بهره گیری عمیق علمی از قرآن کریم و فهمیدن معارف بلند آن، مشروط است به ارتباط و پیوند با معلّم حقیقی قرآن که همانا خداوند بخشنده است.
بهره گیری عمیق علمی از قرآن کریم و فهمیدن معارف بلند آن، مشروط است به ارتباط و پیوند با معلّم حقیقی قرآن که همانا خداوند بخشنده است "الرَّحْمنُ* عَلَّمَ الْقُرْآنَ "[1] علم قرآن همراه با رحمت خدای سبحان است و رحمت خاصّهی خداوند شامل حال پرهیزکاران میگردد. " وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یعلمکم الله "[2] قرآن کریم میفرماید شما تقوا را لباس پاکی روح خود کنید که بهترین لباس است: " وَ لِباسُ التَّقْوی ذلِکَ خَیْرٌ "[3] و خداوند نیز به شما علم عطا میکند. در جای دیگر به صورت شرط و جزا میفرماید " إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً "[4] اگر تقوی را پیشهی خود کنید و در برابر دستورهای الهی با تقوی باشید، خداوند برای شمار نوری از علم را قرار میدهد که جدا کنندهی بین حق و باطل است.
قرآن کریم کتابی ساده و معمولی نیست تا انسان بتواند بر اثر آشنایی با قواعد عربی و مانند آن به همهی معارفش دست یابد، کتابی است که ریشه در اوج آسمان و مقام "لدن " دارد و از علم خداوند سرچشمه گرفته و درک معارف بیانتهای آن بدون نردبان تقوا و ارتباط با خدا، امکان پذیر نیست، اگر چه چشم و گوش و حواس انسان در بهرهمندی از علم، دخالت دارند ولی جای علم و مخزن اصلی آن همان قلب است و خدای سبحان علم الهی را به قلب کسی القا و الهام میکند که با نیروی تقوا، از سلامت و پاکی لازم برخوردار باشد.
تقوا در قرآن کریم، در برابر مقامات ایمانی دیگر نیست، بر خلاف توبه، بازگشت، صدق، احسان و... که همه از مقامات ایمانند. تقوا دارای مراتب است و با هر درجه از ایمان سازگار است؛ هدایت نیز دارای همین درجات است و هر کس هر مرتبهأی از تقوا داشته باشد، هدایت معادل همان مرتبه از تقوا نصیب او میگردد. آیهی " إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ "[5] نشان میدهد که تقوا دارای مراتبی است که هر کس در مرتبهی بالاتری قرار بگیرد نسبت به دیگران، کرامت بیشتری دارد.
تقوای عام، تقوای خاص، تقوای اخصّ
قرآن کریم یک درجه از تقوا را به عنوان اصل ایمان معرّفی میکند که همان انجام واجبات و ترک محرّمات است. این تقوا، تقوای عمومی است و تحصیل آن بر همهی مردم لازم است چنانکه فرمود: " فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَهی التَّقْوی "[6]. این نازلترین درجهی تقوا است که "تقوای عام " شمرده میشود.
مرحلهی بالاتر از آن که "تقوای خاص " نامیده میشود، آن است که مستحبّات را انجام دهد و مکروهات را ترک کند و بالاخره "تقوای اخصّ " آن است که دارندهی آن جز خدا نمیاندیشد و خود را از هر چه غیر خداست نگهداری میکند که فرمود: " یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ "[7] ای اهل ایمان تقوای الهی را در بالاترین درجه و آنچنان که در خور اوست کسب کنید، گرچه تقوای الهی به مقداری که شایستهی خداست مقدور نیست ولی به مقداری که مقدور انسان است مطلوب است که فرمود: " فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ "[8].
خدای سبحان برای فهم قرآن، قلب پاک و طاهر را لازم میداند؛ چنانکه میفرماید "إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ* فِی کِتابٍ مَکْنُونٍ* لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ "[9] این قرآن عربی مبین یک ریشه و اصلی دارد به نام کتاب مکنون که این قرآن در آن کتاب مکنون و مرتبط با آن است. معانی اوّلیه الفاظ قرآن را میتوان با طهارت ظاهری از قرآن استفاده کرد ولی درک معارف بلند کتاب مکنون امکانپذیر نیست مگر با طهارت باطنی و قلبی. اگر کسی بخواهد با ظاهر قرآن در تماس باشد. بدون طهارت و غسل یا وضو نمیشود و حتّی نمیتواند آیات آن را ببوسد. امّا ارتباط با محتوای عمیق قرآن و با جان و باطن قرآن، نیاز به قلبی سالم و جانی با طهارت دارد. انسان باید پستیهای اخلاقی و نیز جمود و انحراف فکری و اعتقادی را که همگی پلیدند و موجب آلودگی روح هستند، از خود دور کند و دل و جان خویش را آرایش دهد تا آیینهی قرآن گردد و معارف بلندش در آن نقش بندد.
روش پیشینیان که توفیق اندیشیدن و فهم قرآن نصیب آنان میگردید، این بود که نخست ده آیه را از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ تعلیم میدیدند و تا آنچه را از معارف علمی و دستورات عملی مربوط به آن ده آیه، به خوبی فرا نمیگرفتند، وارد آیات دیگر نمیشدند: "إنهم کانوا یأخذون من رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ عشر آیات فلا یأخذون فی العشر الآخر حتی یعلموا ما فی هذه من العلم و العمل "[10] و گاهی چنان جرقهای از سوی خداوند در دل آنان اثر میکرد که رسول خدا دربارهی آنان میفرمود "انصرف الرجل و هو فقیه "[11] و این سخن را آن حضرت دربارهی شخصی فرمود که وقتی به آیه "فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهی خَیْراً یَرَهُ* وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهی شَرًّا یَرَهُ "[12] رسید گفت این کلام مرا کفایت میکند و به سوی زادگاهش بازگشت؛ در حالی که به فرمودهی رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ فقیه شده بود؛[13] زیرا عصارهأی از دو حکمت نظری و عملی را آموخت و به آن ملتزم شد.
________________________________________
[1] ـ سورهی الرحمن، آیات 1 و 2؛ خداوند رحمان، قرآن را تعلیم فرمود.
[2] ـ سورهی بقره، آیهی 282.
[3] ـ سورهی اعراف، آیهی 26.
[4] ـ سورهی انفال، آیهی 29.
[5] ـ سورهی حجرات، آیهی 13؛ گرامیترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست.
[6] ـ سورهی فتح، آیهی 26؛ و (در مقابل) خداوند آرامش و سکینه خود را بر فرستاده خویش و مؤمنان نازل فرمود و آنها را به حقیقت تقوا ملزم ساخت.
[7] ـ سورهی آل عمران، آیهی 102.
[8] ـ سورهی تغابن، آیهی 16؛ پس تا میتوانید تقوای الهی پیشه کنید.
[9] ـ سورهی واقعه، آیات 77ـ 79.
[10] ـ بحار، ج 89، ص 106.
[11] ـ بحار، ج 89، ص 107؛ این مرد رفت در حالی که فقیه بود.
[12] ـ سورهی زلزله، آیات 7 و 8؛ پس هر کس هموزن ذرّهای کار خیر انجام دهد آن را میبیند و هر کس هموزن ذرّهای کار بد کرده آن را میبیند.
[13] ـ بحار، ج 89، ص 107.
منبع: کتاب قرآن در قرآن ـ آیت الله جوادی آملی
نظر |
سلام، اولین کلمه احترامآمیز در برخوردهای اجتماعی است که هیچ زحمت و دردسری برای گوینده آن ندارد، ولی آثار ارزشمند فراوانی دارد. چه بسیار دوستیهای ارزنده و گرانبهایی که در پرتو سلام آغاز شده است و چه بسیار دشمنیهایی که با سلام گفتن از بین رفته است.
در اسلام، برخوردهای عمومی نظیر گفتن سلام، سخن گفتن، شنیدن، شوخی کردن، شرکت در مجالس عمومی، مشورت، امر به معروف کردن و... تابع آداب خاصی است که در این مبحث درباره آن سخن میگوییم.
الف) آداب سلام
-------------------
سلام، اولین کلمه احترامآمیز در برخوردهای اجتماعی است که هیچ زحمت و دردسری برای گوینده آن ندارد، ولی آثار ارزشمند فراوانی دارد. چه بسیار دوستیهای ارزنده و گرانبهایی که در پرتو سلام آغاز شده است و چه بسیار دشمنیهایی که با سلام گفتن از بین رفته است.
در آداب اسلامی، سلام به اندازهای اهمیت دارد که رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرماید: "مَنْ بدأ بالکلامِ قَبْلَ السّلامِ فَلاتُجیبُوهُ؛ به کسی که بدون ادای سلام، لب به سخن گشود، جواب ندهید ".1
با این حال، سلام کردن آدابی دارد که رعایت آن، آثارش را بیشتر میکند.
یکـ افشای سلام
..........................
امام باقر(ع) میفرماید: "اَفْشُوا السَّلامَ؛ سلام خود را آشکار کنید. "2 منظور از افشای سلام، آشکار کردن آن است. "آشکار کردن سلام به این است که به هرکس برخوردید، سلام کنید، هر که خواهد باشد ".3
آشکار کردن سلام چند حُسن دارد: اول اینکه کسی که در پاسخ دادن کوتاهی کند، عذری نمیتواند داشته باشد. دوم اینکه نشانه فروتنی و تواضع است. سوم اینکه نشانه علاقهمندی شخص سلام دهنده به سلامتی و آغاز دوستی با طرف مقابل است.
سلامی که زیرلب یا آهسته باشد، میتواند بیانگر اجبار یا فقط رفع مسئولیت باشد تا دیگران، فرد را بیادب ندانند.
دوـ رعایت مراتب سلام گفتن
.......................................
سلام کردن، مستحب و امری دلخواه است. هرکس میتواند اول سلام گوید و از ثواب آن برخوردار شود، ولی بهتر است مراتب آن رعایت شود. امام صادق(ع) میفرماید: "یُسَلّمُ الصَّغیرُ عَلَی الکبیر وَ المارُّ عَلَی القاعِدِ و القلیلُ عَلَی الْکَثیر؛ کوچک بر بزرگ، رهگذر بر نشسته و گروه اندک بر گروه بزرگ سلام کند. "4 در جایی دیگر نیز میفرماید: "یسَّلمُ الرّاکِبُ عَلَی الماشی وَ القائم عَلَی القاعد؛ سواره بر پیاده و ایستاده بر نشسته سلام کند ".5
فراموش نکنیم: "البادی بِالسَّلام اَولی باِللهِ و بِرَسولِهِ؛ آنکه آغاز سلام کند، به خدا و رسولش نزدیکتر است. "6 همینطور "ألبادی بِالسَّلامِ بَریءٌ مِنَ الکِبْرِِ؛ آنکه سلام میکند، از تکبّر بر کنار است ".7
سهـ پاسخ شایسته به سلام
..........................................
در آداب اسلامی، پاسخ هر سلام و تحیّتی، باید کاملتر از آن یا دست کم مطابق آن باشد. خداوند در قرآن میفرماید:
وَإِذَا حُیِّیْتُم بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّواْ بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ حَسِیبًا. (نساء: 86)
و چون به شما درود گفته شد، شما به [صورتی] بهتر از آن درود گویید یا همان را [در پاسخ] برگردانید؛ که خداوند همواره به هر چیزی حسابرس است.
منظور از کامل بودن پاسخ این است که اگر کسی بگوید: "سلام "، در پاسخ باید گفت: "سلامٌ علیکم ". اگر کسی بگوید: "سلامٌ علیکم "، در پاسخ او باید گفت: "سلامٌ علیکم و رَحمة الله " یا اگر بگوید: "سلامٌ علیکم و رحمه الله "، در پاسخ او باید گفت: "سلامٌ علیکم و رحمه الله و برکاته ".
چهارـ تساوی در سلام
.................................
مسلمان نباید در سلام، میان افراد از جهت دارایی و فقر تفاوتی بگذارد. امام رضا(ع) در این باره میفرماید:
اگرکسی به مسلمان فقیری، همانند سلامی که به یک ثروتمند میدهد، سلام ندهد، خداوند عزّوجل در روز قیامت علیه او خشمناک خواهد بود.8
پنچـ میانهروی در سلام
.................................
نکته دیگر در آداب سلام، پرهیز از افراط و تفریط در سلام است. گاهی سلام به اندازهای همراه با احترام است که بیشتر به تظاهر و ریا و چاپلوسی میماند و گاهی نیز به تناسب موقعیت معنوی افراد، سلام مناسبی به آنها داده نمیشود که هر دو نارواست. باید به تناسب معنوی هرکس به او سلام کرد. اگر سلام فقط احترام ظاهری باشد و در دل به مؤمنان ارادت نداشته باشیم، این کار، نفاق و دورویی است. همچنین اگر به آنها بیاعتنایی کنیم و در حدّ ارادت قلبی، به شایستگی سلام ندهیم، کوتاهی کردهایم. پس شایسته است که حدّ هر کسی را رعایت کرد و از افراط و تفریط در سلام پرهیز شود.9 امیر مؤمنان علی(ع) میفرماید:
لاتَبلُغُ فی سَلامِکَ عَلَی الاِخوانِِ حَدَّ النِفاقِ و لا تقصُرهُم عَن دَرَجَةِ الْاِسْتحقاقِ.10
در سلام دادن به برادران [دینی] نه در حدّ ریا غُلو کنید و نه از اندازه شایستگیشان کوتاهی ورزید.
ششـ خودداری از سلام دادن به برخی افراد
............................................................
در آداب اسلامی، سلام کردن به چند گروه استحباب ندارد، از جمله:
اولـ افرادی که به دلیل اشتغال به برخی کارها، هنگام پاسخ گفتن سلام، ممکن است دچار مشکل شوند. برای مثال، امام صادق(ع) میفرماید:
ثُلاثٌة لایُسلَّمون الماشی مَعَ الجنازة و الماشی اِلَی الجُمُعةَ و فی بَیت الحمّام لِمَن لا اَزار لَه. 11
به سه کس سلام نکنید: کسی که همراه جنازه میرود، کسی که به نماز جمعه میرود و به کسی که در حمام لباس بر تن ندارد.
همینگونه است وضعیت کسانی که در حال خوردن یا در حال مسواک زدن هستند.
دومـ کسانی که به سبب کارهای نامشروع و ناشایست، لیاقت دوستی و سلام کردن ندارند، مانند افراد شرابخوار، رباخوار و قمارباز. البته اگر سلام دادن در اصلاح و هدایت آنها مؤثر باشد، اشکال ندارد.12
سومـ افرادی که با سلام دادن به آنها ممکن است مفسده ایجاد شود، مانند: سلام دادن به زنان جوان. امام علی(ع) به زنان جوان سلام نمیکرد و میفرمود: "میترسم آوازش مرا خوش آید و پاداش کمتری از آنچه میجویم، به من رسد ".13
چهارمـ به افراد غیرمسلمان هم نباید در حالت عادی سلام کرد، مگر اینکه خود ابتدا سلام کنند. در این صورت، پاسخ دادن لازم است، آن هم بهصورت "علیکم " نه "سلام " یا "سلامٌ علیکم ".14
__________________________________________________________________
1. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ترجمه و شرح: سید جواد مصطفوی، تهران، انتشارات وفا، 1382، چ 1، ج 4، ص 459.
2. همان.
3. همان.
4. همان، ص 463.
5. همان
6. همان، ص 460.
7. نهج الفصاحه (با تنظیم موضوعی)، ص 384.
8. بحارالانوار، ج 72، ص 38، باب 94، ح 31.
9. اخلاق (1)، صص 91 و 92.
10. عبدالحمید بن محمد بن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، دار احیاء الکتب العربیه، 1378، چ 1، ج 20، ص 315.
11. اصول کافی، ج 4، ص 461.
12. بحارالانوار، ج 76، ص 9، باب 97، ح 35.
13. همان، ج 6، ص 9، باب 97، ح 35.
14. اصول کافی، ج 4، ص 465، ح 1.
منبع : کتاب "اداب اجتماعی "
شاید از نظر بیشتر ما ضربات سر اگر باعث بیهوشی یا کما نشوند، خیلی مهم نیستند اما بد نیست بدانید حتی ضربات به ظاهر ساده و بیاهمیت هم میتوانند منجر به بیماریهای روحی و جسمی متعددی شوند که در بعضی از موارد بیمار تا پایان عمر از ناتوانیهایی نظیر صرع یا اختلالات روانی رنج میبرد.
شاید از نظر بیشتر ما ضربات سر اگر باعث بیهوشی یا کما نشوند، خیلی مهم نیستند اما بد نیست بدانید حتی ضربات به ظاهر ساده و بیاهمیت هم میتوانند منجر به بیماریهای روحی و جسمی متعددی شوند که در بعضی از موارد بیمار تا پایان عمر از ناتوانیهایی نظیر صرع یا اختلالات روانی رنج میبرد. بهطور کلی آسیب مغزی در نتیجه برخورد ناگهانی و شدید سر با جسمی سخت پدید میآید که میتواند به صورت خفیف، متوسط یا شدید باشد.
در نوع خفیف آن شخص آسیب دیده هوشیار است و در برخی موارد ممکن است تنها برای چند ثانیه هوشیاری خود را از دست دهد. در حالت متوسط و شدید شخص آسیب دیده دچار عدم هوشیاری در مدت زمان طولانیتری میشود.
فراموش نشود بسیاری از ضرباتی که در زمان وقوع حادثه علائم جدی ندارند، در سنین بالاتر میتوانند به بیماریهایی از قبیل سردرد و صرع منجر شوند.
به گفته پروفسور علی گرجی، استاد دانشگاه مونستر آلمان، ضربه به سر حتی به صورت خفیف میتواند عوارض جبرانناپذیری به همراه داشته باشد و در واقع آسیب مغزی به دنبال ضربه به سر یکی از جدیترین مشکلاتی است که هر سال سلامت افراد بیشماری را به خطر میاندازد.این موضوع از نظر پروفسور گرجی آنقدر جدی است که با وجودی که حدود یک ماه پیش مصاحبه مفصل "جامجم " با ایشان منتشر شد اما باز هم از نظر این چهره سرشناس جهانی در حوزه مغز و اعصاب، پرداختن به این موضوع باعث میشود مردم دیدگاه خود را نسبت به این مساله و عواقب ان تغییر دهند و به این ترتیب میتوان از بروز بسیاری از این ضربات پیشگیری کرد.
پروفسور گرجی با تاکید بر این نکته که ضربه به سر یکی از دلایل عمده مرگ و معلولیت دائم بشمار میآید به عنوان نمونه به آمار ایالات متحده آمریکا اشاره میکند که نشاندهنده شیوع بالای ضربه به سر است. براساس این آمار به طور متوسط سالانه یک میلیون و 700 هزار نفر در این کشور دچار ضربه به سر میشوند که از میان آنها 52 هزار نفر جان خود را از دست میدهند، 275 هزار نفر بستری میشوند و یک میلیون و 563 هزار نفر در اورژانس تحت مداوا قرار میگیرند.
متاسفانه با وجود تلاشهای فراوان به منظور پیشگیری، ضربه به سر همچنان یکی از شایعترین آسیبهایی است که جان هزاران نفر را در سراسر جهان تهدید میکند و علاوه بر مشکلات جسمی و روانی هزینههای بسیاری به خانوادهها تحمیل میشود. به طوری که طبق آمارهای موجود، تنها در ایالات متحده آمریکا سالانه بالغ بر 70 میلیارد دلار به منظور درمان و پیشگیری هزینه میشود.
تصادفات رانندگی مهمترین عامل ضربه به سر در ایران
از مهمترین علائم هشداردهنده پس از ضربه به سر میتوان به حالت تهوع و استفراغ، گیجی، سردرد، تاری دید، از دست دادن تعادل، اختلال در خواب، مشکلات حافظه، وزوز گوش و خستگی اشاره کرد.به اعتقاد پروفسور گرجی چنانچه هر یک از این علائم در فرد آسیب دیده مشاهده شد، فرد را باید سریعا به مراکز درمانی منتقل کرد. بنابراین فراموش نکنید که نبودن تورم و خونریزی بدین معنا نیست که آسیب جدی نبوده است چرا که عواقب و پیامدهای این ضربات بهشدت و محل آسیب بستگی دارد.
از مهمترین علل ضربه به سر به ترتیب میتوان به تصادفات رانندگی، سقوط از ارتفاع، درگیری فیزیکی، حوادث در حین کار، حوادث داخل منزل و حوادث حین ورزش اشاره کرد. البته به اعتقاد پروفسور گرجی مهمترین عامل ضربه به سر در ایران، تصادفات رانندگی است که سالانه بیش از 700 هزار نفر در تصادفات رانندگی مجروح و درصد بالایی ازآنها دچار ضربه به سر میشوند. تعداد بسیاری از آنها نیز به علت این ضربات جان خود را از دست میدهند.
تشنج، صرع، سردردهای مداوم، خونریزی مغزی، عفونت مغزی، فراموشی، عقب ماندگی ذهنی، مرگ مغزی، اختلالات خلقی ـ روانی و اختلالات هورمونی از جمله پیامدهای ضربه به سر هستند که هریک از عوارض میتوانند تا پایان عمر همراه بیمار باقی بمانند و حتی با مصرف دارو و جراحی بهطور کلی برطرف نخواهند شد.
بنابراین پیشگیری از بروز ضربات و درمان موثر و بموقع مصدومان میتواند نقشی کلیدی در زندگی فرد داشته باشد. کما این که در اغلب کشورهای پیشرفته جابهجایی فرد آسیب دیده به بیمارستان توسط افراد متخصص و مجرب انجام میگیرد.
در بسیاری از موارد حمل غیر صحیح مصدوم میتواند به مرگ منجر شده یا مشکلات ثانویهای از قبیل قطع نخاع و صدمات مغزی را برای بیمار به همراه داشته باشد.بهطور معمول با معاینه دقیق مصدوم، گستردگی آسیب مشخص میشود.
امکان دارد پس از معاینه و بررسی فرد توسط پزشک، فرد به خانه فرستاده شود، اما باید یک فرد قابل اطمینان در کنار او بماند و مراقب بروز علائم بالینی باشد. 24 ساعت اول پس از ضربه از نظر بروز علائم و عوارض جدی بسیار مهم است، اگرچه اینگونه علائم و عوارض ممکن است دیرتر (تا 6 ماه پس از آسیب) نیز ظاهر شوند.
راههای پیشگیری از وقوع فاجعه
متاسفانه بهرغم پیشرفتهای اخیر در علوم اعصاب، همچنان هیچ درمان خاصی برای ضایعات مغزی نخاعی پس از ضربه وجود ندارد؛ چراکه بافت عصبی پس از آسیب دیدن قادر به بازسازی خود نیست. به همین دلیل هم بهترین روش برای مقابله با ضربه مغزی پیشگیری از آن است. با رعایت کردن برخی قوانین ساده، میتوان احتمال وقوع آسیبهای مغزی را بهطور چشمگیری کاهش داد.
پروفسور گرجی یکی از راههای موثر در پیشگیری از بروز این صدمات را انعکاس اطلاعاتی جامع و کاربردی از طریق رسانههای گروهی نظیر رادیو و تلویزیون، روزنامهها و تابلوهای تبلیغاتی میداند که در بسیاری از کشورهای پیشرفته به عموم مردم داده میشود.
وی همچنین تاکید میکند: با توجه به اینکه قشر آسیبپذیرتر در کشور ما کودکان هستند میبایست آموزش مستمری به کودکان نیز داده شود. پیشنهاد میشود تا یک واحد درسی با همین عنوان به سایر دروس اضافه شود.
این درحالی است که تحقیقات اولیهای که در مراکز تحقیقات علوم اعصاب رضوی و شفا انجام شده است نشان میدهد در ایران هزینه درمان 20 هزار برابر بیشتر از هزینه آموزش است. طبق این تحقیق سهم آموزش هر کودک 76 تومان برآورد شده است؛ این در حالی است که هزینه تحمیلی سالهای از دست رفته عمر ناشی از حوادث ترافیکی در ایران 373 میلیارد دلار است.
موسس مراکز تحقیقات علوم اعصاب رضوی و شفا، معتقد است بستن کمربند ایمنی اصلی است که باید توسط تمام سرنشینان چه در صندلیهای جلو و چه در صندلیهای عقب خودرو اجرا شود. چرا که استفاده از کمربند ایمنی 50 درصد احتمال مرگ و میر سرنشینان جلوی ماشین و 25 درصد احتمال مرگ و میر را در سایر سرنشینان کاهش میدهد.
در کودکان با قد کوتاهتر ازcm 140 نیز، استفاده از صندلی کودک قبل از بستن کمربند ایمنی توصیه میشود. صندلی کودک کمک میکند تا کودک در ارتفاع بالاتری قرار گیرد تا کمربند ایمنی به درستی بسته شود. صندلی کودک باعث کاهش بیش از 70درصد مرگ و میر در نوزادان و 54 درصد در کودکان یک تا 4 ساله میشود.
به اعتقاد پروفسور گرجی این والدین هستند که در آموزش کودکان خود در بستن کمربند ایمنی نقش بسزایی ایفا میکنند. طبق آمارهای موجود، بیش از 40درصد از کودکانی که از کمربند ایمنی استفاده نمیکنند، والدین آنها نیز از این قانون تبعیت نمیکنند.در کنار این موضوع رعایت سرعت مجاز هم از اصولی است که نقش موثری در پیشگیری از صدمات و ضربات دارد.
چراکه سرعت بیشتر از حد مجاز بخصوص در مواقعی نظیر لغزنده بودن جادهها ناشی از بارندگی یکی از عوامل کاهش کنترل خودرو یا موتورسیکلت توسط راکب است که منجر به افزایش میزان مرگ و میر و ضربات مغزی میشود. برای مثال خودرویی که با سرعت 60 کیلومتر در ساعت در حال حرکت است در مقایسه با خودرویی که 50 کیلومتر در ساعت سرعت دارد، هنگام ترمز 8 متر مسافت بیشتری را طی میکند تا متوقف شود.
در این میان به گفته پروفسور گرجی در ایران آزمونی عملی که جهت اخذ گواهینامه از متقاضیان گرفته میشود با استانداردهای جهانی بسیار فاصله دارد.
مواردی که در آزمون عملی مورد سنجش قرار میگیرد بیشتر روی مهارتهای پارک، دور زدن و... تمرکز دارد و این در حالی است که در کشورهای پیشرفته بیشترین تمرکز روی رعایت اصول ایمنی در رانندگی از قبیل رعایت سرعت مجاز در رانندگی، استفاده از چراغ راهنما، رانندگی در بین خطوط و... است.همچنین ایران جزو معدود کشورهایی است که تنها با انجام یک آزمون عملی اقدام به صدور گواهینامه موتور سواری میکند.
این در حالی است که با توجه به آمار بالای مرگ و میر موتورسواران در تصادفات، برگزاری دورههای آموزشی به صورت تئوری و عملی امری ضروری است.
استفاده از کلاه ایمنی هم یکی از اصولی است که برای پیشگیری از ضربات سر توصیه میشود، هرچند بسیاری از کلاههای ایمنی موجود در کشورمان استاندارد نیستند. در واقع کلاه ایمنی باید هنگام ضربه بتواند قسمت اعظمی از فشار وارد شده به سر مصدوم را بگیرد. استفاده از کلاه ایمنی هنگام موتورسواری احتمال بروز آسیب و جراحت را 69 درصد و میزان مرگ و میر را 42درصد کاهش میدهد.
اما در این میان شاید موضوعی که کمتر مورد توجه ما قرار داشته باشد استفاده از روروئک برای کودکان است. چراکه به گفته پروفسور گرجی استفاده از روروئک در اغلب کشورهای پیشرفته ممنوع شده است؛ زیرا 35 درصد از کودکانی که در روروئک گذاشته میشوند دچار ضربه به سر میشوند که ممکن است عوارض این ضربات سالها بعد نمایان شود. تحقیقات اخیر در ایران نشان میدهد، بسیاری از کودکان زیر 8 سال و برخی از کودکان بین 8 تا 10 سال توانایی کافی برای عبور از خیابان را به تنهایی ندارند؛ بنابراین باید به صورت عملی به این کودکان آموزشهای لازم داده شود.
از موارد دیگری که میتوان برای پیشگیری از عواقب ناشی از ضربات سر مورد توجه قرار داد رعایت اصول ایمنی هنگام ورزش و ایمنی در محیط کار هستند.در بعضی از ورزشها مثل دوچرخهسواری، اسکیت، کشتی، بوکس، اسبسواری و اسکی استفاده از کلاه ایمنی مخصوص ضروری است. هنگام دوچرخه سواری و اسکیت که محبوبیت خاصی بین کودکان ایرانی دارند، گذاشتن کلاه ایمنی و محافظهای دست و پا باید اجباری شود. همچنین کودکان باید از کلاهی استفاده کنند تا جلوی دید آنها گرفته نشود.
منبع : روزنامه جام جم 1390/05/16
روزنامه های غربی از بزرگترین دزدی سایبری جهان و یا به عبارت بهتر جاسوسی سایبری، تحت عنوان "عملیات موش مرموز" و به سرقت رفتن اطلاعات بیش از 70 نهاد بین المللی در غرب گزارش می دهند.
روزنامه گاردین نوشت: شرکت الکترونیکی "مک آفی" اعلام کرده که موفق به کشف یک عملیات جاسوسی سایبری که به مدت بیش از پنج سال، اطلاعات نهادهای دولتی آمریکا و چند کشور دیگر و همچنین سازمان ملل متحد را به سرقت می برده، شده است.
کارشناسان احتمال می دهند که چین در پس این جاسوسی سایبری که نام "عملیات موش مرموز" بر آن نهاده شده، باشد. در همین رابطه "ونیتی فیر" کسی که موفق به کشف این عملیات شده در مرکز مطالعات استراتژیک و بین الملل آمریکا گفت: «تمام شواهد گویای آن است که چین در این کار دست دارد. چه کسی در تایوان جاسوسی می کند؟»
موش مرموز در کمین وسایل کنترل از راه دور
گاردین در ادامه می نویسد: متخصصان مک آفی در سال 2009 میلادی موفق به کشف یک مرکز کنترل و فرماندهی سایبری شده بودند که این مرکز عملیات موش مرموز را هدایت می کرد و در بازبینی که در ماه مارس سال جاری از این مرکز داشتند فهرستی از وقایع روزانه را مشاهده کردند که حملات صورت گرفته به سایتهای مختلف را به تصویر می کشید.
خبرگزاری فرانسه نیز در این باره می نویسد: قربانیان عملیات موش مرموز شامل دولتهای کانادا، آمریکا، کره جنوبی، تایوان، هند و ویتنام هستند و نهادهای بین المللی نیز همچون سازمان ملل متحد، سازمان کشورهای جنوب شرق آسیا ( آسه آن)، کمیته بین المللی المپیک، آژانس بین المللی مبارزه با دوپینگ، 12 پیمانکار نظامی آمریکا، یک پیمانکار نظامی انگلیس، شرکتهای فعال در امر ساخت و ساز، انرژی، فولاد، انرژی خورشیدی، ارتباطات ماهواره ای، فناوری، رسانه و امور حسابداری نیز از حملات موش مرموز در امان نمانده اند.
واشنگتن پست نیز با ارائه گزارشی در این باره نوشت: مکافی گزارش داده که نفوذ در سایتهای عنوان شده از اواسط سال 2006 آغاز شده است. "دیمیتری آلپروویتچ"، معاون رئیس مکآفی در این رابطه می گوید: «مهاجمان به دنبال اطلاعات نظامی، اقتصادی و دیپلماتیک بوده اند. اگر شما بر صنعت تمرکز کرده و درباره موارد با ارزشی چون مالکیت معنوی فکر کنید متوجه می شوید که چرا این عملیات جاسوسی انجام شده است.»
به گفته وی، سرقت این حجم از اطلاعات یک تهدید جدی اقتصادی را برای جهان به وجود آورده، این بزرگترین انتقال ثروت برحسب شاخصه مالکیت معنوی در طول تاریخ بوده است. میزان اطلاعات به سرقت رفته و ارزش آنها واقعا وحشتناک است.
معاون رئیس مک آفی در ادامه افزود: «شرکتها و آژانسهای دولتی هر روزه مورد حملات سایبری قرار می گیرند و بدین ترتیب موفقیتهای اقتصادی و اطلاعات محرمانه ملی به سرقت می رود.»
آلپروویتچ معتقد است که یک کشور در پس این عملیات سایبری است. کارشناسان، چین را عامل عملیات می دانند و امکان دست داشتن روسیه را نیز در آن رد نمی کنند.
در همین رابطه در شهریور ماه سال 1386 رئیس وقت سازمان ملی اطلاعات آمریکا ادعا کرد که چین و روسیه همانند دوران جنگ سرد در حال جاسوسی از آمریکا هستند.
"مایک مک کانل" در جلسه کمیته قضایی کنگره آمریکا درباره تصویب قانون گسترش اختیارات دولت در استراق سمع و کنترل ارتباطات الکترونیکی در داخل و خارج آمریکا گفته بود: «سرویسهای اطلاعات خارجی چین و روسیه از جمله سازمانهایی هستند که درباره سیستمهای حساس و حفاظت شده، تاسیسات و پروژه های توسعه آمریکا اطلاعات جمع آوری می کنند و تلاشهای آنها در حال رسیدن به سطح فعالیت در دوران جنگ سرد است.»
انتشار این اخبار در حالی صورت می گیرد که وبگاه "اینفو وارز" چندی پیش در مقاله ای نوشت: دولت آمریکا و رسانه ها به دلایل سیاسی، در حال بزرگ کردن تهدیدات سایبری هستند. این یک جزء کلیدی و مهم برای تلاش جهت نصب یک شبکه نظارتی نامنظم است.
قرآن عنصر جنسیت را در حقیقت انسانى دخیل نمىداند و بسیارى از خطابهاى قرآنى متوجه حقیقت انسانىاند. اما حتى در مواردى که از نظر محاورات عام زبان عربى، خطاب با ضمیر مذکر بیان شده، بیان قرآن به گونهاى است که ظهور کلام را متوجه حقیقت انسانى مىکند.
چکیده
موج سوم فمنیسم تحت تأثیر اندیشههاى پست مدرن، علم را به ساختار زبانى و در نهایت، به عنصر جنسیت ارجاع مىدهد و معتقد است که غلبه مرد، علم و همچنین زبانى مردانه به دنبال آورده است. بر اساس این دیدگاه، قرآن نیز که به زبان عربى نازل شده است، هویتى مذکر دارد.
اما واقع آن است که قرآن عنصر جنسیت را در حقیقت انسانى دخیل نمىداند و بسیارى از خطابهاى قرآنى متوجه حقیقت انسانىاند. اما حتى در مواردى که از نظر محاورات عام زبان عربى، خطاب با ضمیر مذکر بیان شده، بیان قرآن به گونهاى است که ظهور کلام را متوجه حقیقت انسانى مىکند.
پیشدرآمد
موج سوم فمنیسم به عنوان یک جریان معرفتى پستمدرن، پیامد تزلزلى است که در بنیانهاى معرفتى نوین از دهههاى پایانى قرن بیستم پیش آمد. اندیشههاى پست مدرن روشنگرى را، که از ویژگىهاى تفکر نوین شمرده مىشد، مورد تردید قرار دادند. پست مدرنها حکایت و کشف از واقع را به طور کلى، منکر مىشوند و معرفت آدمى را به ساحتهاى دیگر وجود انسان تقلیل مىدهند.
فمنیستها هم بر همین اساس، شناخت و معرفت آدمى را به عنصر «جنسیت» ارجاع مىدهند و معتقدند: غلبه مرد، معرفت و همچنین زبانى مردانه به دنبال آورده است. از نظر آنان، زبانهاى رایج و از جمله عربى و انگلیسى، خصلتى مردانه دارند. کسانى که متأثر از دیدگاههاى فمنیستى هستند قرآن را نیز، که به زبان عربى نازل شده، از قاعده مزبور مستثنا ندانسته و زبان قرآن را زبانى مردانه خواندهاند. اینان خطابهاى قرآن را شاهد بر مدّعاى خود ذکر کردهاند.
حضور تذکیر و تأنیث در ضمایر و افعال زبانهایى همچون عربى و انگلیسى زمینه توهّم مزبور را براى مردانه بودن این زبانها به وجود آورده است و این توهّم اگر درست هم باشد، مانع از آن نمىشود که در قالب یکى از این زبانها، خطاب و بیانى شکل گیرد که ناظر به اصل انسانیت بوده یا آنکه مبنا و هویّتى زنانه داشته باشد و شاهد این مدّعا آثار فمنیستهایى است که با زبان انگلیسى رایج و با ادبیات انگلیسى، مفاهیم فمنیستى خود را منتقل کرده و مىکنند.
آنچه در این مقاله آمده بیان این حقیقت است که قرآن عنصر «جنسیت» را در حقیقت انسانى دخیل نمىداند و بسیارى از خطابهاى قرآن متوجه حقیقت انسانى است؛ حقیقتى که زن بودن و یا مرد بودن مقوّم آن نیست. مقاله این حقیقت را اثبات کرده که حتى در مواردى که از نظر محاورات عام زبان عربى، خطابها با ضمیر مذکر بیان شدهاند، بیان قرآن به گونهاى است که ظهور کلام را متوجه حقیقت انسان مىگرداند و الزامات ادبى مانع از انتقال صریح مفاهیم انسانى آن نمىشوند.
این مقاله در حقیقت، بازنویسى مجدّد بخشى از کتاب زن در آینه جمال و جلال آیةاللّه عبداللّه جوادى آملى است که اینک با عنوان خطابهاى قرآن ارائه مىشود.
درآمد بحث
خطابهاى عام قرآن را به سه دسته مىتوان تقسیم کرد:
اول. خطابهایى که با الفاظى بیان مىشوند که اختصاص به صنف خاصى ندارند؛ مانند آیاتى که در آنها از «ناس» و یا «انسان» سخن گفته مىشود، و یا از لفظ «مَن» به معناى «کسى که» استفاده مىشود. این دسته از الفاظ شامل همه مردان و زنان مىشود و به صنف خاصى اختصاص ندارد.
دوم. خطابهایى که در آنها از جمع مذکر سالم و مانند آن استفاده مىشود. در این خطابها، اغلب از اوصافى یاد مىشود که در خود وصف و موصوف آنها، جنسیت دخالتى ندارد و یا از معنایى خبر مىدهند که اختصاصى به صنف خاصى ندارد؛ مثل «کَما اَرسَلنا فیکم رَسوُلاً مِنکم یَتلُوا علیکم آیاتِنا و یُزکّیکُم و یُعلّمُکم الکتابَ و الحکمةَ و یُعلّمکُم ما لم تَکونوا تَعلمونَ»(بقره: 151)؛ او کسى است که در میان شما پیامبرى از خودتان فرستاد تا نشانههاى ما را بر شما بخواند و شما را پاکیزه سازد و کتاب و حکمت به شما بیاموزد و آنچه را نمىدانستید به شما بیاموزاند. در این آیه، از کسانى سخن گفته مىشود که رسالت و پیامبرى به قصد هدایت آنان است. و البته رسالت متوجه همه انسانهاست، ولى در آیه از ضمیر جمع مذکر سالم «کُم» استفاده شده است. استفاده از ضمیر مذکر در این موارد، مطابق عرف گفتوگو و محاوره است، و فرهنگ محاوره نیز از این خطابها تا هنگامى که دلیلى خاص نباشد، معناى عام را مىفهمد. اینگونه خطابها نظیر استفاده از «مردم» در فارسى است، وقتى گفته مىشود: مردم رأى دادند و یا مردم قیام کردند. در این صورت، مراد تنها مردان نیستند، بلکه مراد همه افراد مىباشند.
سوم. خطابهایى که در آنها به ظهور و شمول عرفى ضمایر جمع مذکر نسبت به همه مردان و زنان اکتفا شده و علاوه بر آن، به شمول خطاب نسبت به هر دو گروه زنان و مردان با الفاظ جداگانه تصریح شده و یا آنکه هر یک از دو گروه مردان و زنان به تفصیل بیان گردیدهاند.
در خطابهاى نوع سوم، تصریح به شمول پیام نسبت به همه مردان و زنان اغلب براى دفع برخى از شبهات است، وگرنه در فرهنگ محاوره، خطاب بدون نیاز به تصریح، شامل همه افراد مىشود و نیازى به تصریح ندارد.
تصریحات قرآنى در خطابهاى نوع سوم، اغلب براى رفع افکار جاهلى قبل از اسلام هستند؛ آنان در فرهنگ جاهلى بین مرد و زن فرق مىگذاردند و بسیارى از فضایل را مختص مردان مىدانستند و زن را با دیده تحقیر و در حکم وسیلهاى براى ارضاى شهوت مىدیدند. قرآن کریم با بیان معنوى بودن فضایل و رذایل، افتخارات دنیوى و طبیعى را نفى نموده، تفاوتهایى را که به جنسیت، نژاد و مانند آن بازگردند، با الفاظ صریح نفى کرده است.
در برخى از آیات با صراحت و تأکید لفظى، به نفى دخالت جنسیت مىپردازد؛ مانند: «اِنّى لا أُضیعُ عَملَ عاملٍ مِنکم مِن ذَکَرٍ أو اُنثى» (آل عمران: 195)؛ من کار هیچ صاحبکارى از شما را ضایع نمىکنم، اعم از اینکه انجام دهنده زن باشد یا مرد.
آیه درباره مهاجران صدر اسلام است و هنگامى نازل شده که على بن ابى طالب علیهالسلام همراه تعدادى از بانوان از مکّه به سوى مدینه هجرت نمود. پس شأن نزول آیه مختص مردان نیست و آیه درباره جمعى از مردان و زنان است. قسمت اول آیه لفظ «عامل» و ضمیر «کُم» مطابق عرف محاوره، مذکر است. فرهنگ گفتوگو به همراه شأن نزول آیه کافى است بر اینکه عموم و شمول آیه را نسبت به مردان و زنان بیان کند. با این همه، در پایان آیه با تأکید لفظى گفته شده است: زن و مرد بودن در مسئله دخالتى ندارد. این تأکید نشان مىدهد که مذکر بودن عبارتهاى قسمت اول به هیچ وجه، در پیام آیه دخیل نیست و استفاده از آن عبارات به دلیل خصوصیات لفظ در زبان است. البته عرف گفتوگو خود متوجه این حقیقت هست و تأکید لفظى براى بیان همان چیزى نیست که عرف آن را مىفهمد، بلکه براى دفع آن توهّم جاهلى است که پاداش دادن الهى را مختص مردان مىداند. قرآن کریم براى دفع این توهّم، پس از بیان مطلب بر دخالت نداشتن عنصر جنسیت تأکید و تصریح لفظى کرده است.
نمونه دیگر آیه 79 سوره مبارکه نحل است که مىفرماید: «مَن عَمِلَ صالحا مِن ذَکَرٍ اَو اُنثى و هُو مؤمنٌ فَلَنُحیِیَنّهُ حیاةً طیّبةً»؛ هر کس عمل صالحى انجام دهد، اعم از آنکه مرد یا زن باشد در حالى که مؤمن است، پس خداى تعالى او را به حیاتى پاک زنده مىگرداند. در این آیه نیز چهار لفظ «عمل»، «صالح»، «هو» و «مؤمن» مطابق فرهنگ گفتوگو با الفاظ مذکر آمدهاند. خداوند سبحان در سخن مزبور، براى دفع توهّم مورد نظر بر دخالت نداشتن جنسیت در مسئله تصریح کرده است.
تصریحات و تأکیدات یاد شده نشان مىدهند که کاربرد ضمیر مذکر در مواردى از این قبیل، پیام خاصى به دنبال ندارد، و در موارد دیگر نیز که عبارات بدون تصریح و به تبع زبان محاوره به لفظ مذکر بیان شده، در مقام اختصاص حکم به مردان نیست؛ مثلاً، در حدیث: «طَلبُ العلمِ فریضةٌ على کُلِّ مسلمٍ»(2) به واجب بودن کسب دانش بر هر مسلمان حکم شده است و عبارت گرچه در زبان عربى به لفظ مذکر «مسلم» بیان شده، ولى به این معنا نیست که کسب دانش بر غیر مرد مسلمان لازم نیست.
قرآن کریم با اعتماد به فرهنگ محاوره، در برخى موارد نیز ارزشها و فضایل را با سیاق واحد و با الفاظ مذکر بیان کرده است؛ مانند: «اَلّذینَ یَقولُونَ رَبّنا اِنّنا آمَنّا فاَغفرلَنا ذُنُوبَنا و قِنا عَذابَ النارِ الصّابِرینَ والصّادِقینَ و القانِتینَ والمُنفقینَ و المُستغفرینَ بِالاسحارِ»(آل عمران: 16ـ17)؛ کسانى که مىگویند: پروردگارا، ما ایمان آوردیم. پس گناهان ما را ببخش و ما را از عذاب آتش نگهدار؛ آنها که صابر و صادق و قانت و انفاقکننده هستند و در سحرها استغفار مىکنند. در این آیات، با آنکه الفاظ به صورت مذکر آمدهاند، در مقام اختصاص دادن اوصاف به مردان نمىباشند.
شاهد این ادعا آیات دیگرى است که همین اوصاف را با تفصیل با دو صفت الفاظ مذکر و مؤنث بیان کردهاند: «اِنّ المُسلمینَ والمُسلماتِ والمُؤمنینَ والمُؤمناتِ والقانتینَ والقانتاتِ والصّادقینَ والصّادقاتِ و الصّابرینَ و الصّابراتِ والخاشعینَ والخاشعاتِ والمُتصدّقینَ والمُتصدّقاتِ والصّائمینَ والصّائماتِ والحافظینَ فُروجَهم والحافظاتِ والذّاکرینَ اللّهَ کثیرا والذّاکراتِ اَعدَّاللُّه لهم مغفرةً و اجرا عظیما» (احزاب: 35)؛ به درستى که مردان مسلمان و زنان مسلمان و مردان مؤمن و زنان مؤمن و مردان فروتن و زنان فروتن و مردان راستگو و زنان راستگو و مردان شکیبا و زنان شکیبا و مردان خاشع و زنان خاشع و مردان بخشنده و زنان بخشنده و مردان روزهدار و زنان روزهدار و مردانى که عفّت را نگه دارند و زنان عفیف و مردانى که بسیار یاد خدا مىکنند و زنانى که بسیار یاد خدا مىکنند، خداوند براى آنان آمرزش و پاداشى عظیم قرار داده است.
در آیه مزبور، با آنکه بسیارى از صفات با تفصیل، به مردان و زنان نسبت داده شده است، در پایان آیه، با استفاده از ضمیر مذکر «کُم» مىفرماید: خداوند براى آنان آمرزش و اجر عظیم قرار داده است. با آنکه ضمیر مذکر است، مرجع آن مردان و زنان هستند، و این نشان مىدهد که استفاده از ضمیر مذکر در این موارد، براى اعم از مرد و زن است و کاربرد آن مطابق زبان گفتوگو است. توجه نداشتن به زبان گفتوگو این توهّم را به دنبال مىآورد که قرآن کریم در برخى فضایل، زنان را تابع مردان قرار داده است؛ مثلاً، در آیه «صَدَقت بِکَلماتِ رَبِّها و کُتُبه و کانت مِن القانتینَ» (تحریم: 12)، درباره حضرت مریم علیهاالسلام مىفرماید: او کلمات پروردگارش را تصدیق کرد و از عبادت پیشگان بود. کلمه «قانتین» در پایان آیه، به معناى عبادت پیشه و اهل قنوت و خشوع و خضوع در برابر خداوند است و این کلمه در آیه به لفظ مذکر به کار رفته.
مذکر بودن «قانتین» در این آیه، به این دلیل نیست که خداى تعالى مردان قانت را به عنوان اصل در نظر گرفته و حضرت مریم علیهاالسلام را به آنان ملحق کرده، بلکه تنها به لحاظ عرف گفتوگو است و مراد از آن تنها مردان قانت نیست و همه را شامل مىشود.
در مقابل نیز هر گاه سخن از رذایل و تبهکارىها مطرح مىشود، اگر از ضمیر مذکر استفاده مىگردد به این معنا نیست که مردان در رذایل اصل هستند و زنان تابع آنان هستند؛ مثلاً، در سوره یوسف به زلیخا گفته مىشود: «واستغفرى لِذنبکِ اِنَّکِ کنتِ مِن الخاطِئینَ» (یوسف: 29)؛ از گناه خود استغفار کن. به درستى که تو از خطاکاران بودهاى. «خاطئین» در این آیه، به صورت جمع مذکر به کار برده شده است. این استعمال تنها مطابق فرهنگ محاوره است و مراد از آن تنها مردان خطاکار نیست، بلکه همه خطاکاران اعم از مرد و زن مىباشد. رواج این فرهنگ در گفتوگو و محاورات عمومى موجب مىشود تا هر گاه کلام و عبارتى به صورت مذکر به کار برده شد تا هنگامى که قرینهاى خاص نباشد، از آن کلام معنایى عام فهمیده شود.
قرآن کریم با بیانى صریح، جنسیت و نژاد را از مدار فضایل و رذایل انسانى خارج مىگرداند و تقواى الهى را محور اصلى براى شناخت فضایل و رذایل معرفى کرده، مىفرماید: «یَا اَیُّها النّاسُ اِنّا خَلقناکُم مِن ذَکَرٍ و اُنثى و جَعَلناکم شُعوبا و قَبائِلَ لِتَعارفُوا اِنّ اَکرمَکم عِندَ اللّهِ اَتقیکم» (حجرات: 13)؛ اى آدمیان، شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را شعبهها و قبیلهها گرداندیم تا همدیگر را بشناسید. گرامىترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست.
آدمیان از خاک آفریده شدهاند و در پیدایش آنان، زن و مرد، هر دو دخیل هستند. جنسیت مربوط به نظام طبیعى و دنیوى است و امور طبیعى در حد ذات خود، موجب فخر و یا وهن نیستند. نژاد و زبان نیز امرى دنیوى است و شناسنامه طبیعى افراد را تشکیل مىدهند. حقیقت و جاى آدمى شرقى یا غربى نیست، کرامت و برترى افراد به قرب و نزدیکى آنان به خداوند است و میزان و معیار آن تقواست.
1 مدرس برجسته فلسفه و عرفان اسلامى در حوزه و دانشگاه.
2. محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 1، ص 171، روایت 23، باب 1.
.......................................................................................................................
منبع:ماهنامه بانوان شیعه، شماره 3