خدا هر موهبتى به انسان ارزانى مى دارد، همراه آن عملا پیمانى با زبان آفرینش از او مىگیرد، به او چشم مى دهد یعنى با این چشم حقایق را ببین، گوش مى دهد یعنى صداى حق را بشنو ... و به این ترتیب هرگاه انسان از آنچه در درون فطرت اوست بهره نگیرد و یا از نیروهاى خداداد در مسیر خطا استفاده کند، پیمان خدا را شکسته است.
زیانکاران واقعى
منبع: تبیان
الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ (بقره27)
(فاسقان) کسانى هستند که پیمان خدا را پس از آنکه محکم بستند مىشکنند، و پیوندهایى را که خدا دستور داده برقرار سازند قطع مىنمایند، و در زمین فساد مىکنند، قطعاً آنان زیانکارانند.
از آنجا که در آیه 26 سوره بقره، سخن از اضلال فاسقان است در این آیه با ذکر سه صفت فاسقان را کاملا مشخص و معرفى مىکند:
1ـ "فاسقان کسانى هستند که پیمان خدا را پس از آنکه محکم ساختند مىشکنند" (الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ)انسان ها در واقع پیمان هاى مختلفى با خدا بسته اند، پیمان توحید و خداشناسى پیمان عدم تبعیت از شیطان و هواى نفس، فاسقان همه این پیمان ها را شکسته، سر از فرمان حق بر تافته، و از خواسته هاى دل و شیطان پیروى مىکنند.
این پیمان کجا و چگونه بسته شد؟ در اینجا این سؤال پیش مىآید که پیمان یک امر دو جانبه است، ما هرگز به خاطر نداریم که پیمانى با پروردگارمان در گذشته در این زمینه ها بسته باشیم؟
ولى با توجه به یک نکته پاسخ این سؤال روشن مىشود و آن اینکه خداوند در عمق روح و باطن سرشت انسان، شعور مخصوص و نیروهاى ویژهاى قرار داده که از طریق هدایت آن مى تواند، راه راست را پیدا کند و از شیطان و هواى نفس تبعیت ننماید، به دعوت رهبران الهى پاسخ مثبت داده و خود را با آن هماهنگ سازند.
قرآن از این فطرت مخصوص تعبیر به عهد خدا و پیمان الهى مى کند، در حقیقت این یک" پیمان تکوینى" است نه تشریعى و قانونى، قرآن مىگوید:
أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ:" اى فرزندان آدم! مگر از شما پیمان نگرفتم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شما است، و مرا پرستش کنید که راه راست همین است" (سوره یس آیه 60 و 61)
چه زیانى از این برتر که انسان همه سرمایه هاى مادى و معنوى خود را که مى تواند بزرگترین افتخارها و سعادت ها را براى او بیافریند در طریق فنا و نیستى و بدبختى و سیه روزى خود به کار برد؟! کسانى که به مقتضاى مفهوم "فسق" از حوزه اطاعت خداوند بیرون رفته اند چه سرنوشتى غیر از این مى توانند داشته باشند. پیدا است که این آیه اشاره به همان فطرت توحید و خداشناسى و عشق به پیمودن راه تکامل است.
شاهد دیگر براى این سخن، جمله اى است که در نخستین خطبه نهج البلاغه از امیر مؤمنان على علیه السلام مىخوانیم: فبعث فیهم رسله و واتر الیهم انبیاءه لیستادوهم میثاق فطرته: " خداوند پیامبران خویش را یکى پس از دیگرى به سوى مردم فرستاد تا از آنها بخواهند که به پیمان فطرى خویش عمل کند".
به تعبیر روشن تر خدا هر موهبتى به انسان ارزانى مىدارد، همراه آن عملا پیمانى با زبان آفرینش از او مى گیرد، به او چشم مى دهد یعنى با این چشم حقایق را ببین، گوش مى دهد یعنى صداى حق را بشنو ... و به این ترتیب هر گاه انسان از آنچه در درون فطرت او است بهره نگیرد و یا از نیروهاى خدا داد در مسیر خطا استفاده کند، پیمان خدا را شکسته است. آرى فاسقان، همه یا قسمتى از این پیمان هاى فطرى الهى را زیر پا مىگذارند.
2ـ سپس به دومین نشانه آنها اشاره کرده مىگوید:" آنها پیوندهایى را که خدا دستور داده برقرار سازند قطع مىکنند" (وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَل)
گرچه بسیارى از مفسران این آیه را ناظر به خصوص به قطع رحم و بریدن رابطه خویشاوندى دانسته اند، ولى دقت در مفهوم آیه نشان مىدهد که معنى وسیع تر و عمومى ترى دارد که مساله" قطع رحم" یکى از مصداق هاى آن است.
زیرا آیه مى گوید: فاسقان پیوندهایى را که خدا دستور داده بر قرار بماند قطع مىکنند، این پیوندها شامل پیوند خویشاوندى، پیوند دوستى، پیوندهاى اجتماعى، پیوند و ارتباط با رهبران الهى و پیوند و رابطه با خدا است، و به این ترتیب نباید معنى آیه را منحصر به قطع رحم و زیر پا گذاشتن رابطه هاى خویشاوندى دانست.
لذا بعضى از مفسران آن را به قطع رابطه با پیامبران و مؤمنان، یا قطع رابطه با پیامبران دیگر و کتب آسمانى آنها که خدا دستور پیوند با همه آنها را داده است تفسیر کردهاند که پیدا است این تفسیرها نیز بیان کننده بخشى از مفهوم کلى آیه است.
در بعضى از روایات جمله" ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ" به رابطه با امیر مؤمنان علیه السلام و ائمه اهل بیت (علیهم السلام) تفسیر شده است. (نور الثقلین جلد اول صفحه 45)
3ـ نشانه دیگر فاسقان، فساد در روى زمین است که در آخرین مرحله به آن اشاره شده: "آنها فساد در زمین مىکنند" (وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ)
البته این خود مطلبى روشن است، آنها که خدا را فراموش کرده و سر از اطاعت او بر تافته اند، و حتى نسبت به خویشاوندان خود، رحم و شفقت ندارند پیدا است با دیگران چگونه معامله خواهند کرد؟ آنها در پى کامجویى و لذتهاى خویش و منافع شخصى خود هستند، جامعه به هر جا کشیده شود براى آنها فرق نمى کند، هدفشان بهره بیشتر و کامجویى افزونتر است، و براى رسیدن به این هدف از هیچ خلافى پروا ندارند، پیدا است که این طرز فکر و عمل چه فسادهایى در جامعه به وجود مى آورد. قرآن مجید در پایان آیه مىگوید:" آنها همان زیانکارانند" (أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ)
راستى چنین است؟ چه زیانى از این برتر که انسان همه سرمایه هاى مادى و معنوى خود را که مىتواند بزرگترین افتخارها و سعادتها را براى او بیافریند در طریق فنا و نیستى و بدبختى و سیه روزى خود به کار برد؟! کسانى که به مقتضاى مفهوم "فسق" از حوزه اطاعت خداوند بیرون رفته اند چه سرنوشتى غیر از این مى توانند داشته باشند.
از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله پرسیدند: مبغوض ترین عمل در پیشگاه خداوند کدام است؟ در پاسخ فرمودند: "شرک به خدا". پرسیدند بعد از آن؟ فرمودند: "قطع رحم" (سفینة البحار -ماده رحم)
نکات آیه:
1ـ اهمیت صله رحم در اسلام
گرچه آیه فوق از احترام به همه پیوندهاى الهى سخن مىگفت، ولى بدون شک پیوند خویشاوندى یک مصداق روشن آن است.اسلام نسبت به صله رحم و کمک و حمایت و محبت نسبت به خویشاوندان اهمیت فوق العادهاى قائل شده است و قطع رحم و بریدن رابطه از خویشان و بستگان را شدیدا نهى کرده است.
اهمیت صله رحم تا آنجا است که پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) مى فرماید: صلة الرحم تعمر الدیار و تزید فى الاعمار و ان کان اهلها غیر اخیار: " پیوند با خویشاوندان شهرها را آباد مىسازد، و بر عمرها مى افزاید هر چند انجام دهندگان آن از نیکان هم نباشند" (سفینة البحار جلد 1 صفحه 514)
در سخنان امام صادق (علیه السلام) مىخوانیم:صل رحمک و لو بشربة من ماء و افضل ما یوصل به الرحم کف الاذى عنها؛ پیوند خویشاوندى خویش را حتى با جرعه اى از آب محکم کن و بهترین راه براى خدمت به آنان این است که (لا اقل) از تو آزار و مزاحمتى نبینند!" (سفینة البحار جلد 1 صفحه 514)
زشتى و گناه قطع رحم به حدى است که امام سجاد علیه السلام به فرزند خود نصیحت مىکند که از مصاحبت با پنج طایفه بپرهیزد، یکى از آن پنج گروه کسانى هستند که قطع رحم کردهاند:"... و ایاک و مصاحبة القاطع لرحمه فانى وجدته ملعونا فى کتاب اللَّه" بپرهیز از معاشرت با کسى که قطع رحم کرده که قرآن او را ملعون و دور از رحمت خدا شمرده است" (سفینة البحار جلد اول صفحه 516)
در سوره محمد (صلی الله علیه وآله) آیه 22 مىفرماید: فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَکُمْ أُولئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ: " .. شما که در زمین فساد مى کنید و قطع رحم مى نمائید مشمول لعنت خدا هستید و از رحمت او دور"! کوتاه سخن اینکه: قرآن نسبت به قاطعان رحم و برهم زنندگان پیوند خویشاوندى تعبیرات شدیدى دارد، و احادیث اسلامى نیز آنها را سخت مذمت کرده است.
از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله پرسیدند: مبغوض ترین عمل در پیشگاه خداوند کدام است؟ در پاسخ فرمودند: "شرک به خدا". پرسیدند بعد از آن؟ فرمودند: "قطع رحم" (سفینة البحار - ماده رحم)
آیا قطع کردن قبل از وصل امکان دارد؟ در پاسخ مى گوئیم هدف از وصل کردن، ادامه روابطى است که خداوند میان خود و بندگانش و یابندگان با یکدیگر بطور طبیعى و فطرى قرار داده است، و به تعبیر دیگر خدا دستور داده، این رابطه هاى فطرى و طبیعى محافظت و پاسدارى شود ولى گنهکاران آن را قطع مىکنند.
علت اینکه اسلام نسبت به نگهدارى و حفظ پیوند خویشاوندى این همه پافشارى کرده این است که همیشه براى اصلاح، تقویت، پیشرفت تکامل و عظمت بخشیدن به یک اجتماع بزرگ، چه از نظر اقتصادى یا نظامى، و چه از نظر جنبه هاى معنوى و اخلاقى باید از واحدهاى کوچک آن شروع کرد، با پیشرفت و تقویت تمام واحدهاى کوچک، اجتماع عظیم، خود به خود اصلاح خواهد شد.
اسلام براى عظمت مسلمانان از این روش به نحو کامل ترى بهرهبردارى نموده است، دستور به اصلاح واحدهایى داده که معمولا افراد از کمک و اعانت و عظمت بخشیدن به آن روگردان نیستند.
زیرا تقویت بنیه افرادى را توصیه مىکند که خونشان در رگ و پوست هم در گردش است، اعضاى یک خانواده اند، و پیداست هنگامى که اجتماعات کوچک خویشاوندى نیرومند شد، اجتماع عظیم آنها نیز عظمت مىیابد و از هر نظر قوى خواهد شد، شاید حدیثى که مىگوید:" صله رحم باعث آبادى شهرها مىگردد به همین معنى اشاره باشد".
2ـ به جاى وصل کردن، قطع کردن
جالب اینکه در تعبیرى که در آیه مورد بخث خواندیم چنین بود که: فاسقان آنچه را خدا دستور داده است، وصل کنند، قطع مىکنند. در اینجا این سؤال پیش مىآید که آیا قطع کردن قبل از وصل امکان دارد؟ در پاسخ مىگوئیم هدف از وصل کردن، ادامه روابطى است که خداوند میان خود و بندگانش و یابندگان با یکدیگر بطور طبیعى و فطرى قرار داده است، و به تعبیر دیگر خدا دستور داده، این رابطه هاى فطرى و طبیعى محافظت و پاسدارى شود ولى گنهکاران آن را قطع مىکنند.
نظر
![]() |