جند حدیث در رابطه با علم
خَیرُ الدُّنیا وَالآخِرَةِ مَعَ العِلمِ وَشَرُّ الدُّنیا وَالآخِرَةِ مَعَ الجَهلِ ؛
خیر دنیا و آخرت با دانش است و شرّ دنیا و آخرت با نادانى.
کنزالعمال، ج13، ص151، ح36472
طَلَبُ العِلمِ فَریضَةٌ عَلى کُلِّ مُسلِمٍ أَلا إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ بُغاةَ العِلمِ؛
طلب دانش بر هر مسلمانى واجب است. خداوند جویندگان دانش را دوست دارد.
الکافی(ط-الاسلامیه)ج1،ص30،و کافی(ط-دارالحدیث)ج1،ص72
کُلُّ وِعاءٍ یَضیقُ بِما جُعِلَ فیهِ إِلاّ وِعاءُ العِلمِ فَإِنَّهُ یَتَّسِعُ بِهِ؛
فضاى هر ظرفى در اثر محتواى خود تنگتر مىشود مگر ظرف دانش که با تحصیل علوم، فضاى آن بازتر مىگردد.
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید،ج19،ص25
زَکاةُ العِلمِ بَذلُهُ لِمُستَحِقِّهِ وَإجهادُ النَّفسِ فِى العَمَلِ بِهِ؛
زکات دانش، آموزش به کسانى که شایسته آناند و کوشش در عمل به آن است.
غرر الحکم و درر الکلم،ص44،ح132
خَیرُ العِلمِ مانَفَعَ؛
بهترین علم آن است که مفید باشد.
غررالحکم و دررالکلم،ص 46،ح181
مَن تَعَلَّمَ العِلمَ وَعَمِلَ بِهِ وَعَلَّمَ لِلّهِ دُعِىَ فى مَلَکُوتِ السَّماواتِ عَظیما فَقیلَ: تَعَلَّمَ لِلّهِ وَعَمِلَ لِلّهِ وَعَلَّمَ لِلّهِ؛
هر کس براى خدا دانش بیاموزد و به آن عمل کند و به دیگران آموزش دهد، در ملکوت آسمانها به بزرگى یاد شود و گویند: براى خدا آموخت و براى خدا عمل کرد و براى خدا آموزش داد.
الذریعه الی حافظ الشریعه(شرح اصول کافی) ج1،ص56
پاِنَّ العِلمَ حَیاةُ القُلوبِ وَ نورُ البصارِ مِنَ العَمى وَ قُوَّةُ البدانِ مِنَ الضَّعفِ؛
به راستى که دانش، مایه حیات دلها، روشن کننده دیدگان کور و نیروبخش بدنهاى ناتوان است.
امالى صدوق، ص 616، ح 1
یا مَعشَرَ الفِتیانِ، حَصِّنوا اَعراضَکُم بِالدَبِ وَ دینَـکُم بِالعِلمِ؛ اى جوانان! آبرویتان را با ادب و دینتان را با دانش حفظ کنید. تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 210
یَنبَغى لِلعاقِلِ اَن یَحتَرِسَ مِن سُکرِ المالِ وَ سُکرِ القُدرَةِ ، وَ سُکرِ العِلمِ ، وَ سُکرِ المَدحِ وَ سُکرِ الشَّبابِ ، فَاِنَّ لِکُلِّ ذالِکَ ریاحا خَبیثَةً تَسلُبُ العَقلَ وَ تَستَخِفُّ الوَقارَ؛
سزاوار است که عاقل ، از مستى ثروت، قدرت ، دانش ، ستایش و مستى جوانى بپرهیزد، چرا که هر یک را بادهاى پلیدى است که عقل را نابود مىکند و وقار و هیبت را کم مىنماید.
غرر الحکم، ح 10948
اِنَّ مِن حَقیقَةِ الیمانِ اَن تُؤثِرَ الحَقَّ وَ اِن ضَرَّکَ عَلَى الباطِلِ وَ اِن نَفَعَکَ وَ اَن لا یَجوزَ مَنطِقُکَ عِلمَکَ؛
از حقیقت ایمان این است که حق را بر باطل مقدم دارى، هر چند حق به ضرر تو و باطل به نفع تو باشد و نیز از حقیقت ایمان آن است که گفتار تو از دانشت بیشتر نباشد.
محاسن، ج 1، ص ،205،ح57
لایَزالُ المُؤمِنُ یُورِثُ أَهلَ بَیتِهِ العِلمَ وَ الدَبَ الصّالِحَ حَتّى یُدخِلَهُمُ الجَنَّةَ جَمیعا؛
مؤمن همواره خانواده خود را از دانش و ادب شایسته بهره مند مى سازد تا همه آنان را وارد بهشت کند.
مستدرک الوسایل، ج12، ص201، ح13881
اَلعِلمُ قاتِلُ الجَهلِ؛
دانش، نابود کننده نادانى است.
غررالحکم و دررالکلم،ص44،ح107
اَلا اِنَّ فیهِ عِلمَ مایَأتى وَالحَدیثَ عَنِ المَاضى وَدَواءَ دائِکُم ونَظمِ ما بَینَکُم؛
آگاه باشید که دانش آینده، اخبار گذشته و درمان دردهایتان و نظم میان شما در قرآن است.
نهج البلاغه، خطبه 158
إِذا تَفَقَّهَ الرَّفیعُ تَواضَعَ؛
انسان بلند مرتبه چون به فهم و دانایى رسد، متواضع مى شود.
شرح آقا جمال خوانساری بر غررالحکم، ج3، ص133، ح4048
اَلعِلمُ کَنزٌ عَظیمٌ لایَفنی؛
علم گنج بزرگی است که با خرج کردن تمام نمی شود.
غرر الحکم و درر الکلم،ص42،ح63
العِلمُ وَراثَهٌ کَریمَهٌ ، وَ الادابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَهٌ ، وَ الفِکرُ مِرآهٌ صافِیَهٌ؛
علم میراث گرانبهائی است و ادب لباس فاخر و زینتی است و فکر آئینه ای است صاف.
نهج البلاغه،ص469،ح5
أنَّهُ إذا قالَ الْمُعَلِّمُ لِلصَّبىِّ قُل بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ فَقالَ الصَّبىُّ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ کَـتَبَ اللّهُ بَراءَةً لِلصَّبِىِّ و بَراءَةً لأِبـَوَیهِ و بَراءَةً لِلمُعَلِّمِ؛
وقتى معلم به کودک بگوید: بگو بسم اللّه الرحمن الرحیم و کودک آن را تکرار کند خداوند براى کودک و پدر و مادرش و معلم، برائت از آتش در نظر خواهد گرفت.
بحارالانوار(ط-بیروت)،ج89،ص257
عِلمُ الْمُنافِقِ فی لِسانِهِ وَعِلْمُ الْمُؤْمِنِ فی عَمَلِهِ؛
دانش منافق در زبان او و دانش مؤمن در کردار اوست.
غررالحکم، ح10502،ح2817
تَغَرَّبْ عَنِ الأَْوْطانِ فى طَـلَبِ الْعُلا وَسافِرْ فَفِى الأَْسْفارِ خَمْسُ فَوائِدَ تَفَرُّجُ هَمٍّ وَاکْتِسابُ مَعیشَةٍ وَعِلْمٌ وَآدابٌ وصُحْبَةُ ماجِدٍ؛
براى کسب بلند مرتبگى از وطن خود دور شو و سفر کن که در مسافرت پنج فایده است: برطرف شدن اندوه، بدست آوردن روزى و دانش و آداب زندگى، و همنشینى با بزرگواران.
مستدرک الوسائل، ج 8، ص 115، ح 9199
اِنَّ الْعِلْمَ حَیاةُ الْقُلوبِ وَ نورُ الاَْبْصارِ مِنَ الْعَمى وَ قُوَّةُ الاَْبْدانِ مِنَ الضَّعْفِ؛
به راستى که دانش، مایه حیات دلها، روشن کننده دیدگان کور و نیروبخش بدنهاى ناتوان است.
امالى صدوق، ص 493، ح 1
اَلْعِلْمُ رَأسُ الْخَیْرِ کُلِّهِ، وَ الْجَهْلُ رَأسُ الشَّرِّ کُلِّهِ ؛
دانایى سرآمد همه خوبىها و نادانى سرآمد همه بدىهاست.
بحارالأنوار، ج75، ص 175، ح 9
اَلْعِلْمُ اَصْلُ کُلِّ خَیْرٍ، اَلْجَهْلُ اَصْلُ کُلِّ شَرٍّ؛
دانایى، ریشه همه خوبىها و نادانى ریشه همه بدىهاست.
غررالحکم، ح 17 و 1096
رَأْسُ الْعِلْمِ التَّمْییزُ بَیْنَ الاَْخْلاقِ وَ اِظْهارُ مَحْمودِها وَ قَمْعُ مَذْمومِها؛
بالاترین درجه دانایى، تشخیص اخلاق از یکدیگر و آشکار کردن اخلاق پسندیده و سرکوب اخلاق ناپسند است.
غررالحکم و دررالکلم،ص63، ح 759
جالِسِ الْعُلَماءَ یَزْدَدْ عِلْمُکَ وَ یَحْسُنْ اَدَبُکَ وتَزکُ نَفسُکَ؛
با علما معاشرت کن تا علمت زیاد، ادبت نیکو و جانت پاک شود.
غررالحکم و دررالکلم،ص430،ح9791
مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنّاسِ اِماما فَلیَبْدَأ بِتَعْلیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلیمِ غَیْرِهِ وَلْیَکُنْ تَاْدیبُهُ بِسیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدیبِهِ بِلِسانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُها اَحَقُّ بِالاِْجْلالِ مِنْ مُعَلِّمِ النّاسِ ومُؤَدِّبِهِمْ؛
کسى که خود را پیشواى مردم قرار داده، باید پیش از آموزش دیگران، خود را آموزش دهد و پیش از آنکه دیگران را با زبان، ادب بیاموزد، باکردارش ادب آموزد و البته آموزش دهنده و ادبآموز خود بیش از آموزگار و ادبآموز مردم، شایسته تجلیل است.
مثیرالاحزان،ص50
یا مُؤمِنُ اِنَّ هذَا العِلمَ وَالاَْدَبَ ثَمَنُ نَفْسِکَ فَاجْتَهِد فى تَعَلُّمِهِما ، فَما یَزیدُ مِنْ عِلْمِکَ وَ اَدَبِکَ یَزیدُ فى ثَمَنِکَ وَ قَدْرِکَ ، فَاِنَّ بِالْعِلْمِ تَهْتَدى اِلى رَبِّکَ وَ بِالاَْدَبِ تَحْسِنُ خِدْمَةَ رَبِّکَ وَبِأَدَبِ الْخِدْمَةِ یَسْتَوجِبُ الْعَبْدُ وَلایَتَهُ وَقُرْبَهُ ، فَاقْبَلِ النَّصیحَةَ کى تَنْجُوَ مِنَ الْعَذابِ؛
اى مؤمن! به تحقیق این دانش و ادب بهاى جان توست پس در آموختن آن دو بکوش که هر چه بر دانش و ادبت افزوده شود بر قیمت و قَدْرت افزوده مىشود ؛ زیرا با دانش به پروردگارت راه مىیابى و با ادب به پروردگارت خوش خدمتى مىکنى و با ادب در خدمتگزارى، بنده سزاوار دوستى و نزدیکى به او مىشود . پس [این [نصیحت را بپذیر تا از عذاب بِرَهى.
بحار الانوار(ط-بیروت)،ج1،ص180،ح64
اَلْعِلمُ إمامُ الْعَمَلِ وَالْعَمَلُ تابِعُهُ یُلهَمُ بِهِ السُّعَداءُ وَ یُحْرَمُهُ الأْشقیاءُ؛
دانش پیشواى عمل و عمل پیرو آن است. به خوشبختان دانش الهام مىشود و بدبختان از آن محرومند.
الأمالى، طوسى، ص 488، ح 38
قَلْبٌ لَیْسَ فیهِ شَىْءٌ مِنَ الْحِکْمَةِ کَبَیْتٍ خَرِبَ فَتَعَلَّموا وَ عَلِّموا وَ تَفَقَّهوا وَ لا تَموتوا جُهّالاً فَاِنَّ اللّهَ لا یَعْذِرُ عَلَى الْجَهْلِ؛
دلى که در آن حکمتى نیست، مانند خانه ویران است، پس بیاموزید و آموزش دهید، بفهمید و نادان نمیرید. براستى که خداوند، بهانهاى را براى نادانى نمىپذیرد.
نهج الفصاحه،ص600
قُم عَن مَجلِسِکَ لِاَبیکَ وَ مُعَلِّمِکَ وَ اِن کُنتَ اَمیراً؛
به احترام پدر و معلمت از جای برخیز هرچند فرمان روا باشی.
غررالحکم،ص435،ح9970
اَجوَدُکُم مِن بَعدی رَجُلٌ عَلِمَ عِلماً فَنَشَرَ عِلمَهُ؛
بخشنده ترین شما پس از من کسی است که دانشی بیاموزد آنگاه دانش خود را بپراکند.
بحارالانوار،ج75،ص172
ما شیبَ شیءٌ بشیءٍ اَحسن مِن حِلمٍ بعلمٍ؛
چیزی با چیزی نیامیخته است که بهتر از حلم با علم باشد.
(بحارالانوار ، دار احیاء التراث العربی ، ج 75 ، ص 172 )
مَن عَمِلَ بِما یَعلَمُ وَرَّثَهُ اللَّهُ عِلمَ ما لَم یَعلَم.
هر کس به آنچه می داند عمل کند، خداوند دانش آنچه را که نمی داند به او ارزانى می دارد.
مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول،ج3،ص286
العِلمُ یُنجِدُ الفِکرَ.
دانش روشنى بخش اندیشه است.
غررالحکم و دررالکلم،ص42،ح43
لَستُ اُحِبُّ أن أرَى الشّابَّ مِنکُم إلاّ غادِیاً فی حالَینِ: إمّا عالِماً أومُتَعَلِّماً.
دوست ندارم جوانى از شما [شیعیان] را جز بر دو گونه ببینم: دانشمند یا دانشجو.
امالی شیخ طوسی،متن،ص303
نظر |