنچه جامعه آن را مقدس میداند میپوشاند که علاوه بر سختیها دشواری دیگری دارد و آن عوامفریبی و تاثیرگذاری به جبهة خودی است.
بنابراین بنده در این نوشتار، ویژگیهای منافقین و روشهای مبارزه با آنان را بازگو مینمایم، باشد که جامعه و نظام نوین اسلامی ما بتواند دشمنان پیدا و پنهان خود را بخوبی بشناسد و با ترفندهای آن آشنا شود.
اگر ضعف و کاستی نیز مشاهده شد از وسمعو قلم و ضعف بنده است. امیدوارم که به دیدة اغماض بنگرید.
در پایان از همه کسانیکه در این سیاهه قلم بنده را یاری نمودند. سپاسگزاری مینمایم. بویژه از استاد راهنما آقای رجبی.
معنای لغوی و اصطلاحی نفاق
ریشه واژة «نفاق»
واژه نفاق به معنای مخفی کردن کفر و تظاهر به ایمان است. استعمال نفاق به این معنا برای اولین بار در قرآن آمده و عرب قبل از اسلام آنرا به این معنا بکار نبرده است. ابن اثیر مینویسد:
و هو اسم لم یعرفه العرب بالمعنی المخصوص و هو الذی یستر کفره و یظهر ایمانه.
برای این معنای خاص نفاق، چهار ریشه لغوی احتمال داده میشود:
یک احتمال آن است که از «نَفَق» به معنای اذهاب و اهلاک گرفته شده باشد، «نفقت الدابة» به معنای از بین رفتن و هلاک شدن حیوان است. مناسبت این معنا با نفاق آن است که منافق به خاطر نفاقش به منزلة میّتی است که از بین میرود.
احتمال دوم آن است که از ریشه « نفقت السعلة اذا راجت و کثرت طلابها» گرفته شده باشد. برای کالایی که رواج پیدا کند و خواهان زیاد داشته باشد، واژة نَفَقَ بکار میرود. بر این اساس، ارتباط ریشة لغوی بامفهوم اصطلاحی نفاق آن است که منافق در ظاهر اسلام را رواج میدهد.
احتمال بعدی آنکه از واژه «نَفَق» به معنای تونل زیرزمینی گرفته شده باشد، «المنفق سرب فی الارض له مخلص الی مکان»، طبق این ریشه، منافق همانند کسی است که داخل این تونل حرکت و در پوشش اسلام، خود را حفظ میکند، ولی در حقیقت مسلمان نیست.
چهارمین احتمال آن است که از ریشة «نافقاء» گرفته شده باشد. موش صحرایی برای لانة خود دوراه قرار میدهد: یک در آشکار که نامش «قاصعاء» است و در دیگر که مخفی بوده و نامش «نافقاء» است. هنگام احساس خطر از طریق قاصعاء وارد و از درِ نافقاء فرار میکند؛ بر اساس این احتمال در ریشة واژه نفاق، منافق پیوسته دو راه خروج دارد و ثابت قدم و استوار در ایمان نیست. گرچه راه حقیقیاش کفر است، اما با اظهار اسلام، خود را از خطر میرهاند.
دو احتمال اول یعنی اشتقاق نفاق از نفق به معنای هلاک شدن یا رواج یافتن مورد تایید لغویین نیست؛ لذا باید از آنها صرف نظر کرد. اما اینکه بین احتمال سوم و چهارم کدامیک ریشه اصلی است، نیازمند بحث بیشتری خواهد بود.
از جمعبندی احتمالات این نکته روشن میشود که در معنای «نفاق» دو عنصر قطعاً وجود دارد: عنصر دورویی و عنصر مخفی کاری.
از این رو در ترجمه نفاق به فارسی باید در کنار دورویی، پنهان کاری را نیز اضافه کرد. منافق کسی است که دورو بوده و این صفت خویش را پنهان میکند.
جنبة لغوی نفاق: نظر استاد مطهری
کلمه نفاق در قرآن آمده است:
«فان استعطت ان تبتغی نفقاً فی الارض اوسلماً فی السماء»
«انعام35»
از اینجا ریشه لغت را ما میتوانیم پیدا بکنیم.
لغویین میگویند نفق یعنی راه، البته راههای مخفی و راههای پنهانی. دربارة لغت «نافقاء» در کتب لغت چنین آمده است که: موش صحرائی وقتی سوراخ خودش را در صحرا میکند، برای نجات از دشمن، دست به یک عمل احتیاطی میزند. یک در برای سوراخش باز میگذارد که همان درب معمولی رفت و آمد اوست، بعد از زیرزمین راه دیگری میسازد که منتهی به یک نقطه دور دست میشود، آنگاه این راه از زیرزمین بالا میآید تا به کف زمین نزدیک میشود اما آنقدر ادامه نمیدهد تا سوراخ در سطح زمین ظاهر بشود بلکه یک قشر نازکی باقی میگذارد ولی نه آنقدر که خود قشر خراب بشود، بلکه در این حد باشد که اگر یک روزی خطری از در ورودی پیدا شد، یک حیوان درندة خورندهای وارد لانه موش شد و خطر ایجاد کرد این حیوان بتواند از آنجا فرار کند و با ضربه محکمی که با سرش میزند آن قشر نازک خراب بشود و باین ترتیب وقتی دشمن از این در وارد میشود او از آن در دیگر خارج میشود.
عرب به این راه نافقاء میگوید، یعنی یک راه مخفی درونی سرپوشیدهای که تقریباً جزء اسرار نظامی برای دنیای آن موش صحرائی است. یک چنین راهی که دشمن از آن با خبر نیست، ولی موش این احتیار را نموده و راهی برای فرار خودش بازگذاشته است. کتابهای لغت هم در وجه تسمیه منافق میگویند، منافق کسی است که برای خودش دو در قرار داده است، یک در ورودی که از آن در به اسلام وارد میشود و یک در خروجی پنهانی که از آن خارج میشود. ضمناً از همین جا تعریف منافق معلوم میشود.
مؤمنی داریم، کافری داریم، منافقی داریم.
مؤمن کسی است که واقعاً از عمق دل خویش به حقیقت و به اسلام ایمان دارد، و به آن اقرار و اعتراف هم مینماید. در دل مؤمن است، در زبان و عمل هم مؤمن است. در تظاهرات ظاهری هم مؤمن است. در عمل هم مؤمن است، در قول هم مؤمن است. و اما کافر: کسی است که مخالف است، در باطن مخالف است خدا را قبول ندارد و میگوید من خدا را قبول ندارم. پیغمبر را قبول ندارد و میگوید که پیغمبر را قبول ندارم.
قرآن را قبول ندارد و میگویید قرآن راقبول ندارم. کافر است و صریح است، یعنی یک رو بیشتر ندارد، ظاهرش همانرا میگوید که باطنش میگوید، و باطنش همان را میگوید که ظاهرش میگوید.
و اما منافق: کسی است که فکر و اندیشهاش یک جور میگوید، زبانش درست بر ضد او، جور دیگری میگوید، احساسات و عواطفش در یک جهت است ولی تظاهرات ظاهریش در جهت دیگری است.
در دل خدا را قبول ندارد، اما متظاهر به خداپرستی است. پیغمبر را قبول ندارد، متظاهر به احترام پیغمبر است. قرآن را قبول ندارد، متظاهر به احترام قرآن است. علی را قبول ندارد، متظاهر به احترام علی است. و همینجور همه مقدسات دیگر.
منافق یک پردهای برروی کفر خودش کشیده است. بنابراین نفاق یعنی کفر در زیر پرده. منافق یعنی کافری که کفر خودش را در پشت پرده مخفی کرده است.
منبع: پایگاه شهدای ترور
نظر |