خلق و خوی پیامبر اعظم(ص)
خلق و خوی پیامبر اسلام (ص) دریایی بیساحل و دستنیافتنی است. از این رو مداقه درباره آن، فرصتی فراخ و تحقیقی جامع میطلبد. لذا ما در این مقال تنها به شمهای از آن میپردازیم.
رسول گرامی اسلام (ص) واجد همة صفات پسندیده و فضیلتهای متعالی است، لذا خدای متعال از ایشان به عنوان اسوه و الگو یاد میکند و مسلمانان را به پیروی و تبعیت از حضرتش فرا خوانده و میفرماید: «در شخصیت رسول خدا (ص) الگوی نیکو برای شما وجود دارد.»
همچنین امام علی (ع) در این باره میفرماید: «پس به پیامبر پاکیزه و پاکت اقتدا کن که راه و رسم او الگویی است برای الگوطلبان و مایة فخر و بزرگی است برای کسی که خواهان بزرگواری باشد و محبوبترین بنده نزد خدا کسی است که از پیامبرش پیروی کند و گام بر جایگاه قدم او نهد.»
بدون تردید رسول خدا (ص) در ساحتهای مختلف، سرمشق و مقتدا میباشد، آن چه این نوشته متکفل پرداختن به آن میباشد، خلق و خوی اجتماعی و رفتاری پیامبر (ص) است. سیرة اجتماعی پیامبر (ص) سرشار از مضامین عالی اخلاقی و مملو از نکات آموزنده است، به همین دلیل علمای بزرگ، کتابهای مبسوطی در بارة آن به رشتة تحریر درآورده و آثار ارجمندی را خلق کردهاند، گرچه با این همه هرگز نتوانستهاند، از عهدة ادای حق آن برآیند. با این وصف ما نیز در این مجال کوتاه، ناچار به گزینش و ارائة تنها شمهای از سیرة اجتماعی پیامبر اسلام (ص) هستیم.
1ـ آراستگی: نظافت و آراستگی در نزد رسول خدا (ص) از اهمیت بسزایی برخوردار بود، ایشان اغلب لباس سفید وهمیشه پاکیزه میپوشید و مسلمانان را به پوشیدن آن سفارش میکرد. ژولیدگی را ناخوش میداشت و بر نمایاندن نعمتهای الهی تأکید میورزید. چنان که «روزی مسلمانی با لباس نامرتب و ژولیده به محضر پیامبر اکرم (ص) آمد، پیامبر (ص) به او فرمود: آیا ثروت نداری؟
او گفت: آری، خداوند همه گونه ثروت را به من داده است. پیامبر (ص) فرمود: اگر دارای ثروت هستی، پس باید اثر آن در تو دیده شود» (یعنی لباس تمیز، زیبا و خوبی داشته باشی، نه لباسکثیف و مندرس).3 رسول خدا (ص) موهایش را روغن مالی میکرد و تا نرمة گوش بلند مینمود، چشمان سیاه و درشتش را سرمه میزد و همیشه عطرآگین بود، به گونهای که امام صادق (ع) میفرماید:
«پیامبر اکرم مقداری که برای تهیة بوی خوش و عطر خرج میکردند، بیش از آن بود که برای تهیة نان خرج میکردند.»4 شکوفههای لبخندهای مستمر رسول خدا (ص) زیبایی گُل چهرهاش را دو چندان میکرد و دندانهای همیشه سپیدش بر صفای صورتشان میافزود. او به راستی آراستهترین و در عین حال ساده زیستترین مرد روزگار خود بود.
2ـ شوخ طبعی: رسول خدا (ص) شوخ طبع و خوش مزاج بود. چنان که یونس شیبانی به نقل از امام صادق (ع) میگوید: «رسول خدا (ص) هرگاه میخواست کسی را شاد کند، با او شوخی میکرد.»5 شوخیهای بسیاری ازحضرت ایشان نقل شده است که به دو نمونه از آنها اشاره میکنیم. «زنی به نام ام یمین خدمت پیامبر اکرم (ص) رسید و عرض کرد:
شوهرم با شما کاری دارد، حضرت فرمود: شوهر تو همان مردی است که در چشمش سفیدی دارد؟ (امیمین گمان کرد منظور حضرت از سفیدی، بیماری سفیدی چشم است که به آب سفید مشهور است) لذا پاسخ داد: نه به خدا، در چشمش سفیدی نیست، دوباره حضرت فرمود: ولی در چشمش سفیدی است.
گفت: نه به خدا، آنگاه پیامبر (ص) فرمود: هیچ کس نیست مگر این که در چشمش عضو سفیدی است که حدقه را احاطه کرده است.»6 همچنین «روزی پیامبر (ص) و علی (ع) خرما میخوردند. پیامبر (ص) از هستههای خرماهایی که میخورد، پیش روی علی (ع) مینهاد. وقتی که از خوردن خرما فارغ شدند، همة هستهها در نزد علی (ع) جمع شده بود. پیامبر(ص) به علی (ع) فرمود: ای علی! تو پرخور هستی. علی (ع) در پاسخ از روی مزاح عرض کرد: پرخور کسی است که خرما را با هستهاش میخورد.»7رسول خدا (ص) در مزاحهای خود جز حق نمیگفت و نمیشنید، او دارای طبع لطیف، خوش مشرب و با نشاط بود ومؤمنان اندوهگین را با شوخیهای خود شاد میکرد.
3ـ بازی با کودکان: رسول خدا (ص) محبت ویژهای به کودکان داشت، با آنها همبازی و هم کلام میشد و آنها را با روی گشاده در آغوش محبت خود میگرفت. سعید بن ابن راشد به نقل از یعلی عامری میگوید: «وی برای رفتن به ضیافتی که رسول خدا (ص) را به آن دعوت کرده بودند، با آن حضرت همراه شد.
رسول خدا (ص) پیشاپیش مردم به راه افتاد. وحسین (ع) با بچهها مشغول بازی بود. رسول خدا (ص) خواست او را بگیرد اما طفل، این طرف و آن طرف میدوید. پیامبر (ص) شروع به خندیدن و شوخی کردن با او کرد تا این که حسین (ع) را گرفت و یک دستش را پشت گردن ودست دیگرش را زیر چانة او گذاشت و دهان او را میبوسید و فرمود: حسین از من است و من از حسین.»8
در مورد دیگری صحابی گرانقدر رسول خدا (ص) جابر بن عبدالله انصاری میگوید: «بر پیامبر (ص) وارد شدم درحالی که حسن و حسین (ع) را پشت خود سوار کرده بود و چهار دست و پا راه میرفت میفرمود: شتر شما چه شترخوبی است و شما چه سواران خوبی هستید.»
4ـ برخورد با مردم: قرآن کریم در بارة رسول خدا (ص) میفرماید: «ای پیامبر! به (برکت) رحمت الهی در برابر مردم نرم و مهربان شدی.» تجلی تربیت الهی در شیوة برخوردهای پیامبر (ص) با مردم به وضوح محسوس بود، اوشخصیتی فروتن، خوش سخن و خوشرو بود و با مردم با محبت و مهربانی رفتار میکرد. معمولا درخواستهای مردم را اجابت میکرد و در صورت عدم توانایی و تمایل در مقابل درخواستها سکوت مینمود.
او روحی بزرگ وبزرگوار داشت. «نقل شده که عربی بیابان نشین، گاهگاهی به حضور پیامبر اکرم (ص) میرسید و برای آن حضرت هدیهای میآورد، ولی در همان مجلس بهای هدیهاش را از پیامبر درخواست میکرد. این جریان موجب خندة پیامبرمیشد، لذا هرگاه آن حضرت محزون میگشت، میفرمود: کاش آن عرب بادیه نشین پیش ما بیاید.»
همچنین انس بن مالک میگوید: «من با رسول خدا (ص) میرفتم و حضرت بُردی نجرانی با حاشیهای زبر و درشت برتن داشت. عربی بادیه نشین از راه رسید و ردای ایشان را محکم کشید. من به گردن پیامبر (ص) نگاه کردم، دیدمحاشیة ردا از شدت کشیدن روی گردن حضرت رد انداخته است. آن بادیه نشین سپس گفت: ای محمد (ص)، دستور بده ازمال خدا که نزد توست به من بدهند. پیامبر (ص) به طرف او برگشت و خندهای کرد و سپس دستور داد به او چیزیعطا کنند.»
5ـ مهمان نوازی: پیامبر خدا (ص) مهمان دوست و مهمان نواز بود تا جایی که از مهمان به عنوان راهنمای بهشت یاد میکرد و میفرمود: «هر خانهای که مهمانی وارد آن نشود، فرشتگان وارد آن خانه نمیگردند.»13 او متقابلا به دعوت مسلمانان حتی بندگان لبیک میگفت و هیچ غذایی را کم نمیشمرد. رسول خدا (ص) خودش از مهمانان پذیرایی میکرد. چنان که در تاریخ آمده است:
«هنگاهی که کاروان فرستادگان نجاشی در مدینه به محضر رسول خدا (ص) وارد شدند، آن حضرت برخاست و خودش به آنان خدمت کرد.»همچنین نقل شده است که «در یکی از جبهههای جنگ، پیامبر (ص) مشغول نماز بود. گروهی مسافر از کنار اردوگاه آن حضرت عبور کردند و با اصحاب پیامبر (ص) ملاقات نموده، احوال پیامبر (ص) را از آنان پرسیدند. آنان برای پیامبر (ص) دعا کردند و او را ستودند.
سپس از آن جا گذاشتند. پیامبر (ص) بعد از نماز و آگاهی از ماجرا، در حالی که خشمگین بود، به اصحاب اعتراض کرده، فرمود: سوارانی به این جا میآیند و سلام خود را به من میرسانند و جویای حال من میشوند، ولی شما آنان را به مهمانی دعوت نمیکنید؟.»
6 . عفو و گذشت: در سال ششم هجرت قراردادی ده ساله میان سران قریش و پیامبر اسلام منعقد شد، این قرارداد که به پیمان حدیبیه شهرت یافت، صلح و آرامشی پایدار را به ارمغان آورد. اما این آرامش بیش از دو سال به طول نینجامید و با حملة شبانة گروهی از جنگجویان قریش به قبیلة خزاعه که همپیمان مسلمانان بودند، قرارداد صلح حدیبیه عملاً نقض گردید.
پس از پیمانشکنی قریش، رسول خدا (ص) تصمیم گرفت درهای مکه را که تنها پایگاه بت پرستی بود، به روی خداپرستان بازکند و خانة خدا را از دست مشرکان آزاد نماید. از این رو اعلام بسیج عمومی کرد و به زودی سپاهی نیرومند و مجهز را در مدینه مجتمع نمود و در روز دهم ماه رمضان سال هشتم هجرت مدینه را به سوی مکه ترک کرد.
لشکر عظیم پیامبر اسلام (ص) در کرانههای مکه اردو زدند و به دستور پیامبر (ص) با افروختن آتش در نقاط مرتفع و ایجاد وحشت، روحیة دفاعی قریش را تحلیل بردند و بدین وسیله مقدمة فتح بدون خونریزی مکه را فراهم کردند. مکه بدون مقاومت تسلیم مردان تا دندان مسلح سپاه اسلام شد و بدین وسیله بزرگترین دژ کفر و بتپرستی فرو ریخت و خدایانش به دست نبی خدا (ص) از پای در آمد.
اکنون پیامبر (ص) بر مردمی که او را به ظلم و بیداد دیوانه خوانده، در درة ابوطالب محاصره کرده، به انواع شکنجهها آزرده، نقشة قتلش را کشیده، از شهر خود بیرون رانده، آتش جنگها علیه او افروخته و عموها و یارانش را به شهادت رسانده بودند، پیروز شده بود و انتظارطبیعی این بود که انتقام بگیرد، اما او که رحمةللعالمین بود، در برابر فکر انتقام که افکار عمومی را به التهاب در آورده بود، فرمود:
«چه میگوئید و در بارة من چگونه فکر میکنید، مردم بهت زده و حیران و بیمناک، همگی با صدای لرزان و شکسته روی سوابق عواطف بزرگی که از پیامبر (ص) داشتند، گفتند: ما جز خوبی و نیکی چیزی دربارة تونمیاندیشیم، تو را برادر بزرگوار خویش و فرزند برادر بزرگوار خود میدانیم. پیامبر (ص) که بالطبع رئوف و مهربان و باگذشت بود وقتی با جملههای عاطفی و تحریکآمیز آنان روبرو گردید، چنین گفت: من نیز همان جملهای را که برادرم یوسف به برادران ستمگر خود گفت، به شما میگویم. امروز بر شما ملامتی نیست، خدا گناهان شما را میآمرزد، او ارحم الراحمین است... بروید دنبال زندگی خود، همة شماها آزادید.»16
پیامبر خدا (ص) انتقام نگرفت و اجازه انتقام گرفتن نداد، بلکه با اعلام عفو عمومی چون بارانی بر دلِ تفتیده و وحشت زدة مردم مکه باریدن گرفت و آنها را به رویشی دوباره در پرتو اسلام واداشت. رویشی که دل و جان مردم جزیرةالعرب را از نو بنیان نهاد و هویتی جدید و سرشار از فضیلتهای الهی ـ انسانی به آنها بخشید.
پیامبر اسلام (ص) اسوة عفو و الگوی گذشت بود، به گونهای که امام صادق (ع) در تبیین نمونهای از این خصلت پسندیده حضرت ایشان میفرماید: «در جنگ ذاتالرقاع، رسول خدا (ص) در کنار وادیّی زیر درختی فرود آمد، در همین هنگام سیلی آمد و میان آن حضرت و یارانش که در آن طرف وادی منتظر بند آمدن سیل بودند، فاصله انداخت.
مردی از مشرکان متوجه پیامبر (ص) شد و به هم رزمان خود گفت: من محمد (ص) را میکشم و آمد و به روی پیامبر (ص) شمشیر کشید وگفت: ای محمد، کیست که تو را از دست من نجات دهد؟ پیامبر (ص) فرمود: آن که پروردگار من و توست.
در این هنگام جبرئیل آن مرد را از اسبش پرت کرد و او به پشت روی زمین افتاد. رسول خدا (ص) برخاست و فرمود: ای غورث، کیست که تو را از دست من نجات دهد؟ عرض کرد: بخشندگی و آقایی تو ای محمد. پیامبر (ص) او را رها کرد. مرد از جا برخاست، در حالی که میگفت به خدا قسم که تو از من بهتر و آقاتری.»17
عفو و گذشت به عنوان یک ارزش اسلامی در سیرة رسول خدا (ص) از جایگاه ویژهای برخوردار است، از این رو مسلمانان باید به تبع ایشان این خصلت پسندیده را در حیات اجتماعی و سیاسی خویش زنده نمایند تا علاوه برشیرینی زندگی جمعی، بر قدرت و اقتدار خود نیز بیفزایند.
امروز عفو و گذشت، صبوری و بردباری در سطح نخبگان ومردم، جدیترین نیاز جامعة ماست، از این رو باید با نگاه راهبردی به این موضوع نگریست و از آن برای نزدیکی دلها به هم و ایجاد وحدت سود جست، والّا شب تاریک، بیم موج و گردابی چنین حایل در پیش است.
رسول اسلام (ص) تربیت شدة خدا بود، از این رو خلق و خویی الهی داشت، او تجسم عینی و محسوس همة فضیلتها به شمار میرفت و به همین اعتبار الگویی جامع و کامل است. بدون تردید در وصف پیامبر اعظم (ص) هرچه بگوییم، قادر نخواهیم بود که کمی از بسیار آن را ادا کنیم
نظر |