اکبر گودرزی و تشکیل گروه تروریستی فرقان
سوم خرداد سالروز اعدام اکبر گودرزی ، سرکرده گروهک ضاله فرقان است.
این گروه برای پیاده کردن استراتژی مسلحانه در برابر رژیم شاه، تازه در بهمن 57 به تجهیزات نظامی مجهز شد! در این زمان، انقلاب پیروز شده بود و فرقان که «روحانیت را از بنیان و اساس باطل» میدانست، تلاش خود را معطوف به مبارزه با آنان کرد. نخستین عاملی که فرقان را به رویارویی مسلحانه با جمهوری اسلامی کشاند، قربانی شدن «ارزشهای راستین تشیع سرخ علوی بود». همچنین تلاش برای «آزاد ساختن اسلام علی از اسارت آخوندیسم»، عامل دیگر این رویکرد، مبارزه قهرآمیز بود! برای فرقان، اکنون جای پرسش این بود که چه بایدکرد؟ بر اساس آیه «فقاتلوا ائمة الکفر»، گروه فرقان تصمیم گرفت، نخست مرحوم محمد ولی قرنی و سپس مرحوم مطهری را بکشد! انتخاب مطهری برای آن بود که «فکر به قدرت رسیدن دیکتاتوری آخوندیسم و آمادهسازی تشکیلاتی آن مدتها قبل، حتی پیش از خرداد 42 از طرف او طرح شده بود».
رسول جعفریان
گروه فرقان به رهبری طلبهای به نام اکبر گودرزی یکی از شاخصترین گروههای منفصل از روحانیت و حتی مخالف صریح روحانیت بوده است.
اکبر گودرزی اهل استان لرستان ـ روستای دوزان در میان شهرهای خمین و الیگودرز ـ بوده و از آنجا که پدرش چوپان بود، فرقانیها از وی با عنوان «چوپانزادهی آزاده» یاد میکردند. وی در حوالی سال 1335 شمسی متولد شده ( البته در شناسنامهاش سال 1338 شمسی قید شده)، در سال 1351 یا 1352 عازم خوانسار شده و مدتی در مدرسهی علمیه آنجا تحصیل کرده و سپس یک سال در قم مانده و بعد از آن به تهران آمده و مدتی را در مدرسه چهلستون و سپس در مدرسهی حاج شیخعبدالحسین بیتوته کرد و در سال 1356 آنجا را نیز ترک کرده و از لباس طلبگی هم خارج شده است.او علاوه بر درس طلبگی، درس جدید را هم تا کلاس یازدهم خوانده است.
گودرزی در سال 1356 کلاسهای تفسیر در مناطق مختلف شهر تهران (نازیآباد، سلسبیل، قلهک، جوادیه و خزانه) برپا و نیروهایش را نیز از همین جلسات جذب میکرد. البته برخی از این جلسات هم به اقتضای فضای آن سالها در خانههای افراد علاقهمند تشکیل میشد. مساجدی که گودرزی جلسات قرآن را در آنها برگزار میکرد، عبارت بود از مسجد «الهادی»، خیابان شوش، مسجد «فاطمیهی خزانه»، مسجد «رضوان» خیابان اتابک، مسجد «شیخهادی» و مسجد «خمسهی قلهک». مسجد «اعظم» هم که کتابخانهی قائم در آن بود و جوانان مذهبی به آنجا رفت و آمد داشتند، در اختیار علی حاتمی که در زندان خودکشی کرد و یکی از فرقانیها بود، بود و افرادی را در همانجا جذب این گروه کرد.
گودرزی گروه فرقان را در درون همین جلسات قرآن تاسیس و رهبری کرد. وی از سال 1356 به صدور اعلامیه و بیانیه پرداخت و وارد حوزه سیاست و مبارزه شد. اما جز این اعلامیهها فعالیت دیگری نداشت. یکبار برای مدت کوتاهی به پاکستان رفت تا عازم اروپا شود و نوشتههای تفسیریش را انتشار دهد که به دلیل فراهم نشدن شرایط به ایران بازگشت. در جریان پیروزی انقلاب اسلامی، با اسلحههایی که وی و همراهانش از پادگانهای فتحشده توسط مردم به دست آوردند وارد فاز نظامی شد. اما نظام شاهی سقوط کرده بود و گروه فرقان که عقیده به مبارزه داشت ـ چون همه چیزش به مفهوم مبارزه ختم میشد ـ بهجنگ با نظام اسلامیِ جدید روی آورد.
گودرزی با داشتن شماری از جوانانی که همچنان روحیات انقلابی آن سالها را داشتند، آنان را بر اساس آموزههای قرآنی مبتنی بر برداشتهای خود، به شدت بر ضد روحانیت و آنچه آن را «آخوندیسم» مینامید، تربیت کرده بود. او همزمان با انتشار جزوات تفسیری، خود نیز در ترورهای سال 1358 درگیر شد و مستقیماً در ترور شهید قرنی شرکت داشت. گودزری در 18 دی ماه 1358 دستگیر و در سوم خرداد 1359 تیرباران شد. در این روز تعداد دیگری از اعضای این گروه با نامهای سعید مرآت، عباس عسکری، علیرضا شاهبابابیگ و حسن اقرلو هم تیرباران شدند و علی حاتمی هم در زندان خودکشی کرد. نقش اکبر گودرزی در گروه فرقان سازمان اصلی فرقان روی دوش اکبر گودرزی بود که کسانی مانند سعید واحد، محسن سیاهپوش، حمید نیکنام، علی اسدی و بهرام تیموری، زیر نظر مستقیم او بودند. محمد متحدی در شهرهای ارومیه و تبریز (استانهای آذربایجان غربی و شرقی) و عامل اصلی ترور شهید قاضی طباطبایی بود. عباس عسکری عضو فعال دیگری بود که کمال یاسینی و سعید مرآت زیر نظر او بودند.حسن اقرلو عضو فعالی بود که عبدالرضا رضوانی، امیر فعلهنوتاش و برخی دیگر زیر نظرش فعالیت میکردند.
به این ترتیب، با شگفتی باید گفت تشکیلات فرقان در اختیار یک جوان 25ساله بوده است که در همین فاصله سنی برای بیش از بیست جزو قرآن حدود بیست جلد تفسیر نوشته بود و علاوه برآن، برای صحیفهی سجادیه نیز شرحی دوجلدی داشت. کتابی نیز در شرح دعای عرفه و جزوهای دیگر در شرح خطبهی امر به معروف امام حسین علیه السلام دارد. همینطور کتاب پرحجمی تحت عنوان توحید و ابعاد گوناگون آن نوشته است. افزون بر اینها بیشتر نوشتههای فرقانیها و نشریات آنها -تا پیش از دستگیری- از اوست.
پس ازکشته شدن گودرزی، فرقانیها (با احتساب شریعتی به عنوان پنجمین شهید) از وی با نام ششمین شهید ایدئولوژیک یاد میکنند.. اشاره شد که در کنار وی، علی حاتمیمعلم (که در زندان خودکشی کرد)، علیرضا شاهبابابیگتبریزی و سعید مرآت (هر دو دانشجو) نیز بودند که اینان نیز دستگیر و اعدام شدند. این را باید افزود که گروه فرقان در آغاز با نام گروه «کهفیها» شهرت داشت و بعدها به نام فرقان شناخته شد. رژیم شاه از فعالیت این گروه کمابیش اطلاعاتی داشت، اما به دلیل درگیر شدن در ماجراهای سال 1356 و فزونی یافتن حرکتهای سیاسی و نیز ضعیف شدن ساواک، گویا گزارش چندانی از فعالیت آنها که آن زمان بیشتر همین جلسات قرآن بوده، نداشته است.
یکی از گزارشهای برجایمانده، حکایت از آن دارد که در مجلسی که حسام و نادر، فرزندان شهید عراقی حضور داشتند، یکی از این دو نفر میگویند: «رهبر گروه کهفیها، آخوندی به نام گودرزی است که جمعهها در مسجد «خَمْسه»، حدود خیابان دولت، صحبت میکند و گنجهای و آشوری نیز از کادرهای گروه موصوف هستند که امور مربوط به نشریات گروه، تحت نظارت و شرکت آنان اداره میشود و قرار است به زودی مناظرهای بین یکی از این دو نفر و صالحی نجفآبادی، انجام شود. مهدی عراقی نیز اظهار داشته که آشوری از جانب گروه کهفیها با او تماس گرفته و در مورد وحدت با کمونیستها و مسایلی از این دست مذاکره کرده، لیکن بعدها قطع ارتباط نموده است.»
اشاره کردیم که برخی از مهمترین افراد این گروه عبارت بودند از عباس عسکری، کمال یاسینی و علی حاتمی. عسکری یکی از قدیمیترین افراد این گروه بود که از سال 1355 با گودرزی همکاری داشت و بعدها خود نیز مطالبی مینوشت. در واقع وی نفر دوم گروه فرقان به شمار میآمد و افراد بسیاری توسط وی به این گروه پیوند خورده بودند. شیوه جمعآوری امضا این گروه که همزمان با رشد فزایندهی نسل جدید مذهبی و متاثر از جریانهای روز برآمده بود، توانست عدهای را در برخی از مدارس و مساجد تهران، جذب کند. از آن جمله مدرسهی جهانآرا بود که شماری از معلمان آن (همچون علی حاتمی و حسن نوری که دومی از ترورکنندگان مرحوم مفتح بود) جذب فرقان شدند.
همینطور گودرزی تلاش کرد تا پایگاهی در مسجد قبا به دست آورد که با مخالفت مرحوم مفتح روبهرو شد. مسجد رفعت هم در نزدیکی خیابان دولت یکی از پایگاههای اصلی فرقان بود. گودرزی در زمینه کار ایدئولوژیک، عمدتاً در کار نشر جزوات تفسیر قرآن بود که مطالب آن سخت بیپایه، مغلوط و در عین حال در قالب برداشتهای سمبولیک و انقلابی بود. در نشریهای که به سال 1360 توسط بقایای فرقانیها منتشر شده آمده است که اکبر گودرزی از سال 1350 «برای راهیابی آزادانه به قرآن و متون اصلی» تلاش خود را آغاز کرده است. حاصل این مطالعات در سال 1355 به دست آمد و نخستین کارهای تفسیری وی در همان سال عرضه شد. به نوشتهی همین نشریه، از همان زمان آقای مطهری در جلسات هفتگی به نقد کتاب «توحید و ابعاد گوناگون آن» (که به نام صادق داودی چاپ شده) و تفسیر وی پرداخته است.
گفتنی است که فرقانیها کتاب «توحید و ابعاد گوناگون» آن را به آن دلیل نوشتند که معتقد بودند ضعف عمده تشکلها و سازمانهای انقلابی از مشروطه تا زمان آنها، نبود نوعی آگاهی مکتبی بوده است. در مقدمهی این اثر با اشاره به آن ضعف، اشاره شده است که این کتاب برای پر کردن آن خلا نوشته شده است. بحثهای نخستین این اثر در تعریف اسلام و توحید است و بنا به توضیحی که در آن آمده « خلاصهترین تعریف توحید نمود خارجی جنگ سراسری و دایمی موجودات برای حل تضادها و راه یافتن به تکامل برتر و بالاتر است. توحید اندیشهای است برای تعریف مسیر حرکت موجودات در دل این تضادها به سوی الله که نقطهی نهایی تکامل است ».
این مباحث که در قالب تحمیل برخی از تفکرات ابتدایی با آیات قرآنی طرح میشود، تا پایان کتاب ادامه دارد. در این تعریف که بر فرض پذیرش، بیان نوعی حرکت تکاملی برای تمامی موجودات است، قیامت با تعبیر «روز تحقق استعدادها» تعریف میشود. آنگاه پس از ارایهی برخی از آیات، نتیجه آن میشود که «پس از دید کلی و طبیعی، میتوانیم قیامت را مرحلهی تحقق ساعت یا فعلیت سعی عمومی موجودات به حساب آوریم و از دید اجتماعی و در رابطه با پیکار خونین انقلابگران توحیدی، آن را نهاییترین، دامنهدارترین و فراگیرترین و سازندهترین انقلاب توحیدی و مرجع همهی انقلابات تاریخی به شمار آوریم.» موضعگیری درباره شریعتی اما در سال 1356 یعنی نخستین سال فعالیت فرقان، با درگذشت دکتر شریعتی نخستین اعلامیه از سوی این جریان نوپا انتشار یافت.
آنچه در این شرایط سبب برآشفتن فرقانیها شد، اطلاعیهی مشترک مطهری و بازرگان بود که چند روز پس از انتشار، بازرگان بر اثر اصرار دوستان یا تهدید مخالفان امضایش را پس گرفت. به دنبال صدور آن اطلاعیه، گودرزی اطلاعیهای صادر کرد و به تهدید مخالفان شریعتی و در واقع آقای مطهری پرداخت. در این اطلاعیه با اشاره به ائتلاف ارتجاع و روشنفکران مدرن، یعنی مطهری و بازرگان آمده است که «حاصل زشت این ائتلاف ناجوانمردانه، آن هم در شام غریبان شهیدان و در اجرای اهداف شوم نفاقپیشگان تاریخ» بوده، بهگونهای که «اعلامیهای به تاریخ 23/9/1356 و با امضای چهرههایی همچون مطهری و بازرگان درآمد که بازتاب مقاصد پوشیدهی جبهه مؤتلفه بود و از تبادلنظر میان آنها که طبعاً چیزی جز مسخ هدف شهیدان و فرهنگ انقلابی آنها را در بر نمیگیرد، حکایت میکرد.» سپس با نقد برخی از عبارات آن نامه آمده است که «عوامفریبی و خیانتپیشگی عوامل مزبور از فرازی دیگر از نوشتهشان روشن میشود».
در سالگرد سفر دکتر شریعتی به خارج از کشور و مرگ وی، باز فرقان اطلاعیهای داد و ضمن آن سخت به صادر کنندگان آن بیانیه حمله کرد. موضعگیری بعدی آنان اطلاعیهای بود که به مناسبت قیام شهرهای قم و تبریز صادر شد و آنان حادثهی مزبور را «ضمن احترام به خون بیگناهان» چنین تحلیل میکنند که این جریان، حرکتی است در جهت «زنده کردن دوبارهی روحانیت حاکم» و این که «دخالت بیرویهی روحانیت را» باید «فاجعهای عظیم» دانست. در این بیانیه خطاب به شریعتی آمده است که «روحانیت تجدید حیات یافته و انقلابیهایی که هنوز هم از متهم کردن تو به انواع تهمتهای سفارشی دست باز نداشته و هنوز هم ملایان بزرگ و فقهای عظیمالشان و مفسران عالیقدر و وعاظ شهیر و فضلای فضول به کفر و وهابی بودنت فتوا میدهند و مطالعهی آثارت را تجویز نمیفرمایند ... بار دیگر سنگر مدافع اسلام شدند». به هر حال به نوشتهی مولف کتابچهی «فرقان چیست؟»، کار تدوین ایدئولوژی فرقان در پایان سال 1356 به اتمام رسید. از آن پس، گروه افزون بر تلاش برای پیگیری کارهای ایدئولوژیک، به تحلیلهای سیاسی و درک شرایط سیاسی جهان و طرح استراتژی جنگ مسلحانه علیه رژیم پرداخت. همزمان، نشریهای هم به نام فرقان منتشر کرد که نخستین شمارهاش در اسفند 1356 به چاپ رسید.بعدها پس از پیروزی انقلاب نیز نشریهای با نام ذکر تحت عنوان نشریهی دانشآموزی از سوی فرقان انتشار مییافت.
علت روی آوردن به ترور این گروه برای پیاده کردن استراتژی مسلحانه در برابر رژیم شاه، تازه در بهمن 1357 به تجهیزات نظامی مجهز شد. در این زمان انقلاب پیروز شده بود و فرقان که «روحانیت را از بنیان و اساس باطل» میدانست، تلاش خود را معطوف به مبارزه با آنان کرد. نخستین عاملی که فرقان را به رویارویی مسلحانه با جمهوری اسلامی کشاند، قربانی شدن «ارزشهای راستین تشیع سرخ علوی» بود. همچنین تلاش برای «آزاد ساختن اسلام علی از اسارت آخوندیسم» عامل دیگر رویکرد مبارزهی قهرآمیز بود. برای فرقان اکنون جای این پرسش بود که چه بایدکرد؟ بر اساس آیهی «فقاتلوا ائمة الکفر»، گروه فرقان تصمیم گرفت نخست مرحوم محمدولی قرنی و سپس مرحوم مطهری را بکشد. انتخاب مطهری برای آن بود که «فکر به قدرت رسیدن دیکتاتوری آخوندیسم و آمادهسازی تشکیلاتی آن، مدتها قبل و حتی پیش از خرداد 1342 از طرف او طرح شده بود.»
تفسیرهای عجیب و غریب از قرآن منهای مجاهدین که متاثر از مارکسیسم بودند، از سال 1350 به این سو برخی گروههای مذهبی با توجه به قرآن و نهج البلاغه و تفسیر دلبخواهی از آنها بر پایه نگرش مبارزاتی و به اصطلاح انقلابی، جریانهای جدیدی را پدید آوردند. فرقانیها در سال 1356 و 1357 مجلدات زیادی از تفسیر قرآن خود با عنوان «پیام قرآن» منتشر میشد، پخشکردند. تفسیر و آثاری که از آنها ملاحظه شد عبارت است از تفسیر سورههای فاطر، یس، صافات، احزاب، سبأ، نجم، عنکبوت، روم، لقمان، سجده، شوری، زخرف، محمد، فتح، حجرات، دخان، جاثیه، احقاف، مؤمن، فصلت، فرقان و نور. در همهی اینها که گفته شد، نام مؤلف آنها نجمالدین شکیب آمده است که مانند دیگر نامهای روی کتابها، مستعار است. تفسیر سورهی انبیا (به نام حسین صادقی)، تفسیر سورهی بقره (به نام جواد صابر)، تفسیر سورههای مریم و طه (به نام حسن قائمی)، تفیسر سورههای توبه، شعراء، نمل و قصص (به نام احسان کمالی)، تفسیر سورهی یوسف و جزو سیام (یا تفسیر نبأ تا ناس؛ به نام محمدحسین آلیاسین و نیز به نام احسان کمالی)، تفسیر سورههای مزمل، مدثر، قیامت، انسان و مرسلات (به نام نجمالدین منتظر)، تفسیر سورههای کهف، ذاریات و ق و ترجمه کامل از قرآن نیز از آنان منتشر شده است. همچنین کتابی با نام فرازی از نهجالبلاغه و شرح دعای عرفه (نام دیگرش: پیام حسین)، فروغ نهجالبلاغه دو جلد، و کتاب «توحید و ابعاد گوناگون آن» (صادق داودی، نشر کاظمیه 320 صفحه).
نشریات یکساله آنان (1357) تحت عنوان سالنامهی فرقان چاپ شده است. کتابی با نام «دعا: تجلی خداگونگی انسان» از سوی همین گروه (به نام محمد حسین آلیس) چاپ شده که شرح صحیفهی سجادیه است. در اینجا هم به مانند تفاسیری که از قرآن ارایه شده، همهی مضامین در ارتباط با انقلاب و ضدانقلاب تحلیل و تفسیر شده است. کتابی دیگر با عنوان «اصول تفکر قرآنی»، به عنوان کتاب دوم توحید و ابعاد گوناگون آن، به نام داود قاسمی چاپ شد که اصول کلی مستخرج از قرآن دربارهی انسانشناسی و ایمان و انقلاب و ضدانقلاب است. در همین کتاب است که از مرحلهی غیب انقلاب و مرحلهی شهود آن سخن به میان آمده و به تفصیل از قرآن برای مرحلهی پیش از انقلاب و پس از پیروزی بهرهگیری شده است. در این بخش بهروشنی آیهی دوم سورهی بقره که ایمان به غیب را طرح کرده، به معنای ایمان به غیبِ انقلاب تفسیر شده است. دربارهی ارتباط غیب و نماز هم آمده است که «به طور کلی همهی اصول تئوریک حزب توحیدی در مرحله غیب انقلاب در کلمهی صلاة جمع شدهاند.» همانجا در تفسیر وحی هم گفته شده است: « وحی در تعریف کلی آن همان شناخت پدیده نسبت به راه تکامل خویش بر حسب ظرفیت وجودی و مدار تکاملیش یا به قول امام آن انفجار درونی و درد تکاملخواهی است ».شاید این کتاب، صریحترین اثر در باز کردن آثار بیپایهی فرقان باشد.
در زمینهی نوشتههای تفسیری آنان، آقای مطهری که در این سالها روی تفسیر کار میکرد، نسبت به این مساله احساس خطر فراوان کرده و مرتب هشدار میداد و از اتفاق همین بحث غیب و شهود انقلاب را مثال میزد. تفسیرهای متعدد و گستردهی اینان طی سال 1355 و 1356 شمسی موجی از بیم و هراس را در میان متدینان دامن زد. هرچند گستردگی جریانات مختلف، باز شدن فضای سیاسی کشور و ورود گروههای مختلف به عرصهی مبارزه اجازهی بروز بیشتر به این ماجرا را نداد؛ در غیر این صورت ممکن بود که جریان فرقان به حرکتی شبیه به آنچه میرزاعلیمحمد باب ایجاد کرده بود، منجر شود.
محمدمهدی جعفری از دیداری که همراه دکتر پیمان در سال 1356 با اکبر گودرزی داشته یاد کرده و میگوید: « من یک جلد تفسیر آنها را مطالعه کردم و به آنان گفتم که این تفاسیر انقلابی و امروزی است و مضمون آن با روح قرآن مطابق نیست. برای نمونه در داستان یوسف، گرگ به معنای ضدانقلاب گرفته شده که حضرت یعقوب، یوسف را برای به دام انداختن ضدانقلاب به سوی آنها فرستاده است. یا برای مثال محراب را به معنای سنگر گرفته و امام را رهبر انقلابی میگرفتند.» در این میان بیش از همه استاد مطهری از این تفاسیر برآشفت و در مقدمهی کتاب «علل گرایش به مادیگری» تحت عنوان «ماتریالیسم در ایران» سخت به آرای تفسیری و تعابیری که آنان در ترجمهی آیات و مفاهیم قرآنی آوردهاند، حمله کرد. گروه فرقان پس از انجام این ترورها با رخنه برخی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی لو رفته و همگی آنان از جمله گودرزی رهبر آنان، به دام افتاده و کشته شدند. گویا دو نفر از اعضای این گروه گریختند که بعدها به خارج از کشور رفتند. در حال حاضر (1381) گهگاه اطلاعیهای از گروه فرقان در برخی از سایتهای خبری خارج از کشور دیده میشود. در آستانهی انتخابات نهمین دورهی ریاست جمهوری ایران در 27 خرداد 1384 بار دیگر چند انفجار صورت گرفت که از طرف وزیر کشور به گروه خوارج فرقان منسوب شد.
بقایای فرقانیها تا اوایل سال 1360 همچنان به انتشار برخی از جزوات میپرداختند و حتی از ترورهای مجاهدین خلق نیز به نوعی سوءاستفاده کرده، آنان را با اندیشههای خود پیوند میدادند.
منبع: رسول جعفریان، «جریانهای مذهبی سیاسی ایران از سال 1320 تا 1357»، نشر مرکز اسناد انقلاب اسلامی
برگرفته از سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی
نظر |