از زیانهاى اجتماعى دروغ، ذلت و خوارى است. دروغ، دروغ گو را ذلیل مىکند و خوار مىسازد. درست در نقطه مقابل آن چه دروغ گو مىپندارد، دروغ، ثمر مىدهد .
دروغ گناه کبیره ایست که آثار سوء آن در همه ابعاد نمودار می شود، چه از نظر فردی چه اقتصادی و چه اجتماعی زندگی شخص را تحت تدثیر قرار می دهد که قبلا به برخی از این آثار در زمینه اقتصادی و اجتماعی اشاره کردیم و اینک به برخی دیگر از آثار این رذیله خانمان سوز اشاره خواهیم کرد.
رسوایى یکى از زیانهاى اجتماعى دروغ، رسوایى است. رسوایى همیشه در انتظار دروغ گو مىباشد؛ رسواشدن نزد یک نفر یا نزد چند نفر یا نزد جامعه. دروغ، پنهان نخواهد ماند و روزى برملا خواهد شد. دروغ گو هر چند زیرک باشد، اطراف و جوانب دروغ را بسنجد، محال است که دروغش کشف نشود. کشف دروغ، رسوایى را در پى دارد، چیزى که هست، چون دروغها مختلف است، رسوایىها هم مختلف است: گاه زود مىشود، گاه دیر گاه در خانه خود نزد زن و فرزندش رسوا خواهد شد و گاه نزد دوستان و خویشانش و گاه در یک شهر و یا مملکتى رسوا مى شود.
عَمرو بن مَعدى کَرَب عَمرو بن مَعدى کَرَب از دلاوران مشهور عرب است. این گونه مردم براى آن که بر شهرت دلیرى خود بیفزایند، گاه و بیگاه داستانهایى دروغین از شجاعتهاى خود ذکر مىکنند. عمرو روزى در شهر کوفه در حضور جمعى، داد سخن مىداد و این حکایت را از قهرمانىهاى خود نقل مىکرد: وقتى به سوى عشیره بنى نهد به قصد غارت هجوم کردیم، آنان در صدد مقاومت برآمده و دلاور نامى خود، خالد بن صقعب را جلو انداخته و خود در پشت سر او آماده دفاع شدند. هنگامى که من به خالد رسیدم با یک نیزه سرنگونش کردم و سپس با صمصامه (نام شمشیر عمرو صمصامه بوده) سرش را از تن جدا کردم. از قضا مخاطب عمرو در این موقع خود خالد بن صقعب بود که عمرو او را نمىشناخت. داستان سرایى عمرو که به پایان رسید گفت: کشته تو مخاطب توست و سخن تو را مىشنود! هر کس به حسب طبع، خوش دارد که مردم او را شایسته براى نهفتن اسرار خویش بدانند. همان طور که با صفا با مردم رفتار کردن، جلب محبت مىکند، با مردم بى صفایى کردن نیز جلب سوءظن و بدبینى و تنفر مىکند. دروغ گو، بهترین مصداق براى بى صفایى است سلب اعتماد دیگر از زیانهاى اجتماعى دروغ، سلب اعتمادى است که از ناحیه مردم، نصیب دروغ گو مىشود. اعتماد مردم، بهترین راه موفقیت است. بیشتر موانعى که در راه وصول به هدفها پیدا مىشود، به وسیله جلب اعتماد مردم، برطرف مىگردد. دروغ گو، خود را از این نعمت پرقیمت، محروم مىسازد و با پاى خویش به سوى سیاه بختى مىتازد. کسى که مورد بىاعتمادى قرار گرفت، بایستى از جامعه کنارهگیرى کند و در گوشهاى به انتظار مرگ بنشیند، زیرا دیگر نمىتواند در آن جامعه موفقیتى به دست آورد. حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: (یَنْبَغِی لِلرَّجُلِ الْمُسْلِمِ أَنْ یَجْتَنِبَ مُوَاخَاةَ الْکَذَّابِ فَإِنَّهُ یَکْذِبُ حَتَّى یَجِیءَ بِالصِّدْقِ فَلَا یُصَدَّق 1 کسى که خود را مسلمان مىداند، شایسته است که از سر و کار داشتن با دروغ بپرهیزد، زیرا دروغ، کارش را به جایى مىرساند که سخن راستش را کسى باور نکند.) چقدر تلخ است براى مردى که زنش سخن او را باور نکند، خویشانش سخنانش را باور نکنند و دوستانش نیز سخنانش را باور نکنند (بیگانگان و دشمنان، دیگر حسابشان روشن است). دروغ گو، اگر از بیچارگى خود سخن بگوید کسى نمىپذیرد و اگر از بیمارىاش سخن بگوید کسى نمىپذیرد و اگر از شخصیتش بگوید، کسى نمىپذیرد و اگر از دیگران بگوید، کسى نمىپذیرد. بدبینى مردم دیگر از زیانهاى اجتماعى دروغ، آن است که دروغ گو، مورد سوءظن و بدبینى مردم قرار مىگیرد، بلکه گاه کارش از این هم بالاتر مىرود و بر اثر دروغ، مورد تنفر قرار خواهد گرفت.هر کس به حسب طبع، خوش دارد که مردم او را شایسته براى نهفتن اسرار خویش بدانند. همان طور که با صفا با مردم رفتار کردن، جلب محبت مىکند، با مردم بى صفایى کردن نیز جلب سوءظن و بدبینى و تنفر مىکند. دروغ گو، بهترین مصداق براى بى صفایى است. مردم، صفا داشتن و راز نهان نکردن را نشانه صمیمیت مىدانند و به چنین کسى علاقهمند مىشوند، ولى بى صفایى و سرنهان کردن را نشانه بى صمیمیتى مىدانند. مردم، باصفا را یگانه و یک رنگ مىدانند و بى صفا را متقلب و دو رنگ، فرد کامل بى صفایى و دورنگى، دروغ گوست. دروغ گو بر خلاف فطرت مردم قدم بر مىدارد، در نتیجه منفور مىشود، زیرا مردم به حسب طبع، حس کنجکاوى دارند. کسى که این حس آنها را سیر کند و غریزه آنها را به مطلوب برساند، دوستش مىدارند، بلکه فدایىاش مىشوند، لیکن آن که این حس را در گرسنگى نگاه مىدارد و این غریزه را از رسیدن به مطلوب مانع شود، دشمن مىدارند؛ دروغگو، نزد مردم چنین فردى خواهد بود، چون هیچ گاه حقیقت را نشان نمىدهد، بلکه حقیقت را دگرگونه مىگوید. بدبختتر از او کسى است که دروغ زبانى را با نادرستى در رفتار همراه داشته باشد. ذلت و خوارى دیگر از زیانهاى اجتماعى دروغ، ذلت و خوارى است. دروغ، دروغ گو را ذلیل مىکند و خوار مىسازد. درست در نقطه مقابل آن چه دروغ گو مىپندارد، دروغ، ثمر مىدهد. هنگامى که حکومت ساسانى ایران به دست سربازان مسلمان از پاى درآمد، شاهزادگان ساسانى پراکنده شدند و از ناز و نعمتى که سالها در آن مىچریدند و مىخوردند و مىخرامیدند محروم گردیدند. نیکوکاران به این عزیزانى که عزت خود را از کف داده بودند، کمک و همراهى مىکردند. دروغ گویان، این فرصت را مغتنم شمرده و آن را وسیله دوشیدن خلق قرار دادند و به کشورهاى عربى مىرفتند و خود را به دروغ ساسانى معرفى مىکردند. این جریان، در حدود صد سال یا بیشتر ادامه داشت. کمکم کلمه ساسانى، معناى خود را از دست داد و در لغت عرب به معنى گدا در آمد، به طورى که گدا را ساسانى مىخواندند. دروغ گویانى که مىپنداشتند به وسیله این اسم، عزیز مىشوند، نه تنها خود را ذلیل کردند، بلکه این نام را هم خوار کردند، نامى که از شاهنشاهى بزرگى در جهان حکایت مىکرد. چقدر تلخ است براى مردى که زنش سخن او را باور نکند، خویشانش سخنانش را باور نکنند و دوستانش نیز سخنانش را باور نکنند (بیگانگان و دشمنان، دیگر حسابشان روشن است). دروغ گو، اگر از بیچارگى خود سخن بگوید کسى نمىپذیرد و اگر از بیمارىاش سخن بگوید کسى نمىپذیرد و اگر از شخصیتش بگوید، کسى نمىپذیرد و اگر از دیگران بگوید، کسى نمىپذیرد سخریه و استهزا دیگر از زیانهاى اجتماعى دروغ، سخریه و استهزاست که نصیب دروغ گو مىشود. دروغگو، همان که به دروغ گویى شهره شد، مورد استهزاى مردم قرار مىگیرد، خواه در حضور و خواه در غیاب، و پرسشهاى استهزایى از او مىشود و مىگویند: اگر حقیقت مطلب را بخواهید، از او بپرسید. لغاتى جعل مىکنند و معانى آن را از دروغ گو مىپرسند. نام کتابى را جعل مىکنند و خصوصیات کتاب و مؤلف را از او مىپرسند. دانشمندانى جعل مىکنند و شرح حالشان را از او مىخواهند. دروغ گوى جعال در موقع سخن گفتن با خندههاى تمسخرآمیز روبهرو مىشود و اگر این چیزها را بفهمد باید از شرم به زیر زمین برود. عمر، و ابوهریره ابوهریره از قول رسول خدا (صلی الله علیه وآله) حدیث جعل مىکرد! عمر از این کار خوشش نمىآمد، کسانى را که به جعل حدیث شناخته شده بودند، چوب مىزد. عمر، ابوهریره را استهزا مىکرد. مأکولى که به حضورش مىآوردند، گاه که ابوهریره حاضر بود، مىپرسید: درباره این خوراکى از رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) حدیثى نشنیدهاى؟ گویند: ابوهریره از رو نمىرفت و به او جواب مىداد و با کمال پر رویى حدیثى جعل مىکرد. روسیاهى پیغمبر اسلام مى فرمود :(ایّاک و الکذب فانّه یسوّد الوجه؛2 از دروغ بپرهیز که آدم را روسیاه مىکند.) روسیاهى مورد سخط خداى بودن است، نزد خلق منفور شدن است، رسوایى است، بى آبرویى است، ذلت و خوارى است. چقدر بدبخت است روسفیدى که خود را به دست خود روسیاه کند. دروغ گو، نشاندار است، نشاندار ننگ است، روسیاهى است که سخن راستش را هم کسى باور نمىکند. یکى از بدبختىهاى دروغ گو، آن است که کمتر مورد عاطفه قرار مىگیرد، خدمت هایش ارزشى ندارد و از طرف دیگران قدردانى نمىشود، زیرا دروغ گویىهایش قیمت خدمتهایش را مىبرد و دستش را بى نمک مىکند، آیا روسیاهى جز این مىباشد. پی نوشت ها: 1) الکافى، ج2، ص 341، باب الکذب ح 14: در کافى (مواخاة الکذّاب) آمده است. 2) مستدرک الوسائل، ج9، ح10298. منبع : برگرفته از کتاب "دروغ " تالیف علامه حاج میرزا حسین طبرسى نورى
نظر |