نظر |
آسان ترین راه.......
- آسان ترین راه آشنایی ، یک سلام است ، ولی گرم و صمیمی .
- آسان ترین راه قدردانی ، یک تشکر ساده است ، ولی خالص و صمیمانه .
- آسان ترین راه عذر خواهی ، عدم تکرار اشتباه قبلی است .
- آسان ترین راه ابراز عشق ، به زبان آوردن آن است .
- آسان ترین راه رسیدن به هدف ، خط مستقیم است .
- آسان ترین راه پول در آوردن ، آن است که همواره در کارت رعایت انصاف را بکنی .
- آسان ترین راه احترام ، اجتناب از گزافه گویی و گنده گویی است .
- آسان ترین راه جلب محبت ، آن است که تو نیز متقابلا عشق بورزی و محبت کنی .
- آسان ترین راه مبارزه با مشکلات ، روبرو شدن با آنهاست نه فرار .
- آسان ترین راه رسیدن به آرامش ، آن است که سالم و بی غل و غش زندگی کنی .
- آسان ترین دوستی ، همیشه بهترین دوستی نیست . این را به خاطر بسپار .
- آسان ترین بحث ، بحث در باره چیزهای خوب و امیدوار کننده است .
- آسان ترین برد ، آن است که خود را از پیش بازنده ندانی .
- آسان ترین راه خوب زیستن ، ساده زیستن است .
- آسان ترین راه دوری از گناه ، آن است که همیشه بدانی چیزی به نام وجدان داری .
- آسان ترین و در عین حال با ارزش ترین عشق ، بی ریا ترین آن است .
- آسان ترین راه بودن ، آن است که حس بودن همیشه در وجودت شعله ور باشد .
- آسان ترین راه راحت بودن ، آن است که خودت را همانطور که هستی بپذیری و در همه حال خودت باشی .
فقر اینه که 2 تا النگو توی دستت باشه و 2 تا دندون خراب توی دهنت؛
فقر اینه که روژ لبت زودتر از نخ دندونت تموم بشه؛
فقر اینه که شامی که امشب جلوی مهمونت میذاری از شام دیشب و فردا شب خانواده ات بهتر باشه؛
فقر اینه که ماجرای عروس فخری خانوم و زن صیغه ای پسر وسطیش رو از حفظ باشی اما تاریخ کشور خودت رو ندونی؛
فقر اینه که وقتی کسی ازت میپرسه در 3 ماه اخیر چند تا کتاب خوندی برای پاسخ دادن نیازی به شمارش نداشته باشی؛
فقر اینه که توی خیابون آشغال بریزی و از تمیزی خیابونهای اروپا تعریف کنی؛
فقر اینه که ماشین 40 میلیون تومانی سوار بشی و قوانین رانندگی رو رعایت نکنی؛
فقر اینه که بری تو خیابون و شعار بدی که دموکراسی می خوای، تو خونه بچه ات جرات نکنه از ترست بهت بگه که بر حسب اتفاق قاب عکس مورد علاقه ات رو شکسته؛
فقر اینه که ورزش نکنی و به جاش برای تناسب اندام از غذا نخوردن و جراحی زیبایی و دارو کمک بگیری؛
فقر اینه که در اوقات فراغتت به جای سوزاندن چربی های بدنت بنزین بسوزانی؛
فقر اینه که با کامپیوتر کاری جز ایمیل چک کردن و چت کردن و موزیک گوش دادن نداشته باشی؛
فقر اینه که کتابخانه خونه ات کوچکتر از یخچالت باشه؛
و ...
منبع : عصر ایران
گروهک حزب الفرقان در سال 1375 اعلام موجودیت کرد و در همان سال یک اکیپ عملیاتی گروه با مامورین گشت نیروی انتظامی درحومه زاهدان درگیر می شود که در نتیجه، تعدادی از عناصر گروه کشته، زخمی و چند نفر ازآنها نیز دستگیر می شوند.
این گروهک تا کنون اقدامات ضد امنیتی را در استان سیستان و بلوچستان وجنوب خراسان انجام داده است که اعم فعالیت های آنها عبارت است از: بمب گذاری، ترور، گروگانگیری ، آدم ربایی، درگیری با مأموران گشتی و پاسگاه های مرزی، راه بندی مسلحانه، سرقت اموال دولتی و جاسوسی برای طالبان علیه جمهوری اسلامی ایران.
تعدادی از اقدامات این گروهک به شرح ذیل است:
1- ترور نافرجام امام جمعه ایرانشهر درتاریخ 19/1/75 که منجر به شهادت محافظ ایشان گردید.
2- ورود به کشور ودرگیری با ناجا در ارتفاعات واویلا در تاریخ 11/11/75 که منجربه دستگیری پنج نفر از اعضای گروه و زخمی شدن دو نفر از پرسنل ناجا گردید.
3- ورود به کشور و درگیری با نیروهای ناجا در مرز لار
4- ترور مسئول بانک ملی راسک در مورخ 30/1/76
5- آتش زدن پمپ بنزین تایباد در تاریخ 13/9/76
ادامه مطلب...
عضو هیئت علمی دانشگاه هستم، با یک خانواده تحصیل کرده که بیشترین توجهمان به تحصیل بچههاست. فرزند دوم من که پسر است دوران راهنمایی و دبیرستان را به مدرسه تیزهوشان رفته است. یکی از بچههای تیزهوشان با شخصی به اسم "م.ب." آشنا میشود. او ادعا میکند که هیپنوتیزم بلد است؛ نوجوان ها هم که نسبت به موضوعاتی از این دست کنجکاوند. دوست فرزند من برای یادگیری هیپنوتیزم با او دیدار میکند. او عامل نفوذ فرقه کثیف "م.ب.” در مرکز تیزهوشان کرج و جذب افراد می شود.
دوست فرزندم خانواده خود را هم جذب میکند؛ برادر، خواهر و مادرش. حتی سر این قضیه مادرش بیمار میشود. بسیاری از اقوام از جمله خالهها، پسرخالهها و... را هم وارد کرده. گسترش فامیلی از یک طرف و گسترش دانشآموزان تیزهوشان کرج از سوی دیگر. این ماجرا مربوط به سال 84 است. اما وقتی که "م.ب." از زندان چهارم بیرون میآید دوباره این معرکه را شروع میکند.
دوست فرزندم، هم در اقوام و هم در میان بچههای دبیرستان نیرو جمع میکند و حمال مفت و مجانی "م.ب." میشود. تا آنجایی که میدانم مسئولین دبیرستان در جریان قرار میگیرند اما برخورد قاطع و مناسبی نداشتند. تا جایی که هم در بخش دختران و هم در بخش پسران، افرادی جذب این فرقه می شوند. "م.ب." در بخش پسران از طریق دوست فرزندم و برادر او و در بخش دختران از طریق خواهرش نفوذ میکند. پدرشان هم فرهنگی است و دبیرستان غیرانتفاعی دارد. مسئولین دبیرستان به خصوص دبیر قرآن متوجه میشود ولی برخورد موثر صورت نمی گیرد. تنها به صورت تکتک به بچههای مدرسه تذکر می دهند که "م.ب.” خطرناک است و به او نزدیک نشوید؛ در همین حد.
"م.ب." هم میتوانست به راحتی اینطور برخوردها را خنثی کند. من از مسئولین دبیرستان انتقاد کردم ولی آنها هم نمیتوانستند کاری کنند. همه شک دارند که این فرد از جایی حمایت میشود. ظن به طرف برخی از دستگاههاست. همه واهمه دارند که وی از آنجا تقویت میشود. خیلیها برای همین میترسند وارد این قضیه شده و درگیر شوند. منظورشان قوه قضائیه است. برخی میگویند که رئیس این فرقه شیطانی این همه جنایت کرد، حال این چه حکمی است که برای او صادر شده؟ ادامه مطلب...