این بود سرگذشت انقلاب ما
اکنون همه دنیا ببیند و می بیند که ما به رغم انف سلطه ها، زنده ایم و زنده خواهیم بود. سنتهای الهی در تاریخ، این را حکم کرده و جز این نخواهد بود و این، زنده ترین و گویاترین پیام ماست. نظام سلطه، همواره خواسته است عکس این را ثابت کند و اراده خود را برای ملتها و کشورهای جهان سوم، سرنوشت ساز بداند.
اشاره:
آن چه می خوانید، بخشی از سخنرانی رهبر معظم انقلاب، حضرت آیت الله خامنه ای در سازمان ملل است که در دوران ریاست جمهوری ایشان ایراد شده است و در آن به بیان ویژگی های انقلاب اسلامی ایران، پرداخته شده است.
آقای رئیس! آقای دبیرکل! حضار محترم!
من از ایران می آیم که زادگاه پرآوازه ترین و در عین حال، ناشناخته ترین انقلاب دوران های معاصر است؛ انقلابی بر پایه دین خدا و در امتداد راه پیامبران و مصلحان بزرگ الهی... راهی به درازای همه تاریخ بشر... و اکنون نیز قلمرو نظامی است که بر همان پیشینه استوار، بنا شده و به پشتوانه فرهنگ بی نظیر آن که اکنون به برکت بیداری اسلامی، غنای بیشتر یافته، تکیه کرده است.
ریشه استوار و اندیشه زیربنایی این انقلاب، «جهان بینی توحیدی اسلام» است. تفسیر انسان، تفسیر تاریخ، تحلیل حوادث حال و گذشته و آینده، تفسیر طبیعت، تبیین همه علائقی که انسان را با دنیای بیرون از وجود او - جهان، انسان ها و اشیا - مرتبط می کند و نیز فهم و درک آدمی از وجود خود و خلاصه همه چیزهایی که نظام ارزشی جامعه را میسازد و آن را بر اداره مطلوب خود قادر می کند... همه و همه از این جهان بینی الهی، ریشه و مایه می گیرد و منشعب می شود.
در اندیشه الهی اسلام، همه هستی، آفریده خدا و جلوه گاه علم و قدرت او و پوینده به سوی اوست و انسان، برترین آفریده و جانشین او.
در اندیشه الهی اسلام، افراد بشر، برادران و خواهران یکدیگر و همه، بندگان خدایند. میان نژادها، رنگ ها، مردم سرزمین ها، هیچ تفاوت نیست و اینها مایه برتری کس یا ملتی نیست. انسانیت، پیوسته است و تعرض به یک انسان، تجاوز به همه انسانیت است؛ بدون دخالت خصوصیات جغرافیایی و نژادی.
پیغمبران، مردم را به بندگی خدا که پتکی بر سر خودخواهی و برتری جویی است، فرا خواندند و آیینی که بهشت صفا و آرامش را، حتی پیش از بهشت اخروی، به بشر ارزانی می داشت، بدو عرضه کردند و او را به مهار کردن غریزه افزون خواهی و سلطه جویی، تشویق نمودند و از تباه شدن و هرز رفتن استعدادها و غلتیدن در لجنزار فساد اخلاقی، بر حذر داشتند و سرچشمه های فضیلت و راستی و محبت و کار و ابتکار و دانش و آگاهی را در او جاری ساختند و یاد خدا و عشق به او را که ضامن این همه و تعالی بخش روان اوست، بدو تلقین کردند.
آنها، همچنین به او آموختند که بازوی خود را برای حراست از این ارزش ها، نیرومند کند و راه را بر شیطان های شر و فساد و انحطاط آفرین، ببندد؛ با جهل و ظلم و استبداد، بستیزد و از علم و عدل و آزادی، پاسداری کند؛ بدو آموختند که باید نه ستم کند و نه ستم پذیرد؛ باید برای اجرای قسط و عدل، قیام کند و باید به راهزنان صلاح و فلاح انسان، امان ندهد. تسلیم در برابر دشمنان فضیلت و عدالت و صلاح، رضا دادن به نابودی این ارزش ها و قبول رذیلت و ظلم و فساد است.
در اندیشه الهی اسلام، دین خدا، قالب و شکل زندگی بشر است و نه تنها گوهری بر تارک آن. دین، یک نظام اجتماعی به بشر ارائه می کند و نه فقط یک سلسله عبادات و عادات؛ هر چند که عبادات و عادات نیز انباشته از روح زندگی و در جهت همان نظام است و این نظام اجتماعی، مبتنی بر همان جهان بینی و ساخته به شکل آن است. آزادی، برابری انسان ها، عدل اجتماعی، خودآگاهی افراد جامعه، مبارزه با کجی و زشتی، ترجیح آرمان های انسانی بر آرزوهای شخصی، توجه و یاد الهی، نفی سلطه های شیطانی و دیگر اصول اجتماعی نظام اسلامی و نیز اخلاق و رفتار شخصی و تقوای سیاسی و شغلی، همه و همه ملهم و زاییده آن جهانبینی و برداشت کلی از جهان و انسان است. اسلام، نظام های مبتنی بر زور و قلدری و زاینده ظلم، جهل، اختناق، استبداد، تحقیر انسان و تبعیض نژادها، ملت ها، خون ها و زبان ها را رد می کند و غلط می شمرد و با هر آن نظام و کس که به ستیزه نظام اسلامی کمر بندد، با شدت و مقاومت، می ستیزد.... و به جز آنان، با همه انسان ها ـ چه همکیش و چه ناهمکیش ـ به محبت و مساعدت، امر می کند.
بر چنین پایه ها و با چنین هدف هایی، انقلاب اسلامی در ایران پدید آمد و نظام جمهوری اسلامی را بنا نهاد. بسیاری، پیدایش انقلاب اسلامی در بهمن 57 (فوریه 79) را ریشه جویی کرده و بسیاری به خطا در فهم درست این مسئله دچار شده اند. ما این پدیده عظیم را از جمله ناشی از نارسایی سیستم های موجود جهان و پوچ در آمدن شعارهای آزادی، دموکراسی و برابری در این سیستم ها می دانیم. اسلام در این تاریکی دلهره آمیز، توانست از لابلای غبار توهم و تحریفی که پیرامونش در طی چند قرن برانگیخته بودند، برق بزند. در ایران، این برق، به درخششی و سپس به طوفانی انجامید و در بسیاری از نقاط دیگر جهان، هنوز باید چشم به راه حوادث بود... نهضت بیداری مسلمانان در بسیاری از کشورهای اسلامی ـ بر خلاف آنچه تصور و تبلیغ می شود ـ فرزند انقلاب اسلامی ایران نیست؛ برادر آن است.
در انقلاب ما چند نقطه اختصاصی هست که می توان آن را استثنایی از سرگذشت معمولی انقلاب ها شمرد. من به آن نقطه ها می پردازم و در پایان، پیام خودمان را خواهم گفت.
1. این انقلاب، حتی در شروع خود، صددرصد مردمی بود؛ نه یک گروه چریکی مسلح، نه یک حزب فعال سیاسی ـ نظامی، نه گروهی از افسران انقلابی و آزادی خواه و نه هیچ یک از دیگر انواع رایج و معمولی که تحولات انقلاب کشورها را پدید می آوردند، در انقلاب ما وجود و حضور و فعالیت نداشتند؛ فقط مردم بودند و مردم (آن هم کاملا بی سلاح) که در تهران و همه جای دیگر، چنان فضا را و خیابان ها را و محیط زندگی شهر را از وجود و حضور خود و شعارهای انقلابی خود پر کردند که دیگر جایی برای هیئت حاکم و حکومتش باقی نماند... و آنان مجبور شدند یکی یکی و دسته جمعی از کاخ ها و مراکز اقتدار خود و سپس از کشور، خارج شوند... شاه، نخست وزیر، بزرگان ارتش، وزراء و دیگر سرجنبانان، هر کدام که توانستند، از مردم گریختند... .
این، پس از آن بود که در مدتی بیش از یک سال، آنان با استفاده از همه توانایی خود ـ سیاسی، نظامی، پلیسی ـ کوشیده بودند مردم را متفرق سازند و به خانه ها یا مراکز کارشان برگردانند و در این مدت، هزاران نفر از مردم جلو چشم دیگران، در خیابان ، در مسجد، در دانشگاه، در محیط کار کشته شده بودند؛ اما حضور مردم، روز به روز بیشتر شده بود. در آخرین ماه ها، خشونت دستگاه، بیشتر و متقابلاً حضور مردم هم بیشتر شد. رژیم که زیر فشار خشم مردم دست از جان شسته، قادر به مقاومت نبود، مجبور شد بزرگترین امتیاز خود را بدهد؛ شاه رفت... و بعد از آن، عقب نشینی هایش پی در پی و سریع شد. رهبر بزرگ انقلاب که کلمه کلمه سخنانش به تک تک ملت، روح و آگاهی و درس می داد، به اتکای خداوند متعال که همه قدرت ها در ید قدرت اوست و با اعتماد به همین اراده عظیم و خدشه ناپذیر مردم، دولت انقلاب را تشکیل داد... دولت ستم شاهی خودبهخود و بی آن که راه دیگری داشته باشد، مسند را رها کرد و گریخت... آخرین سنگرها، پادگان های خالی از سرباز و افسر بود... آنها هم گریخته بودند و بسیاری به صف مردم پیوسته، در آخرین لحظات، چند پادگان، اندکی مقاومت کردند؛ اما بیهوده. در آن جا هم مردم حضور داشتند... و معجزه این انقلاب، پیروزی مردم بود... تنها پس از سقوط پادگان ها بود که مردم به اسلحه دست یافتند؛ اما آن روز دیگر نظام پادشاهی سقوط کرده بود. این سلاح ها برای مراقبت از نهال نورس انقلاب به کار گرفته شد. مردم، جوانان و پیران، زنان و مردان، تنها کسانی بودند که رژیم پهلوی را که به نظر قوی و کاملا مسلح می رسید و از پشتیبانی بزرگترین قدرت ها برخوردار بود، شکستند و نظام جمهوری اسلامی را بر سر کار آوردند. سلاح آنان، ایمانشان، اراده نیرومندشان و خونشان بود... و خون، بر شمشیر، پیروز شد.
2. این انقلاب، متکی به دین بود و به اسلام. بسیارند انقلاب هایی که ریشه های مبارزاتی آن از ایمان دینی تغذیه کرده است؛ هر چند در ساختار انقلاب، این ایمان چندان یا هیچ به حساب نیامده است؛ اما انقلاب ما همه چیزش را، هدف ها را، اصول را و حتی روش های مبارزاتی را و نیز شکل نظام نوین و نوع اراده آن را... از اسلام گرفت.
این، ابعاد شگفت آوری به انقلاب می بخشد و تعریف تازه ای از پیروزی آن ارائه می دهد؛ چه، اسلام به خاطر دارا بودن این ظرفیت عظیم انقلابی و سازندگی، اکنون حداقل 150 سال است که مورد تهاجم قدرت های استعمارگر و عوامل مرتجع و زبون آنان بوده است؛ به علاوه، اسلام در بیش از 50 کشور و میان یک میلیارد انسان، یک ایمان مقدس، یک دین الهی است. پیروزی انقلابی که روح و محتوایش اسلام است، در حقیقت، پیروزی بر همه آن مهاجمان و در عرصه زندگی همه این یک میلیارد است. صدها میلیون مرد و زن مسلمان در ده ها کشور، از پیروزی انقلاب ما، احساس پیروزی کردند.
این خصوصیت، همچنین راه عقب نشینی، شکست، ضعف و ترس را بر مردم و رهبر انقلاب و مدیران آن، می بندد. در راه خدا، شکست نیست؛ تا ضعف و ترس و عقب نشینی باشد.
3. عدم اتکا به شرق یا غرب، خصوصیت استثنایی دیگر این انقلاب بود و هم اکنون نیز سیاست قاطع نظام انقلابی ماست. این، خود یکی از مظاهر اعتقاد و اتکا به خدا در همه صحنه های حیات فردی و اجتماعی ماست. امروز تفکر مسلط بر دنیای سیاست در سراسر جهان، این است که بدون اتکا به یکی از قطب های قدرت، نمی توان در صحنه سیاسی معاصر زنده ماند. اگر در شدت و ضعف این اتکا اختلاف نظر باشد، در اصل آن، حرفی نیست؛ حتی آنان که در اندیشه، عدم اتکا و عدم تعهد را پذیرفته اند، معتقدند در عمل نمی توان چنین بود. انقلاب ما در چنین جوی، یک فلسفه جدید را عرضه کرد و تا امروز به آن پایبند ماند. انقلاب ما ثابت کرد که می توان قدرت های سلطه گر را به خود راه نداد و قلدری آنان را جدی نگرفت و به آنان باج نداد؛ مشروط بر این که نقطه اتکایی قوی تر از هر قدرت مادی را باور داشت؛ خدا را.
4. یک خصوصیت استثنایی دیگر نیز در انقلاب ما بود و هست و آن، خصومت ها و ضربه های استثنایی علیه آن است. هیچ انقلابی از دشمنی نظام «سلطه» در جهان، بر کنار نمی ماند؛ اما تنوع، عمق، گستردگی و خشم آلودگی خصومت هایی که در طول این سال ها با ما شده، حکایتی استثنایی و شنیدنی است.
آقای رئیس! آقای دبیرکل! حضار محترم!
این بود سرگذشت انقلاب ما؛ انقلابی که اگر موج امیدی گسترده میان ملتهای رنجدیده از سلطه استکبار پدید آورد، موج مخالفتی به همان گستردگی نیز میان قطبهای سلطه بین المللی ایجاد کرد و این مخالفتها هر چند جدی، عمیق و متنوع بود، نتوانست نهالی را که ریشه در اعماق داشت و روز به روز استوارتر می شد، از پا بیندازد؛ هر چند سنگ و زخم فراوان به آن زده شده... .
اکنون همه دنیا ببیند و می بیند که ما به رغم انف سلطه ها، زنده ایم و زنده خواهیم بود. سنتهای الهی در تاریخ، این را حکم کرده و جز این نخواهد بود و این، زنده ترین و گویاترین پیام ماست. نظام سلطه، همواره خواسته است عکس این را ثابت کند و اراده خود را برای ملتها و کشورهای جهان سوم، سرنوشت ساز بداند.
ما این را تخطئه کردیم. شک نیست که نظام سلطه، حیات و استمرار جمهوری اسلامی را نمی خواست؛ ولی اراده ما، غالب شد. پیام ما به همه ملتها و دولتهایی که می خواهند مستقل و بی اعتنا به خواست و اراده سلطه های بزرگ جهانی بمانند، این است که از آنان نترسند و به خود و ملت خود، اعتماد کنند.
انقلاب ما، همچنین پیام بزرگ خود را نفی نظام سلطه در جهان می داند... .
امروز عملا جهان میان قدرتهای بزرگ و سلطه گر، تقسیم شده است و آنان خود را صاحب اختیار دنیا می شمرند؛ به اعتبار دیگر، جهان به دو بخش سلطه گر و سلطه پذیر تقسیم شده است و بخش اول، خود را مالک سرنوشت بخش دوم می داند. نظام سلطه، عبارت از وجود همین روابط نابرابر، میان این دو بخش از جهان است.
نظام سلطه، با مفاهیم، به میل خود بازی می کند و آن را بر طبق مصالح خود، تغییر می دهد و همه امکانات خود را برای جا انداختن آن، به کار می برد، تروریسم و حقوق بشر، نمونه هایی از مفاهیم دستکاری شده اند.
نظام سلطه از رژیم های فاشیست و نژادپرست، مانند اسراییل، حمایت می کند و آنان را چون دست مسلح و خونریزی به جان ملت های مظلوم می اندازد.
نظام سلطه، منافع سلطه گران را مطلق و موجب نادیده انگاشتن منافع دیگران می شمرد؛ نمونه آن، حضور تشنج زا و خطر آفرین ناوهای آمریکا در خلیج فارس است که به استدلال «حفظ منافع آمریکا» و بدون توجه به منافع کشورهای منطقه، انجام گرفته است... و خلاصه نظام سلطه، تبلیغات جهانی را در دست می گیرد و به کمک آن، همه حقایق را واژگونه و همه این شیطنت ها را خدمت جلوه می دهد و راه مقابله با خود، از سوی افکار عمومی عالم را می بندد.
پیام ما به همه ملت ها و دولت های جهان سوم و نیز به ملت هایی که دولت های آنان خود به جود آورندگان نظام سلطه اند، این است که دنیا بیش از این نباید این وضع ناهنجار را تحمل کند. باید به قدرت ها و دولت های بزرگ از سوی همه گفته شود: در خانه های خودتان بنشینید و دنیا را به همه مردم دنیا بسپرید! شما قیّم آنها نیستید!
پیام ما به دولت های جهان سوم این است که تا نظام سلطه و وضع کنونی باقی است، در راه اتحاد میان خود بکوشند. این، بهترین راه برای قوی شدن است. سلطه های جهانی از قوت و قدرت، هیچ نمیفهمند و در برابر زبان قدرتی که آنان به کار می گیرند، با زبان قدرت باید سخن گفت.
بیداری ملت ها و آگاهی یافتن آنان از ماهیت و نقش نظام سلطه، بزرگترین پشتوانه دولت های جهان سوم و مایه قدرتی حقیقی در برابر سلطه گران است. رهبران این دولت ها هیچ بازوی قدرتمندی و نیز هیچ چاره ای جز فکر روشن و اراده نیرومند ملت های خود ندارند. اتحادی که ما به کشورهای جهان سوم پیشنهاد می کنیم، اتحاد برای جنگیدن با قدرت های بزرگ نیست؛ اتحاد برای دفاع از خود و جلوگیری از تضییع حقوق حقه خود است.
قدرت های سلطه گر، بزرگترین عامل توجیه و نشر فسادند... فساد اخلاقی، فساد جنسی و فساد اعتقادی... همه و همه در انگیزه های سیاسی و اقتصادی و جاسوسی این قدرت ها، پشتوانه ها و مروجین عمده و اصلی خود را می یابند... و چنین شده است که امروز در دنیای سیاه و تلخی که این بار شامل خود ملت های متعلق به قدرت های بزرگ نیز می شود، ارزش های اخلاقی، بر باد رفته، بنیان خانواده سست و لرزان، دیو الکلیسم و اعتیاد به مواد مخدر از همیشه مسلط تر و جاذبه معنویت و اخلاق از همیشه کمتر است.
اینها پیام های انقلاب ماست؛ نه فقط به آنان که گوش خود را آماده شنیدن نگهداشته اند، بلکه به همه آنان که می توانند حجاب های شنیدن را کنار زنند و به قضاوت عادلانه روی آورند...
نظر |