شاه که از جنون ضد کمونیستی کم نظیری رنج میبرد، به ساواک دستور داد تا سالی 600 هزار دلار به سرویس جاسوسی فرانسه برای حمایت از این پروژه بپردازد.
سال 1351 که دیدارهای "کنت دمارانش" با "محمدرضا پهلوی" آغاز گشت، آنها خیلی زود رفاقتی نزدیک با یکدیگر به هم زدند، تا جایی که الکساندر دمارانش "لقب مشاور ویژه اعلیحضرت" را گرفت.
29 سرویس جاسوسی او به سرعت درگیر مسائل انقلاب اسلامی شد و به عنوان یکی از نخستین سرویسها، ابتدای دهه 1350 به بررسی جامع فعالیتهای شیعیان در ایران پرداخت.
رویکرد اطلاعاتی الکساندر دمارانش به انتخاب یک دستیار ایرانی برای رئیس سرویس جاسوسی فرانسه انجامید، 30 که تا سال های پس از انقلاب اسلامی نیز در پست خود ماند. این دستیار که از او با عنوان "جوان سرشناس" یاد شده است، در همه جلسات تحلیل "مسئله ایران" کنار دست رئیس سرویس، روسای اطلاعاتی فرانسه در خاورمیانه و رئیس ایستگاه جاسوسی ایران مینشست و سرپرستی "گروه متخصصان ایران" را برعهده داشت. دمارانش در یکی از همین جلسات جملهای کنایه آمیز گفت که استراتژی آینده جهان لیبرال سرمایه داری در برابر جهان اسلام را بازمی تاباند: فکر کنید ما مردان زمان جنگهای صلیبی هستیم.
گزارش های سرویس از طریق بولتنهای اطلاعاتی BR به اطلاع شاه میرسید و علائم طغیان در میان روحانیت را هشدار میداد. برپایه همین علائم "سرهنگ ال"، رئیس ایستگاه جاسوسی فرانسه در تهران، مجری پروژه نفوذ به درون جامعه شیعی ایران شد و با استفاده از دامهای اطلاعاتی کوشید تا به درون مغز و ذهن کسانی که دشمن غرب تعریف میشدند، نفوذ کند. در واقع فرانسویها فکر میکردند که اگر روزی شیعیان در ایران به قدرت برسند، شبکهای از ایرانیان مسلمان و نخبگان شیعه به کارشان میآید. برای همین، یک شبکه اطلاعاتی در مساجد و هیئتهای مذهبی تشکیل دادند و مدام به گسترش آن میاندیشیدند. این شبکه از نیمه دهه 1360 با سرویسهای جاسوسی موساد و سیا پیوند خورد تا طرح براندازی تشیع تا سال 1388 را پیش ببرد.
گرچه "پروژه نفوذ" را نیز سازمان جاسوسی سیا در گسترهای وسیعتر با صدها عامل اجرائی تعقیب میکرد و مسئله ایران چنان اهمیتی یافت که در اسفند 1351 "ریچارد هلمز"، رئیس سابق CIA در مقام سفیر آمریکا به همراه همسر انگلیسی اش وارد تهران شد اما روش تحلیل کنت دمارانش با هلمز کاملا متفاوت بود. او میگفت آمریکاییها اطلاعات خود را از درون فیلتر "ذهنیت غربی" رد میکنند و سپس به تفسیر آن می پردازند؛ در حالی که باید اطلاعات را بر اساس "ذهنیت روحانیون" و "انقلابیون شیعه" تفسیر کرد و به تصویری روشن از انگیزهها و اهداف آنان رسید.
از دیگر سو، روش تحلیل سیاسی رهبران ایالات متحده در تقسیم جهان به 2 بلوک دوستان و دشمنان را نمیپسندید و معتقد بود آنها به تفاسیر مخالف با این قاعده کلی جغرافیایی- سیاسی، تمایلی نشان نمیدهند.
دمارانش همین نگاه را سبب شکلگیری بزرگ ترین تعابیر غلط اطلاعاتی در قرن بیستم میدانست که کار را به جنگ جهانی چهارم رساند؛ چون هیچ تلقی درستی درباره نیروهای مذهبی در حال جوشش از درون جامعه ایران وجود نداشت. بنابراین، پس از به قدرت رسیدن آنها نیز استراتژی مطلوبی برای مهارشان تدوین نگشت. تخمینها و تحلیلهای اشتباه به سیاستها و تصمیمات ناکارآمد انجامید و این، یک حلقه اطلاعاتی گمشده بود که دمارانش پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز برای جستجویش حتی تا پشت جبهههای دفاع مقدس و اردوگاه اسیران جنگی در عراق رفت.
همراه با اجرای "پروژه نفوذ" و "شبکه سازی در مساجد"، دمارانش پیشنهاد مشارکت در چندین عملیات مخفی سیاسی را به شاه ایران داد که یکی از آنها تاسیس دانشگاه جهانی سوئیس در سال 1352 بود. دمارانش میگفت که چون حکومت سلطنتی پشتوانه تئوریک لازم را ندارد، نیازمند یک پشتوانه معرفتی است. کنت به شاهان ایران و عربستان پیشنهاد داد که روشنفکران و دانشگاهیان "راستگرا" تربیت کنند؛ یعنی جمعی از نخبگان که هم گرایشهای محافظه کارانه به سود رژیم سلطنتی داشته باشند و هم فضای روشنفکری مارکسیستی را بشکنند.
هر 2 شاه شیفته طرح شدند. امتیاز این پیشنهاد، پوشش امنیتی آن بود، چون سوئیس را همواره نماد یک کشور بیطرف می شناختند که خیلی دشوار به مشارکت در پروژههای بزرگ جاسوسی تن میدهد. با این حال، دو پادشاه پول کلانی را برای تاسیس دانشگاه جهانی خود کنار گذاشتند و سرانجام دمارانش در مذاکراتش، موافقت دولتمردان این کشور بیطرف را برای مشارکت در یک "جنگ علمی" به نفع سلطنتطلبان گرفت.
سال 1353، او نظر مساعد شاه را برای سرمایهگذاری در یکی از بخشهای بزرگترین عملیات جاسوسی قرن بیستم (عملیات سری PSB) در حوزه "علوم انسانی" و "روشنفکری" با اسم رمز کیوکپریا (Qkopera) جلب کرد که رفیق مشترکشان، "ریچارد هلمز" نیز در کادر رهبری آن حضور داشت. یکی از اهداف عملیات، انتشار مجلات روشنفکری ضدکمونیستی بود و از دل آن ده ها ژورنال فکری برای ساختن فضای گفتمان های لیبرالی درآمد؛ مانند مجله معروف اینکانتر که یهودیان سرشناسی چون "س رآیزایا" برلین و "ریمون آرون" آن را راهبری می کردند،اما سال 1966 ارتباطات گسترده آنان با سازمان سیا فاش گشت و آبروی بزرگ ترین تئوریسین های جهان لیبرال سرمایه داری رفت.
نظر |