بدون تردید بسیارى از مردم به سبب جهل و نادانى و خود بزرگ بینى گمراه کننده ، به زمین مى خورند و اگر اینگونه اشخاص به فکر و اندیشه خود اکتفا کنند و از مراجعه به اهل دانش راستین خوددارى نمایند همیشه در بیابان بیکران نادانى سرگردان بوده و خواهند پنداشت که داناى شریعت هستند. و چه کسى مى تواند راهنماى این قبیل افراد باشد، جز آن کسى که عالم به شریعت الهى است ، همانطور که نازل گشته است ؟
به عنوان نمونه ، مناظره اى را که میان امام صادق (ع ) از یک سو و یک نادان مدعى علم و دانش از سوى دیگر، درباره صدقه رخ داده ، از زبان خود امام مى شنویم :
یک نمونه بارز پیرو هواى نفس و خودخواه و متکبر، شخصى است که من شنیده بودم مردمان عامى و سطحى او را خیلى بزرگ مى دارند و من هم تمایل پیدا کرده بودم که او را ببینم ، طوریکه او مرا نشناسد.
روزى مشاهده کردم که عده اى از همان مردمان قشرى و سطحى اطراف او راگرفته اند و او با رفتار فریبکارانه اش مردم را سرگرم کرده است .
بالاخره از مردم جدا شد و راهش را در پیش گرفت و من هم به دنبال او راه افتادم و با چشم خود دیدم که او به یک مغازه نانوائى رسید و با تردستى خاصى دو عدد نان ازدکان نانوا دزدید. من از مشاهده این وضع ، بسیار در شگفت شدم و در دل خویش گفتم : شاید معامله کرد و پول داد و خرید. اما سپس گفتم : اگر پول مى داد و مى خرید، پس چه حاجت داشت که نان را دزدکى بردارد؟ باز او را دنبال کردم ، تا به یک مغازه انار فروشى رسید. آنجا نیز این چشم و آن چشم کرد و دو تا انار سرقت نمود. باز در تعجب فرو رفتم . اما در دل گفتم : شاید خرید کرد و پول پرداخت . و بعد به نظرم رسید که اگر چنین بود، چه نیازى به دزدى داشت ؟ باز او را تعقیب نمودم . به بیمارى رسید; دو عدد نان و دو تا انار را جلوى او گذاشت .
من جلو آمدم و پرسیدم : این چه کارهائى بود که تو انجام دادى .
گفت : شاید تو جعفر بن محمد هستى ؟ گفتم : بلى .
گفت : آن اصل و نسب براى تو چه سودى دارد که نادان هستى ؟ (العیاذبالله ) .
گفتم : به چه چیزجاهل و نادان هستم ؟ گفت : سخن خدا را که فرمود: <مَن جاءَ بالحَسنه فِله عشرُ امثالِها و من جاءَ بالسّیة فِلا یجزى الاّ مثلَها> (1) (هر کس یک حسنه و کار نیک انجام دهد، براى او ده برابر پاداش هست و هر کس کار بدى بجا آورد، جز به همان اندازه کیفر نشود.)
اینکه دیدى من دو عدد نان دزدیدم ، دو گناه بیش نکردم و بعد که دو تا انار سرقت نمودم ، دو گناه بر گناهان او افزوده شد; پس این مى شود چهار گناه . و چون هر یک از نانها و انارها را احسان کردم و صدقه دادم ، چهل ثواب به دست آوردم . پس ، از این چهل ثواب ، چهارگناه کسر مى شود، براى من سى و شش ثواب باقى مى ماند!
گفتم : مادرت به عزایت نشیند! تو از کتاب خدا بى خبر هستى . آیا نشنیده اى که خداى تعالى گوید: <اِنّما یتقبلُ اللّه مِنَ المتّقین > (2) (جز این نیست که خداوند از پرهیزگاران مى پذیرد.) پس تو که دو عدد نان دزدیدى ، دو گناه کردى و دو انار هم که سرقت کردى گناهان تو شد چهار تا و موقعى هم که آنها را به صاحبانشان برنگرداندى و بدون اجازه مالک آنها به دیگران بخشیدى ، بر چهار گناه قبلى چهار گناه دیگر افزودى ، نه اینکه چهل حسنه و ثواب به دست آوردى ! او را که همچنان به سخنان من گوش مى داد و مرا نظاره مى کرد به حال خود گذاشتم و راهم را در پیش گرفتم .
آنگاه امام فرمود: با این تأویلات زشت و ناخوشایند است که عده اى گمراه مى شوند و گمراه مى کنند.(3) و چقدر اینگونه تأویلات جاهلانه در میان مردم فراوان است و تعجب هم نیست پس از آنکه آنان خواستند به جاى چشمه هاى زلال آب ، از سراب سیراب شوند.
و این بود گوهرهاى بسیار ارزنده اى از مناظرات و بحثهاى حضرت امام جعفر صادق (ع ) با افرادى که از ره هدایت روى بگردانیده و از طریق حق منحرف گشته اند و تازه آنچه ذکر شد، نمونه کوچکى بود از اقیانوس بیکران زندگى علمى امام در مقام استدلال و احتجاج .
منبع : آوینی
نظر |