آشنایی با قدیمی ترین اتاق فکر براندازی نرم(قسمت دوم و پایانی)
متخصصان ایران بنیاد کارنگی
---------------------------------
- جورج پرکوویچ (قائممقام بخش تحقیقات)
وی همچنین مدیر برنامه سیاست هستهای بنیاد است. تمرکز تحقیقاتش بر راهبردهای هستهای و مبارزه با اشاعه هستهای، بهخصوص در جنوب آسیا و ایران و مشکل برابری در اقتصاد سیاسی بینالملل بوده و در این زمینه کتابهای زیادی به رشته تحریر درآورده است.
وی در سالهای 1989 تا 1990 یکی از نطقنویسان و مشاوران سیاست خارجی سناتور جورج بایدن (معاون اول رییسجمهوری کنونی آمریکا) بوده است. پرکوویچ از مشاوران "کمیسیون بینالمللی مبارزه با اشاعه و خلع سلاح هستهای " و عضوی از گروه کاری سیاست هستهای شورای روابط خارجی آمریکاست. حوزههای تخصصی وی سیاست خارجی آمریکا، مبارزه با اشاعه سلاحهای هستهای، امنیت، حکومت جهانی و بازیگران غیردولتی است.وی مدرک دکترای خود را از دانشگاه ویرجینیا، فوقلیسانساش را از هاروارد و لیسانس را از دانشگاه کالیفرنیا در سانتاکروز گرفته است.
- دیپتی چوبی (معاون مدیر برنامه سیاست هستهای)
چوبی مسئول تعیین اولویتهای راهبردی برنامه، هدایت تحقیقات و تهیه تحلیلهای سیاستها و رهبری "کنفرانس سیاست هستهای بینالمللی کارنگی " است.
وی قبل از پیوستن به بنیاد کارنگی در سال 2006، مدیر "ابتکار صلح و امنیت " (PSI) از صندوق پلافشایر بود. PSI شبکهای از 160 اتاق فکر، سازمانهای حمایتی، گروههای محلی و حامیان مالی است که با هم در جهت افزایش ظرفیت تأثیر سیاستهای امنیت ملی آمریکا، همکاری میکنند.چوبی مدرک فوقلیسانس را در مسائل بینالملل با گرایش سیاست امنیتی در جنوب آسیا، از دانشکده مسائل بینالمللی و عمومی دانشگاه کلمبیا کسب کرده و همچنین سابقه مشاوره دادن به شرکتهای بزرگ تجاری در آسیا، اروپا و آمریکا را نیز دارد. وی لیسانس خود را در رشته حکومت از دانشگاه هاروارد گرفته است.
- آریل (الی) لویت (عضو پیوسته ارشد غیرمقیم برنامه سیاست هستهای)
وی عضو هیئت مدیره "مؤسسه برادران فیشر در مطالعات راهبردی هوا و فضا " است.
قبل از پیوستن بهکارنگی، لویت قائممقام مدیرعامل "کمیسیون انرژی اتمی اسراییل " در بخش تصمیمسازی بوده است. لویت همچنین بهعنوان مشاور امنیت ملی در سیاستهای دفاعی و مدیر "دفتر کنترل سلاح و امنیت بینالملل " در وزارت دفاع رژیم اشغالگر، مشغول بهکار بوده است.
وی در سپتامبر 2000، از ارتش اسراییل مرخصی دو ساله گرفت تا بهعنوان کارشناس مدعو و مدیر مشترک پروژه "نیروی تبعیضآمیز " در مرکز امنیت و همکاری بینالمللی (CISAC) در دانشگاه استنفورد کار کند. قبل از مشاغل دولتی، لویت پنچ سال نیز در اتاق فکر برجسته "مرکز مطالعات راهبردی جافی " دانشگاه تلآویو بود. وی دکترا و فوقلیسانس خود را از داشنگاه کورنل و لیسانساش را از تلآویو گرفته است.
- مارینا اوتاوی (مدیربرنامه خاورمیانه)
مارینا اوتاوی بر روی مسائل مربوط به تبدیل سیاسی و امنیت خاورمیانه کار میکند. وی که یکی از تحلیلگران باسابقه بنیاد در زمینه تشکیل و تغییرات در نظامهای سیاسی است، همچنین کتابهایی را درباره بازسازی سیاسی در عراق، افغانستان، کشورهای بالکان و آفریقایی نوشتهاست.
او قبل از پیوستن به کارنگی، سالهای متمادی تحقیقاتی مربوط به آفریقا و خاورمیانه در دانشگاه آدیسآبابا (زامبیا)، دانشگاه آمریکایی قاهره و دانشگاه ویتواترزراند آفریقای جنوبی انجام داده است.
تحقیقات عمیق او در نوشتههایش که شامل نگارش 9 کتاب و تدوین پنج کتاب دیگر است، منعکس شده. آخرین کتاب او بههمراه عمرو حمزاوی با عنوان "رسیدن به پلورالیسم " منتشر شده است.وی دو مدرک دکترا از دانشگاههای کلمبیا (آمریکا) و پاوینا (ایتالیا) کسب کرده است.
- کریم سجادپور (عضو پیوسته برنامه خاورمیانه)
وی پس از چهارسال تحلیلگری مسائل ایران برای گروه "بحران بینالملل " در واشنگتن و تهران، دهها مصاحبه با مقامات ارشد ایرانی، صدها روشنفکر، عالم، مخالف، شبهنظامی، تاجر، دانشجو، فعال و جوان، انجام داده است.سجادپور حضور مستمری در تلویزیون و رادیو بی.بی.سی، سی.ان.ان، NPR، اخبار PBS و الجزیره و برنامههای پر مخاطب شبکههای آمریکایی داشته و مقالاتی نیز در اکونومیست، واشنگتنپست،نیویورکتایمز، هرالدتریبون و فارین پالیسی نوشته است.
وی برای توضیح درباره مسائل خاورمیانه، توسط مقامات آمریکایی، اروپایی و اتحادیه اروپایی دعوت میشود و در برابر کنگره آمریکا نیز شهادت میدهد.او فوقلیسانس خود را از "مدرسه جان هاپکینز در مطالعات بینالمللی پیشرفته " و لیسانساش را از دانشگاه میشیگان گرفته است.
- شهرام چوبین (عضو پیوسته ارشد غیر مقیم)
چوبین که در شهر ژنو سوئیس مستقر است، تحقیقات خود را در مبارزه با اشاعه سلاح هستهای، تروریسم و مسائل امنیتی خاورمیانه متمرکز کرده است.
وی در سالهای 1996 تا 2009 مدیر تحقیقات مرکز سیاست امنیتی ژنو بوده است. چوبین با تخصص در مسائل امنیتی، یکی از مشاوران وزارت دفاع آمریکا، شرکت رند و سازمان ملل است. وی مدیر مطالعات امنیت منطقهای در "مؤسسه بینالملل مطالعات راهبردی " بوده و همچنین سابقه کار در مرکز ویلسون و مؤسسه هادسون را دارد.
وی در دانشگاههای برجسته آکسفورد، هاروارد، کلمبیا و دانشکدههای افسری نیز سخنرانی کرده است.
او که دارای ملیت سوئیسی است، متولد تهران و تحصیلکرده انگلیس و آمریکاست. چوبین مدرک دکترای خود را از دانشگاه کلمبیا گرفته است..
- گزارش از انتشارات بنیاد کارنگی، شامل سرفصلهای زیر است:
حقایق سیاسی و هستهای ایران و گزینههای تصمیمسازی آمریکا
کریم سجادپور
کمیته روابط خارجی سنای آمریکا، سوم مارس 2009
گزینههای تصمیمسازی آمریکا در برابر ایران منوط به تعامل با ایران در مسائلی است که دو طرف دارای منافع مشترک هستند و باید با ارتباط با مقام معظم رهبری، آیتالله خامنهای، و ارائه نظرات جامعه بینالملل درباره برنامه هستهای ایران، صورت گیرد.
نگاه جهان به قدرتمندترین رهبر ایران
کریم سجادپور - مارس 2008 - با مقدمه جدید در دسامبر 2009
گزارش فوق که توسط کریم سجادپور، کارشناس مسائل ایران بنیاد کارنگی نگاشته شده، شامل سرفصلهای زیر است:
- اهمیت [آیتا...] خامنهای؛
- شاخصههای انقلاب؛
- شاخصههای انقلابی و سیاست خارجی؛
- چالشهای رهبری و آینده ایران پس از [آیتا...] خامنهای؛
- نتیجهگیری و تأثیرات تصمیمسازی آن.
وی در پژوهشی نزدیک به چهل صفحهای، به کنکاش در سخنرانیها، نوشتهها و مواضع رهبر انقلاب در سه دهه گذشته پرداخته و مینویسد: شاید در جهان، هیچ رهبری وجود نداشته باشد که به اندازه آیتالله خامنهای برای مسائل جاری جهان اهمیت داشته، اما همزمان تا این حد برای جهانیان ناشناخته باشد.
وی همچنین میافزاید که برخلاف تصور برخی از تحلیلگران که نگاهشان معطوف به رییسجمهوری است، قدرت واقعی سیاسی در دستان رهبر معظم ایران است: "زمان آن فرارسیده که جهان کمتر به احمدینژاد و بیشتر به آیتا... خامنهای بپردازد. چراکه سیاستهای خارجی، داخلی و اقدامات ایران در طول دو دهه گذشته، همه بازتاب دقیقی از سخنرانیهای ایشان هستند. "
بهنظر وی "بلاغت ایشان، رهبری مصمم را به نمایش میگذارد که بهصورت قابلتوجهی از دیدی استوار و منسجم نسبت به جهان برخودار است. "
کریم سجادپور در بخشی از مقالهاش مینویسد: "مقامهای آمریکایی هنگامی که با این انتقاد مواجه میشوند که "چرا به تماس با ایران نمیپردازند "، در پاسخ میگویند، با چه کسی در ایران باید گفتوگو کرد. با اینکه پاسخ شاید آیتالله خامنهای باشد، واقعیت آن است که تا زمانی که آیتالله خامنهای رهبر باشد، تغییر بنیادی در سیاست داخلی یا خارجی ایران هم غیرمحتمل است. "
سجادپور می افزاید: "آیتالله خامنهای به این دلیل به مقام رهبری انتخاب شد که به آرمانهای انقلابی و آموزههای آیتالله خمینی وفادار بود. "
البته در این مقاله به انعطافهای رهبر انقلاب نیز اشاره شده است.
نویسنده مقاله میگوید: "هر طرحی که آمریکاییان برای برقراری تماس با ایران طراحی کنند و آیتالله خامنهای را در نظر نیاورند، پیشاپیش محکوم به شکست است. "
وی میافزاید: اقدام ناموفق دولت کلینتون که آیتالله خامنهای را درنظر نمیگرفت و همچنین پرداختن به خاتمی و اصلاحطلبان در سال 2000، نمونههایی در همین زمینه به شمار میروند.
سجادپور در ادامه لازمه این مسئله را سه نکته میداند:
- ایشان باید متقاعد شوند که آمریکا مشروعیت جمهوری اسلامی را قبول دارد و به آن احترام میگذارد و بهدنبال تغییر حکومت نیست؛
- ایشان هیچگونه توافقی را که لازمهاش قبول شکست یا عقبنشینی از مواضع باشد, نمیپذیرند و با فشار هم حاضر به مصالحه نمیشوند؛
سجادپور در پایان میافزاید: "اما اگر فقط یک مساله که آزموده شده و درست باشد، همانا این نکته است که دیدگاه تماس با ایران اگر هدف خود را نادیده گرفتن، دور زدن یا دست کم گرفتن آیتالله خامنهای قرار دهد، محکوم به شکست است. "
در اواخر سال 2009، سجادپور مقدمه جدیدی به کتاب اضافه کرد که برخلاف ساختار اصلی گزارش که با 39 بار نقل قول مستقیم از صحبتهای ایشان، تلاش کرده بود روندی علمی - پژوهشی داشته باشد، لحنی ژورنالیستی، شعاری و کینهتوزانه داشت. علاوهبراین، در مقدمه فوق، با بزرگنمایی رخدادهای پس از انتخابات، آن را چالشی جدی برای جایگاه رهبری دانسته است
- بنیادهایی محافظ شرکتهای بزرگ غربی
بنیادهایی همچون فورد، کارنگی، راکفلر و هیوز با تسلط کامل بر مناسبات داخلی و خارجی آمریکا و منابع مالی و انسانی آن، اهداف سلطهجویانه و استعماری این کشور را از طرق مختلف آموزشی، سیاسی، تبلیغاتی و... در جهان تعقیب میکنند.
شرط تداوم حیات شرکتها و مؤسسات اقتصادی بزرگ غرب، وجود پشتوانهها و زمینههایی است که شامل مواردی همچون: پشتوانههای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی، و دستیابی به علوم و فنون روز از سویی و اشراف بر افکار عمومی، کنترل اندیشهها، بازاریابیهای گوناگون سیاسی و اقتصادی در سطح جهان، ارتباط با اندیشمندان و صاحبنظران و چهرهها و جریانهای سیاسی حوزههای خارج از اقتدار، نفوذ در جوامع رقیب، برآوردها و ارزیابیهای دائمی از موقعیت خود و رقبا و... است.
ارتباط و هماهنگی برای دستیابی به امتیازات و موقعیتهای فوق تنها از عهده مؤسساتی برمیآید که بتوانند در معادلات حساس، ضمن جلب و جذب منافع و برطرف ساختن خطر، مقاصد چند منظوره را دنبال کنند. مؤسسات و تشکیلاتی که در قالب موقوفهها و بنیادهای خیریه و مؤسسات علمی و پژوهشی غیرانتفاعی و عامالمنفعه با اهداف ظاهرا انسانی فعالیت میکنند، در مصونیت کامل از هرگونه سوءظن و تردید و در عین حال فشار مالی و الزامات قانونی جهت پاسخگویی هستند.
مشهورترین این بنیادها: بنیاد فورد، بنیاد راکفلر و بنیاد کارنگی هستند که هر یک صدها بنیاد و مؤسسه و تشکیلات مشابه داشته و هر کدام بر بخشی از بدنه اجرایی یا نظام سیاسی آمریکا و مراکز حساس این کشور احاطه دارند.
از سال 1945 تا زمان حاضر، هیچ شخصیت آمریکایی که مشاغل و پستهای مهم سیاسی را عهدهدار شده، وجود ندارد که مدتی در این بنیادها کار نکرده و از آنها حقوق دریافت نکرده باشد. در واقع، این بنیادها به منزله اتاق رختکنی برای ورود به مقامات عالی هستند.
آیزنهاور رییسجمهوری اسبق ایالات متحده، مدتها عضو هیئتمدیره بنیادهای فورد و کارنگی بود.
دین راسک و جان فاستردالس از وزرای خارجه اسبق آمریکا هر کدام مدتها ریاست بنیادهای کارنگی و راکفلر را برعهده داشتند.
رابرت مک نامارا، رالف بانچ، سایروس ونس و هنری کسینجر نیز هر کدام سالیان طولانی در هیئت مدیره و دیگر بخشهای بنیادهای فورد و راکفلر و کارنگی حضور داشتند.
بنیاد کارنگی که فعالیتش را درباره مطالعات روابط بینالمللی و مسائل صلح و امنیت جلوهگر ساخته و انتشارات و رسالات متعددی را در اینباره توسط محققان همکارش تهیه کرده و به افکارعمومی ارایه میدهد، از بنیادهای حساسی است که با پنتاگون و سیا ارتباط مستقیم دارد. در واقع هدف اصلی این بنیاد ارتباط با جریانهای سیاسی و دستاندرکاران و زمامداران جوامع مختلف، بهخصوص رژیمهای سیاسی است که با ایالات متحده تضاد منافع دارند.
برای نمونه در سال 1947، این بنیاد با اعطای مبلغ 750 هزار دلار به رییس دانشگاه هاروارد، مرکزی را برای تحقیق و پژوهش مسائل شوروی سابق تحت عنوان مرکز مطالعات روسیه تأسیس میکند. در سال 1953، بنیاد فورد نیز به سهم خود کمکهای شایانی میکند و بودجه مؤسسه را افزایش میدهد. در سال 1959 مرکز نامبرده اجرای طرح پژوهشی بسیار وسیعی را درباره سیستم اجتماعی اتحاد جماهیر شوروی سابق آغاز میکند که اطلاعات جمعآوری شده فوق با ارقام بالا به مؤسسه تحقیقات منابع انسانی نیروی هوایی آمریکا فروخته میشود و در اختیار پنتاگون و سازمان سیا قرار میگیرد.
در اینجاست که موارد بسیار زیادی از همکاریهای آنها در پشتپرده را میتوان ذکر کرد. بهعنوان مثال، شورای روابط خارجی آمریکا برای تأمین منابع مالی خود، مانند دیگر مؤسسات از اعضاء و خیرین استفاده میکند ولی بار اصلی هزینهها بر دوش دو موقوفه اصلی یعنی راکفلر و کارنگی است.
بنیاد کارنگی تحت عنوان وظایف خود در "آموزش بزرگسالان "، صدها هزار دلار طی سالهای متمادی به این شورا کمک کرده است.
در یکی از پروژههای به اصطلاح "آموزشی " که توسط بنیاد، طرحریزی و توسط شورا اجرا شده بود، گروههای تحقیقاتی محلی و کمیتههای روابط خارجی در شهرهای متعددی در سراسر آمریکا در سال 1938بنیانگذاری شد. در حقیقت این تشکیلات، مسئولیت توجیه عموم مردم درباره سیاستهای آمریکا را داشتند.
آخرین نمونه از ارتباطات دو سویه، حضور مسئولین شورای روابط خارجی در هیئت امنای سازمانهای تأثیرگذار همچون بنیاد راکفلر و کارنگی است. در مجموع، 11نفر(20 درصد) از 55 مسئول، از چنین شرایطی برخوردارند که اکثرا در سازمانهای مختلف زیرمجموعه کارنگی هستند
- حواشی
فیلیپ وایس در نشریه "نیویورک آبزرور " نوشتهاست که آناتول لیون، عضو پیوسته ارشد کارنگی "مجبور به خروج از کارنگی شد، زیرا که آنها نمیخواستند که حرفهایی را که درباره اسراییل میزند، بشنوند. " لیون نسبت به برخی از مسائل در روابط آمریکا با رژیم صهیونیست، انتفاد داشت. در حقیقت لیون بهطور شفاف بیان کرده بود که برخی تصمیمات آمریکا که باب میل رژیم اشغالگر اتخاذ میشود، مخالف "اعلامیه استقلال آمریکا "ست.
لیون میگوید: "من به همراه دوستانم تصمیم گرفتیم که نقش فعالی بازی کرده و در راستای چیزی که به نظرمان روشنفکران عمومی-سیاستسازی به جامعه خود بدهکار هستند، عمل کنیم... ما باید هر چیز را داریم برای نظراتی که به آن اعتقاد داریم، ایثار کنیم. حال دیگر زمان تنها حرف زدن گذشته است، ما باید با روش سیاسی عمل کنیم. "
اعتراضات هانس
ادعای "مجمع بینالملل حقوق کارگران " که کارخانه نساجی TOS در جمهوری دومینیکن که زیرمجموعه شرکت "هانسبرندز " است، بهطور جدی حقوق کارگران را پایمال میکند، جسیکاتی ماتیوس، رییس کنونی بنیاد را وارد حواشی زیادی کرد. ماتیوس یکی از اعضای هیئتمدیره هانسبرندز است.
14 مارس 2008، دانشجویان و فعالین کارگری، در مقابل دفتر مرکزی بنیاد کارنگی در واشنگتن راهپیمایی کردند که به ماتیوس "فشار بیاورند " تا "با استفاده از قدرتش به عنوان عضوی از هیئت مدیره، شرایط مشقتآمیز کارگران " در کارخانه را به پایان برساند.
یکی از کارگران، پوستری با شعار "مرد ریاکار حقوق بشر سال " در دستان خود داشت. طبق گفته معترضین، ماتیوس ملاقات با کارگران را نپذیرفت.
نظر |