استغفار، درجهی انسانهای بلندمرتبه است و شش مرحله دارد. اول: پشیمانی از گذشته؛ دوم: تصمیم بر ترک گناه در آینده؛ سوم: پرداخت حقوق مردم، تا آن که خدا را ملاقات کنی؛ چهارم: جبران واجبات ترک شده؛ پنجم: از بین رفتن گوشتهای روییده از حرام در بدن؛ ششم: چشاندن سختی طاعت به بدن برای جبران خوشی معصیت.
اللهم اجعلنی فیه من المستغفرین و اجعلنی فیه من عبادک الصالحین القانتین, و اجعلنی فیه من اولیائک المقربین برأفتک یا ارحم الراحمین
در فراز اوّل از دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان با دلی شکسته متوجه بارگاه الهی میشویم و میگوییم:اللهم اجعلنی فیه من المستغفرین
خدایا! مرا امروز از استغفار کنندگان قرار بده.
«استغفار» به معنای توبه و طلب بخشش از گناهان است. «استغفار» عملی پسندیده است که سبب تقرّب انسان به پروردگار میشود. اگر انسان به بخشش و رحمت پرودرگار امید نداشت و نسبت به آیندهی خود مأیوس و نگران بود، هیچ گاه استغفار نمیکرد، بلکه روز به روز بر دامنهی گناهانش افزوده میشد.
«استغفار» باید جنبهی عملی داشته باشد؛ زیرا استغفار واقعی آن است که عمل صالح، جبران گناهان و اصلاح گذشته را در پی داشته باشد. امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرمودند:
استغفار، درجهی انسانهای بلندمرتبه است و شش مرحله دارد. اول: پشیمانی از گذشته؛ دوم: تصمیم بر ترک گناه در آینده؛ سوم: پرداخت حقوق مردم، تا آن که خدا را ملاقات کنی؛ چهارم: جبران واجبات ترک شده؛ پنجم: از بین رفتن گوشتهای روییده از حرام در بدن؛ ششم: چشاندن سختی طاعت به بدن برای جبران خوشی معصیت.
علی بن حمزه از نزدیکان و شاگردان امام صادق علیهالسلام چنین میگوید:
دوستی داشتم از سران بنی امیه، روزی به من گفت از امام صادق علیهالسلام برایم اجازه بگیر تا به خدمتش برسم. من برای او اجازه گرفتم و با هم به حضور آن حضرت رفتیم. دوستم سلام کرد و در محضر امام نشست و به امام چنین گفت: «قربانت گردم، من کارمند این قوم یعنی خلفای بنیامیّه بودم و از این رهگذر، ثروت کلانی به دست آوردم. اینک توبه کردهام، با این اموال چه کنم؟!»
امام فرمودند: «اگر افرادی مثل شما، «اعوان ظلمه» نبودند، بنی امیه نمیتوانستند حقوق ما را پایمال کنند و به این همه مال و ثروت برسند».
آن گاه فرمودند: «اگر راه نجات تو را بگویم، آیا به آن عمل میکنی؟!»
او عرض کرد: «آری، قول میدهم که عمل بکنم».
امام فرمودند: «همهی ثروتی که از ناحیهی بنی امیه به دست آوردهای، به حساب بیاور و مالک آنچه از اموال را شناختی، به او برگردان، و صاحب آنچه را که نمیشناسی، از سوی صاحبش صدقه بده. اگر چنین کنی من در پیشگاه خدا، ضامن بهشت برای تو میشوم».
علی بن حمزه میگوید: پس از آن که امام صادق علیهالسلام دوستم را نسبت به پاک ساختن اموالش و توبهی حقیقی نصیحت فرمود، دیدم دوستم مدت طولانی در فکر فرو رفت و سپس عرض کرد: «من تصمیم خود را گرفتم و دستور شما را انجام خواهم داد». از محضر امام بیرون آمدیم. دوستم با ما به کوفه بازگشت و همهی آن چه به دست آورده حتی لباسی را که بر تن داشت، به صاحبانش رد کرد و بقیه را صدقه داد. کار به جایی رسید که ما برای او لباس میفرستادیم و معاش روزانهاش را تأمین میکردیم. از این جریان چند ماه بیشتر نگذشته بود که او بیمار شد. به عیادت او رفتیم، در حال جان دادن چشمانش را گشود و گفت: «ای علی بن ابی حمزه! سوگند به خدا، مولای تو؛ امام صادق علیهالسلام به وعدهی خود وفا کرد.» این را گفت و از دنیا رفت. جنازهاش را برداشتیم و پس از غسل و کفن و نماز، دفن کردیم.
پس از مدتی به حضور امام صادق علیهالسلام رسیدم. حضرت فرمود: «ما به وعدهی خود دربارهی دوستت (یعنی ضمانت بهشت) وفا کردیم». عرض کردم: «درست میفرمایی! دوستم هنگام مرگش همین گونه به من خبر داد!»1
بنابراین فراز نخست از دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان دربارهی توبه است.
از رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم نقل شد که فرمودند:
توبه را به تأخیر مینداز؛ زیرا مرگ ناگهانی میآید.2
امام علی ابن ابیطالب علیهالسلام میفرمایند:
توبه قلب را پاک میکند و گناهان را میشوید.3
در قسمت دوم دعای این روز عرض میکنیم:و اجعلنی فیه من عبادک الصالحین القانتین
خدایا! مرا در زمرهی بندگان شایسته و فرمانبردار خویش قرار بده.
بندهی صالح کسی است که اعمال نیکو و شایسته، ملکه و عادت او گردد. سختیها و مشقّات را برای خدا تحمل کند و در راه خداوند از جان و مال و زن و فرزند بگذرد. ایمان به مبدأ و معاد، تلاش در راه عدالت، سبقت در خوبیها، مبارزه با فساد و منکرها و گسترش معروف و خوبیها، نشان دهندهی روح طاعت بنده نسبت به مولا و پروردگارش است. در بخش آخر از دعای روز پنجم، با حالتی ملتمسانه، به درگاه ایزد منان روی میآوریم و میگوییم:
و اجعلنی فیه من اولیائک المقربین برأفتک یا ارحم الراحمین
خدایا! مرا از اولیا و دوستان مقرّب خود قرار ده، به رأفت و مهربانیت، ای مهربانترین مهربانان!
اولیای خدا، کسانی هستند که میان آنان و خدا فاصلهای نیست؛ حجابها از قلبشان کنار رفته است و در پرتوی نور معرفت و ایمان و عمل پاک، خدا را با چشم دل میبینند آن گونه که هیچ شک و تردیدی به دلهایشان راه نمییابد. در نظر اینان هرچه جز خداست، کوچک، کم ارزش و ناپایدار جلوه میکند.
امیرمؤمنان علی علیهالسلام در خطبهی معروف «همّام» دربارهی اولیا خداوند چنین میفرماید:
دلهای آنان محزون و مردم از شرّشان در امان هستند.4
در قسمت دیگری از این خطبه میفرمایند:
اگر اجلی که خداوند برای آنان مقرر کرده، نبود، حتی یک چشم بر هم زدن ارواح آنان در بدنهایشان آرام نمیگرفت، به خاطر عشق به پاداش الهی و ترس و وحشت از مجازات کیفر او.
در فراز آخر از دعای روز پنجم از مقام قرب اولیای الهی سخن به میان آمد. ویژگی دیگر اولیای خداوند این است که هرگز دلشان نمی لرزد و اندوهناک نمیشوند.
سختترین لحظه برای آنان، لحظهی هجران و دوری از پروردگار است.
زبان حال چنین افرادی در دعای کمیل این گونه است:
اگر مرا به آتش دوزخت بسوزانی، صبر میکنم، اما فراق و دوری تو را چگونه تحمل کنم؟
--------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت:
1ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 24.
2ـ قصار الجمل، ج 1، ص 79.
3ـ همان.
4ـ نهج البلاغه، خ 193.
نویسنده:حجتالاسلام محمود نیاکان مشهدی
نظر |
تحقیقات نشان می دهد که سرانه مطالعه در کشورهای جهان رو به کاهش است و به جای آن روز به روز افراد جذب شبکههای اجتماعی میشوند.
سرانه مطالعه و یا میزان زمانی که افراد در طی روز، هفته، ماه یا سال صرف مطالعه میکنند، این روزها یکی از شاخصههای توسعه انسانی به شمار میرود و از اهمیت بالایی برخوردار است. با گسترش شبکههای اجتماعی و فضای مجازی و افزایش کاربران آنها در یک دهه اخیر، نگرانیها نسبت به مطالعه افراد افزایش پیدا کرده است. این امر به گونهای است که مردم جهان روزانه قریب به 6. 2 میلیون دقیقه خود را در فیس بوک سپری میکنند.
سرانه مطالعه در کشورهای جهان رو به کاهش است و افراد بیشتری جذب شبکههای اجتماعی میشوند. بر اساس تحقیقی که در سال 2010 از میان کاربران یکی از شرکتهای اینترنت در امریکا صورت گرفت، مشخص شد که ماهانه نزدیک به 7 ساعت خود را در فضای فیس بوک به سر میبردند. بر اساس تحقیقی دیگر در این خصوص مشخص شد که امریکاییان 36 درصد از زمان خود را در شبکههای مجازی، وبلاگها، ارسال ایمیل و... سپری میکنند.
همچنین تحقیق جدیدی در امریکا نشان داد سرانه مطالعه در میان جوانان امریکایی رو به کاهش است و حتی به آستانه خطر نیز رسیده است. بر اساس این تحقیق مشخص شد که 42 درصد از فارغ التحصیلان امریکایی، پس از اتمام تحصیلات اصلا کتابی را مطالعه نمیکنند، همچنین اینکه 80 درصد از خانوادههای امریکایی در سال 2010 کتاب جدیدی را خریداری نکردهاند، 70 درصد از جوانان امریکایی در 5 سال اخیر به کتاب فروشی پا نگذاشتهاند و...
این تحقیق که در سال 2011 انجام شد به دنبال دو تحقیق جامعی بود که موسسه NEA در سالهای 2003 و 2007 انجام داده بود. این موسسه در آن تحقیق از این واقعیت پرده برداشته بود که میزان مطالعه در امریکا به شدت در حال کاهش است.
بر اساس این تحقیق نوجوانان و جوانان آمریکایی اغلب در مقایسه با دیگر ردههای سنی و نسبت به سالهای قبل زمان کمتری را به مطالعه اختصاص میدهند. کمتر از یک سوم نوجوانان 13 ساله مطالعه روزانه دارند که این میزان نسبت به 20 سال اخیر 14 درصد کاهش یافته است. در بین نوجوانان 17 ساله درصد افرادی که مطالعه نمیکنند در طول این مدت 20 ساله دو برابر شده است، به طوری که از 9 درصد در سال 1984 به 19 درصد در سال 2004 کاهش یافته است، به طور میانگین آمریکاییهای بین سنین 15 تا 24 سال تقریبا در روز 2 ساعت را به تماشای تلویزیون اختصاص میدهند و تنها 7 دقیقه از وقت آزادشان را به مطالعه میپردازند. میزان مطالعه بویژه در بین پسران جوان و نوجوان بسیار کم است.
علاوه بر این وب سایت روزنامه کانادایی گلوبال میل در گزارشی میزان مطالعه در کشورهای مختلف را منتشر کرده است که شرح آن به شکل زیر است.
این آمار و ارقام حاکی از آن است که با گسترش یافتن فضای مجازی و شبکههای اجتماعی در زندگی روزمره، زمان مطالعه کتاب در کشورهای پیشرفته به شدت کاهش یافته است. از سوی دیگر با توجه به اینکه کاربران این شبکه ها در کشور ما نیز در حال افزایش است باید منتظر بروز رویدادی مشابه در داخل باشیم.
گاردین در گزارشی نوشت: بسیاری از مقامات آمریکا که زمانی را صرف متوقف کردن کار افراد وفادار به سلیمانی کرده اند، می گویند مایل هستند او را ببینند و معتقدند که مبهوت کارهای او شده اند.
مقامات آمریکایی و انگلیسی به شدت از اعتبار و نقش سازنده جمهوری اسلامی در احیای اقتدار و امنیت و ثبات عراق سرآسیمه شده اند و به همین دلیل هم می کوشندکابوس های خود را به صورت رعب آور و آمیخته با تحریف روایت کنند.
به تازگی روزنامه انگلیسی گاردین گزارشی را در این زمینه منتشر کرده که فارغ از برخی خلاف گویی های آن جالب توجه است.
این روزنامه با تمرکز بر سردار "قاسم سلیمانی"، فرمانده سپاه قدس می نویسد: ژنرال پترائوس، مدیرکنونی سازمان سیا، علاقه دارد داستانی را از زمانی بازگو کند که یک ژنرال 4 ستاره در عراق بود. اوایل سال 2008 زمانی که مجادله بین گروه شبه نظامی شیعه از یک طرف و ارتش آمریکا و عراق از طرف دیگر شعله ور بود، به پترائوس یک تلفن داده شد که در آن یک اس ام اس از سردار ایرانی بود، آن سردار ایرانی از آن به بعد تبدیل به الهه انتقام شد. این پیام از فرمانده سپاه قدس، قاسم سلیمانی آمده بود و از طریق یکی از رهبران عراقی منتقل شده بود. در آن پیغام نوشته شده بود؛ «ژنرال پترائوس! شما باید مرا بشناسی، من قاسم سلیمانی هستم، کسی که سیاست های ایران را در عراق، لبنان، غزه و افغانستان تدوین می کند و صد البته سفیر ایران در بغداد نیز عضو سپاه قدس است و کسی که جایگزین او می شود نیز عضو سپاه قدس است.»
گاردین می نویسد: پترائوس به شدت نیاز داشت که به او گوشزد شود، بسیاری از نظامیان آمریکا که با عراقی های شیعه کار می کنند، از سوی قاسم سلیمانی و افراد وابسته به سپاه قدس به تحلیل برده می شوند، آنچنان که تلاش های دیپلماسی آمریکا در سایر نقاط خاورمیانه به تحلیل برده می شود، خصوصا در لبنان. پترائوس سال گذشته به ارگان تحقیقاتی مربوط به جنگ گفت که مشکلی که سلیمانی برای او درست کرده بوده است، چه بوده است.
روزنامه انگلیسی اضافه می کند: قدرت و وجهه قاسم سلیمانی به عنوان کسی که قدرتمندترین بازیگر عرصه منطقه محسوب می شود، در سه سال گذشته کاهش نیافته و در برخی از مولفه ها، افزایش نیز یافته است. قدرت ارتباط های سلیمانی طی هفته ها مصاحبه با مقامات عراقی مشخص شده است، برخی از مقامات عراقی او را ستایش می کنند.
به گزارش روزنامه مذکور، "وظیفه سپاه قدس حفاظت از انقلاب و صدور آن به کشورهای اسلامی است. جوامع شیعه نشان داده اند که بسیار مستعد انقلاب هستند و با سپاه قدس همراهی خواهند داشت. البته سپاه قدس متحدان سنی نیز دارد، مانند حماس و غزه."
گاردین نوشت: 8 سال گذشته ما شاهد جنگ بین متحدین و نمایندگان سپاه قدس با ارتش آمریکا بوده ایم که نتیجه آن را اکنون می بینم، چرا که ارتش آمریکا در حال ترک عراق است.
گاردین آنگاه از قول صالح المطلک (از عناصر بعثی و مستخدم سازمان سیا که با استخبارات سعودی نیز همکاری می کند)، نوشت: سلیمانی قدرتش را مستقیماً از [آیت الله] سیدعلی خامنه ای می گیرد. تمام مقامات مهم عراقی سلیمانی را به شکل یک فرشته می بینند و با او رایزنی دارند.
گزارش گاردین حاکی است: یکی از نمایندگان مجلس عراق که از دستیاران ارشد نوری المالکی است، درباره سلیمانی می گوید «او فقط یکبار در این هشت ساله به عراق آمده است، او فردی است که آرام سخن می گوید و منطقی و بسیار مودب است، وقتی با او حرف می زنید، بسیار ساده برخورد می کند. تا زمانی که پشتوانه او را نشناسید، نمی دانید چه قدرتی دارد، هیچ کسی نمی تواند با او بجنگد.»
روزنامه انگلیسی معتقد است: سلیمانی اصلا یک مرد جنگی به نظر نمی رسد، با موهای جوگندمی، لاغر و با لبخندی ملیح! کسانی که او را در سال 2006 و هنگام مسافرتش به بغداد به صورت مخفیانه دیده اند، می گویند او بدون هیچ محافظی تنها به همراه دو نفری که او را دعوت کرده بودند، به همه جا می رفته است. آمریکایی ها تا زمانی که او به ایران بازمی گردد، از حضور او در عراق خبردار نمی شوند.
یکی از مقامات بلندپایه رسمی آمریکا می گوید: «او مانند "قیصر سوزو" هراس انگیز است، او همه جا هست و هیچ جا نیست[!]» یک نماینده شیعه و رده بالای مجلس عراق می گوید: «او موفق شده است که با تمام گروه های شیعه عراقی در همه سطوح رابطه برقرار کند. در نشست سال گذشته دمشق که بر اساس آن نشست، دولت کنونی عراق شکل گرفت، او در میان رهبران ترکیه و سوریه و عراق و حزب الله حضور داشت و همه را مجاب کرد که نوری المالکی را برای بار دوم برگزینند.» حتی رئیس جمهور عراق، جلال طالبانی او را به صورت مرتب ملاقات می کند.
گاردین این را هم متذکر شد که حتی کسانی که سلیمانی را دوست ندارند، او را فردی با هوش می دانند. بسیاری از مقامات آمریکا که این چند ساله را صرف متوقف کردن کار افراد وفادار به سلیمانی کرده اند، می گویند مایل هستند او را ببینند و معتقدند که مبهوت کارهای او شده اند. یکی از مقامات بلند پایه ارتش آمریکا دراین باره می گوید: «من خیلی ساده از او خواهم پرسید که از ما چه می خواهد؟»
گیج شدن رسانه های انگلیسی و آمریکایی و انتشار تحلیل هایی آمیخته با تحریف درباره نفوذ منطقه ای جمهوری اسلامی ایران - با محوریت نظامی نشان دادن این نفوذ- در حالی است که اگر سلاح و نظامی گری ابزار نفوذ بود، طبیعتاً اشغالگران آمریکایی باید بیشترین نفوذ را در عراق و افغانستان می داشتند.
واقعیت ماجرا این است که ملت های منطقه برای جمهوری اسلامی اعتبار ویژه ای قائلند و آن را حامی و پشتوانه اقتدار و عزت خود- و نه معارض و مزاحم- می یابند و بسیاری از آرمان های خود را در سیمای انقلاب اسلامی جست وجو می کنند و سلیمانی حامل این پیام است.
اسلام، به جمال زنان توجه کرده و زینت و آرایش او را براى همسر بسیار با ارزش شمرده است، اما علاوه بر آن زیبایى را در حفظ عفت و پاکدامنى مىداند و آن را براى زنان شایسته مىشمرد. پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله در روایتى، عفت و پاکدامنى را زینت زنان دانسته است.
1. نحوه سخن گفتن
------------------------
خداوند در قرآن کریم مىفرماید:
... فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً...1
یعنى: به گونهاى هوسانگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند بلکه سخن شایسته بگویید... .
افزون بر نازک نکردن صدا، زنان باید محتواى کلامشان نیز نیکو باشد و از وارد شدن در هر محاورهاى جدا پرهیز کنند. اگر زنان به این آموزه قرآنى، پایبندى نشان دهند، از حوادث و زیانهاى مخاطرهانگیز به دور خواهند ماند.
در تفسیر نمونه درباره این آیه آمده است:
بلکه به هنگام سخن گفتن، جدى و خشک و به طور معمولى سخن بگویید؛ نه همچون زنان کم شخصیت که سعى دارند با تغییرات تحریک کننده که گاه توأم با ادا و اطوار مخصوصى است و افراد شهوتران را به فکر گناه مىافکند.2
قرآن مجید، به نحوه سخن گفتن زنان توجه خاصى نموده و به دنبال نهى از خضوع و نرمش کلام، به سخن شایسته دعوتشان مىکند (وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفا).
در میان هزاران مرد و زنی که در ارتش ایالات متحده، دور از خانه و کاشانه و در سرزمینهای غریب به مبارزه با تروریسم خیالی مشغولند چه میگذرد؟!
روی دیگر واقعیّت
فوریه سال 2011 میلادی، ماجرایی رخ داد و باعث شد که توجهها بیش از پیش به سوالاتی نظیر سؤالات یاد شده متمرکز شود و نفس حضور زنان در ارتش آمریکا زیر سوال رود. در این ماه، چند تن از نظامیان زن آمریکا با طرح شکایتی در دادگاه این کشور، پنتاگون را متهم به نادیده گرفتن آمار تکان دهنده تجاوز به زنان در ارتش این کشور کردند. همچنین "رابرت گیتس"، وزیر دفاع وقت و "دونالد رامسفلد" وزیر سابق دفاع این کشور نیز متهم شدند که نهاد تحت مدیریت آنها خشونت برضد زنان و تجاوز به آنها را پذیرفته و این اقدامها را فقط نظاره میکند. حتی روزنامهی "لسآنجلس تایمز" هم اعتراف کرده است که ارتش آمریکا تجاوز، آزار و اذیت جنسی زنان را نادیده میگیرد.
بر اساس آمارهای رسمی منتشره از سوی نهادهای رسمی و غیررسمی، یک سوم زنان نظامی آمریکا مورد تجاوز جنسی قرار میگیرند. افزون بر این، 70 درصد از زنان نظامی نیز اظهار داشتهاند که از سوی همقطاران نظامی خود مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفتهاند. بر طبق مطالعهای دیگر در مجموع، 90 درصد از زنان شاغل در ارتش آمریکا به نوعی مورد آزار، اذیت و خشونت جنسی قرار میگیرند. همچنین 90 درصد آنهایی هم که مورد تجاوز قرار میگیرند آن را به دلایلی گزارش نمیدهند.
آمار این خشونتها در شرکتهای نظامی خصوصی به مراتب بیشتر است و زنان بیشتری قربانی مطامع نظامیان مرد و غالبا فرماندهان ارشد خود میشوند. برای نمونه خانم "جونز" که در سال 2005 میلادی در عراق مورد تجاوز دسته جمعی همرزمان خود قرار گرفته بود آن را گزارش داد اما پاسخی که دریافت کرد این بود که برای چند روز در یک کانتینر محبوس و از داشتن آب، غذا و مواد دارویی و بهداشتی محروم شد.
رنگین پوستها قربانی تمایلات جنسی نظامیان آمریکا
"میروسلاوا فلورس" در مقالهای با عنوان "تجاوز به زنان آمریکای لاتین در ارتش آمریکا" گزارش مفصلی در خصوص زنانی ارایه داده است که از کشورهای آمریکای لاتین با هزاران رویا و امید به ارتش آمریکا پیوسته و درصدد اثبات خود به عنوان شهروند وفادار آمریکایی بودهاند تا اینکه بتوانند منبع درآمدی برای خود کسب کنند اما سرنوشتی که در انتظار آنهاست، بسیار تکان دهنده است. بر اساس تحقیقات این نویسنده، طی سالهای اخیر بسیاری از زنان رنگین پوستی که به استخدام ارتش آمریکا در آمدهاند از سوی یهودیان نژادپرست و سفیدپوستان، مورد تجاوز قرار گرفتهاند. وی معتقد است که این زنان صرفاً به دلیل ایجاد تفریح و سرگرمی برای نظامیان سفید پوست و یهودی به استخدام درآمدهاند و به ابزار کامجویی آنان بدل شدهاند. وی در ادامه با بررسی زندگی پنج نفر از رنگین پوستانی که مورد تجاوز قرار گرفتهاند، میافزاید راز کثیف پنتاگون و مقامهای آن از جمله "رامسفلد" و "پل ولفویتز" این است که رنگین پوستان را صرفاً برای تجاوز و به عنوان ابزار لذت برای نظامیان مرد به استخدام ارتش در میآورند.
از آنچه که گفته شد و با توجه به شواهد عینی نقل شده، به نظر میرسد کارکرد زنان در ارتش آمریکا بیش از آن که نظامی باشد در زمینهی مسایل جنسی است تا بدین ترتیب نیازهای غریزی نظامیان مرد رفع شده و آنان برای کشتار در میادین جنگی، آمادهتر باشند.
بر اساس گزارش شبکه "الجزیره"، بیش از 50 درصد از گزارشهایی که ارایه میشود بنا به آنچه که "شواهد و مدارک ناکافی" خوانده میشود، مورد بررسی قرار نمیگیرند. همچنین در اغلب موارد قربانیان مورد آزار، اذیت و توهین قرار میگیرند تا مجرمان و متهمان! برای مثال، فردی به نام "جنیفر دایر" اظهار داشته است پس از گزارش دادن تجاوز، سه روز در سلول انفرادی حبس شده است و او را تهدید نمودهاند که به دلیل وارد کردن اتهامهای بیپایه و اساس و گزارش نادرست، محاکمه خواهند کرد. موارد دیگری هم یافت میشود که افراد متهم به تجاوز نه تنها محاکمه نمیشوند بلکه بارها ارتقاء درجه و افزایش حقوق هم داشتهاند.
همچنین نمونههایی وجود دارد که فرد پس از آنکه تجاوز به خود را به مقامهای ارشد گزارش داده، به قتل رسیده است. برای نمونه میتوان به خانم "ماریا لاترباخ" اشاره کرد که همین سرنوشت را پیدا کرده است. همچنین روزنامه "لس آنجلس تایمز" در مقالهای مینویسد: فرهنگ "سرزنش قربانیان" و "اتحاد و ائتلاف با متخلفان" باعث شده است موارد مربوط به تجاوز مورد بررسی قرار نگیرد.
"آن ریم" در این ارتباط مینویسد: برگزاری مراسم باشکوه و پرافتخار تدفین برای کهنه سربازانی که متهم به تجاوز جنسی هستند حامل این پیام است که حتی بدترین و شنیعترین خشونتهای جنسی باعث نمیشود که خدمات نظامی این افراد زیر سؤال برود. این امر باعث میشود که فرهنگ مصونیت نظامیان از محکومیتهای طولانی مدت تداوم یافته و آنان بدون کمترین نگرانی از احتمال محاکمه، مرتکب اعمال تجاوزکارانه جنسی شوند.
نویسنده در ادامه میافزاید: کنایه آمیز است که با وجود اینکه خشونتهای جنسی جزو جرایم جنگی شناخته میشود اما ارتش خود سعی در تداوم این جنایت دارد.
افزون بر این، قربانیان امیدی برای رسیدگی واقعی به پرونده خود را ندارند چرا که اغلب موارد نادیده گرفته میشوند. بر اساس آمار پنتاگون در سال 2006 میلادی، حدود 2974 مورد تجاوز گزارش شده است که تنها 292 مورد از آنها بررسی شده است و تعداد ناچیزی از متهمان به شکل جدی جریمه شدهاند. مجازاتها و جرایم متناسب با جرم نیست و ممکن است محکوم شدگان تنها تنزل درجه پیدا کرده و یا میزان ناچیزی از حقوقشان کم شود. همچنین قربانیان به دلیل ترس از تمسخر، آزار و اذیت بیشتر جرأت گزارش دادن ندارند.
آنچه جالبتر مینماید واکنش مقامهای آمریکایی به این موضوع است. سخنگوی پنتاگون توپ را به زمین جامعه آمریکا انداخته و در اظهار نظری غیرمسئولانه گفته است که تجاوز جنسی به زنان مختص به ارتش نیست و موضوعی است که در جامعه آمریکا رواج داشته و یک مسئله کلی اجتماعی است!
از آنچه پیشتر گفته شد، این سؤال مطرح میشود که آیا زنان برای انجام مأموریت نظامی بهکار گرفته میشوند یا صرفاً ابزاری برای رفع نیازهای غریزی سربازان و نظامیان مرد هستند؟ آیا این خشونتهای جنسی نتیجه و محصول فرعی جنگ است؟ آیا نشانه مردسالاری حاکم بر ارتش است یا نشانه فرهنگ و روحیه امپریالیستی آمریکاست؟
از دلایل مطرح شده در زمینه آمار بالای این خشونتها، میتوان به این مورد اشاره کرد که مردان در حالت جنگی به لحاظ فیزیکی و جنسی حالت تهاجمی به خود میگیرند. در چنین حالتی اگر فردی چندین دوست و همرزم خود را هم از دست داده باشد به لحاظ روانی حالت تهاجمی شدیدتری به خود میگیرد و در این صورت دیگر سلسله مراتب و فرماندهی و... از اهمیت چندانی برخوردار نیست. با توجه به اینکه زنان هم در دسترس آنان قرار دارند بنابراین دست زدن به خشونتهای جنسی برای آنان امری عادی است. حال اگر رهبران نظامی آمریکا در پی آن هستند که از این خشونتها بکاهند باید به دنبال اقدامات پیشگیرانه و تنبیهی شدیدتری باشند. ولی به ظاهر آنان از این بابت نگرانی ندارند و اختلاط جنسیتی در بین نظامیان نه تنها دغدغه خاطری برای آنان نیست بلکه احتمالاً از این کار اهداف و مقاصد دیگری نیز دارند.