باید دقت کرد که امروز شبکههای متعددی در دنیا به آسانی شهوت جوان و خانوادهها را تحریک میکنند.
آنچه که امروز مورد بحث است و بحث مهم و گریبانگیری است، بیماری شهوترانی و شهوتپرستی است. این بیماری خیلی خطرناک و به تعبیر حدیث کشنده است.
حضرت علی (علیهالسلام) میفرماید: "الشَّهَوَاتُ سُمُومٌ قَاتِلاتٌ "[4]؛ شهوات سمهای کشنده است. بعضی سمها بی هوش میکند. بعضی بی حال میکند، بعضی سمها را میشود با آن مبارزه کرد. شهوت پرست هم فکرش و هم جانش واقعاً مریض است. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: "قَرِینُ الشَّهْوَةِ مَرِیضُ النَّفْسِ مَعْلُولُ الْعَقْلِ "[5]؛ شهوتپرست هم معلول فکری است هم بیمار نفسی است. این بیماری خیلی خطرناک است که منشأ بسیاری از حوادث، جنگها، آدم کشیها در طول تاریخ شده است. سر بر صیصهای عابد را بر سر دار برده است. پیرمردی که سال ها عبادت و بندگی خدا را کرده، آخرش بالای دار رفته است.
* ریشه جنگ ذی غار
چرا نبرد ذی غار بین ایرانیان و اعراب اتفاق افتاد؟ چرا خسرو پرویز این جنگ را برپا کرد؟ نبرد ذی غار که سرانجام به شکست منتهی شد، به خاطر یک قضیه جنسی رخ داد. عشقی که شاه به دختر نعمان بن منذر ورزید. وقتی برایش تعریف کردند که دخترش چنین و چنان است، شاه هوسران برای رسیدن به این دختر پدرش را کشت، خاندانش را به زحمت و اسارت انداخت و آخر هم نرسید و منجر به درگیری با اعراب شد.
همین روزنامههای خودمان را بخوانید! اسیدپاشیها، آدمکشیها و دیگر پستیها. مردی همسر و سه فرزندش را به قتل رسانده، سر بریده، چرا؟ چون نسبت به خانمی علاقه ورزیده و میخواسته با او ازدواج کند و به او برسد. این جاست که انسان کور میشود.
* شهوت پرستی عامل فاسد شدن عقل
در حدیث دارد: "طَاعَةُ الشَّهْوَةِ تُفْسِدُ العَقل "؛ شهوتران عقلش از بین رفته است. هیچ چیز حالیش نیست. ما چقدر آدم در زندان داریم؟! عرضم این جاست که چرا این لحظه هیچ چیز را جلوی چشمش نمیبیند؟ میداند دستگیر میشود، میداند برخورد میشود، "طَاعَةُ الشَّهْوَةِ تُفْسِدُ الدِّین "،[6] "طَاعَةُ الشَّهْوَةِ تُفْسِدُ العَقل "، "قَرِینُ الشَّهْوَةِ مَرِیضُ النَّفْسِ مَعْلُولُ الْعَقْلِ ".[7] اینها روایات ماست. از این دست روایات فراوان داریم. در این جلسه میخواهم قدری کارشناسانهتر وارد بحث شوم تا به راهکارها برسیم. اهمیتش برای شما روشن است، شهوت رانی بد خطری است. این مسأله مجردها، متأهلها، پیرمردها، خانوادهها و نظام اجتماعی را تهدید میکند. من نخست دو سه آیه از قرآن برای شما بخوانم سپس وارد جزئیات بحث شوم.
نظر |
آنچه اکنون در مصر رخ می دهد، شکستن حلقه فشار 30 ساله است که بر مردم تحمیل شده، پشت کردن به توافقنامه ننگین "کمپ دیوید " است که سه دهه چون بختک بر روح و روان ملت مصر سنگینی میکند.
اکنون این مصر است که غبار سال ها را از پیکره خود میتکاند تا دوباره برپاخیزد و عزت و کرامت خود را بازیابد و یکبار و برای همیشه کمپ دیوید را پس زند و بعد از این که جان و روح خویش را بازیافت به دامان مردمش بازگردد. مصر به دامان مردمش بازمیگردد تا اندیشهها و نوشتههای "سعد زغلول " و "الظاهر پیپرس " و "صلاح الدین " و "حسن البنا " و "جمال عبد الناصر " را تحقق بخشد و گمشده خود را بازیاید تا به گفته "جمال حمدان " اندیشمند راحل بزرگ مصری مثلث قدرت منطقه را کامل کند، یعنی جهان عرب ، ایران و ترکیه.
*ملت مصر به راه خود برای سرنگونی مبارک ادامه میدهد
هنگامی که خبرنگار یکی از شبکههای ماهوارهای پیش از تظاهرات "جمعه خشم " در مصر از یک شهروند مصری پرسید که خوب میخواهید چه کنید، گویا رژیم مصر تصمیم گرفته تمام ارتباطات اینترنتی و تلفنی و فیس بوک را قطع کند، به سادگی توصیف ناپذیری گفت: این که مشکلی نیست، چون همه میدانند وقت اذان کی است ، همچنین میدانند نماز جمعه چقدر وقت میبرد و پس از پایان نماز راهپیمایی خشم از مساجد آغاز خواهد شد و مردم با یکدیگر تلاقی خواهند کرد و با گرد آمدن در میدان تحریر و میادین دیگر مصر خواستههای خود را فریاد خواهند زد، حال در این راه حتی اگر اینترنت و تمام وسایل ارتباطی هم قطع باشد، باز ما به راه خود ادامه خواهیم داد.
* انقلاب ایران لرزه بر اندام رژیم صهیونیستی انداخت
از زمان انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 که رژیم صهیونیستی را وحشت زده و جهان غرب و شرق آن زمان را شگفت زده کرد، ما که در آن زمان یک گروه دانشجویی فلسطینی بودیم و نام خود را گروه "الجرمق " گذاشته بودیم، همیشه این سوال را از خود میکردیم که آیا مردم اکنون در آسایش بسرمیبرند، آیا خوبند، آیا مشکل جوامع عربی و اسلامی را باید در مردم جستجو کرد یا نخبگانی که جان و دلشان به معادلات بیگانگان و آکادیمیها و تحصیلکردگان فرنگی بستهاند تا ببینند، آنها چه میگویند و چه مینویسند تا به سرعت نوشتهها و گفتههای آنها و حتی شیوه خوردن و نوشیدن و خوابیدنشان را ترجمه و به ما القا کنند؟ یا این که نه واقعا این مردم هستند که مشکل دارند و باید مشکل را در آنها جستجو کرد و دیگر سودی از به انتظار نشستن نیست تا این که شاید زمانی فرارسد که این مردم بپاخیزند.
امروزه باز هم همان گردباد نجیب است که در خاورمیانه شکل گرفته، به پاخاسته، میچرخد و میپیچد و حاکمان دیکتاتور منطقه را به هوا برده و بر زمین میکوبد.
روزنامه کیهان در یادداشتی با عنوان "گردباد نجیب " به قلم حسین شریعتمداری نوشت:
تمامی خبرها و گزارشهای مستند از پیدایش گردباد پرقدرتی حکایت میکند که ملتهای مسلمان منطقه به راه انداختهاند. این گردباد برخلاف آنچه تاکنون درباره گردبادها خوانده و شنیده و یا دیدهایم، نه فقط ویرانگر و وحشتآفرین نیست، بلکه آباد کننده و دلنشین نیز هست. از این روی باید آن را «گردباد نجیب» نامید، چرا که تنها با دیکتاتورها سر ستیز دارد و چون از قدرت فوق العادهای برخوردار است، بساط حاکمیت دیکتاتورها را، از ریشهبر میکند و به هوا برده و برزمین میزند. دقیقاً مثل گردبادهای پرقدرت دیگر که درختهای تنومند را از ریشه بیرون میکشد و تنها به شکستن شاخ و برگها بسنده نمیکند تا ریشه و تنه باقیمانده آن فرصت حیات دوباره داشته و بعد از چندی، بار دیگر ریشه بدواند و شاخ و برگ بپراکند.
به پرچم رژیم جعلی و اشغالگر قدس نگاه کنید! دو نوار آبی رنگ در زمینهای سفید به موازات هم دیده میشوند. صهیونیستها انکار نمیکنند که این دو نوار آبی رنگ نماد و سمبل دو رود «نیل» و «فرات» است و نشان دهنده پهنای ایده آلی که به زعم آنان قرار است گستره سرزمین اشغالی صهیونیستها و کشور جعلی اسرائیل باشد. امروز اما، مقامات رژیم صهیونیستی اعلام کردهاند در منطقه «رفح» و مرزهای اسرائیل با مصر دیواری بلند و غیرقابل نفوذ که تا چند متر در عمق زمین نیز ادامه داشته باشد، خواهند ساخت و تأکید کردهاند که ساخت این دیوار بلند آمیخته از آهن و سیمان را بدون فوت وقت آغاز میکنند.
این بود سرگذشت انقلاب ما
اکنون همه دنیا ببیند و می بیند که ما به رغم انف سلطه ها، زنده ایم و زنده خواهیم بود. سنتهای الهی در تاریخ، این را حکم کرده و جز این نخواهد بود و این، زنده ترین و گویاترین پیام ماست. نظام سلطه، همواره خواسته است عکس این را ثابت کند و اراده خود را برای ملتها و کشورهای جهان سوم، سرنوشت ساز بداند.
اشاره:
آن چه می خوانید، بخشی از سخنرانی رهبر معظم انقلاب، حضرت آیت الله خامنه ای در سازمان ملل است که در دوران ریاست جمهوری ایشان ایراد شده است و در آن به بیان ویژگی های انقلاب اسلامی ایران، پرداخته شده است.
آقای رئیس! آقای دبیرکل! حضار محترم!
من از ایران می آیم که زادگاه پرآوازه ترین و در عین حال، ناشناخته ترین انقلاب دوران های معاصر است؛ انقلابی بر پایه دین خدا و در امتداد راه پیامبران و مصلحان بزرگ الهی... راهی به درازای همه تاریخ بشر... و اکنون نیز قلمرو نظامی است که بر همان پیشینه استوار، بنا شده و به پشتوانه فرهنگ بی نظیر آن که اکنون به برکت بیداری اسلامی، غنای بیشتر یافته، تکیه کرده است.
ریشه استوار و اندیشه زیربنایی این انقلاب، «جهان بینی توحیدی اسلام» است. تفسیر انسان، تفسیر تاریخ، تحلیل حوادث حال و گذشته و آینده، تفسیر طبیعت، تبیین همه علائقی که انسان را با دنیای بیرون از وجود او - جهان، انسان ها و اشیا - مرتبط می کند و نیز فهم و درک آدمی از وجود خود و خلاصه همه چیزهایی که نظام ارزشی جامعه را میسازد و آن را بر اداره مطلوب خود قادر می کند... همه و همه از این جهان بینی الهی، ریشه و مایه می گیرد و منشعب می شود.
در اندیشه الهی اسلام، همه هستی، آفریده خدا و جلوه گاه علم و قدرت او و پوینده به سوی اوست و انسان، برترین آفریده و جانشین او.
در اندیشه الهی اسلام، افراد بشر، برادران و خواهران یکدیگر و همه، بندگان خدایند. میان نژادها، رنگ ها، مردم سرزمین ها، هیچ تفاوت نیست و اینها مایه برتری کس یا ملتی نیست. انسانیت، پیوسته است و تعرض به یک انسان، تجاوز به همه انسانیت است؛ بدون دخالت خصوصیات جغرافیایی و نژادی.
پیغمبران، مردم را به بندگی خدا که پتکی بر سر خودخواهی و برتری جویی است، فرا خواندند و آیینی که بهشت صفا و آرامش را، حتی پیش از بهشت اخروی، به بشر ارزانی می داشت، بدو عرضه کردند و او را به مهار کردن غریزه افزون خواهی و سلطه جویی، تشویق نمودند و از تباه شدن و هرز رفتن استعدادها و غلتیدن در لجنزار فساد اخلاقی، بر حذر داشتند و سرچشمه های فضیلت و راستی و محبت و کار و ابتکار و دانش و آگاهی را در او جاری ساختند و یاد خدا و عشق به او را که ضامن این همه و تعالی بخش روان اوست، بدو تلقین کردند.
«نعمت سوسکی» کیست؟
وی در زمره ی افسران کلاش، بی سواد، قره نوکر، چاپلوس، خشن نسبت به زیردست، قشری و گیج و گنگ ارتش به شمار می رفت. که از سالهای خدمت در دانشکده افسری، همقطارانش او را به نام نعمت سوسکی به دلیل تیرهگی صورتش و نعمت خره ملقب کرده بودند.
نعمت الله نصیری، از مطیع ترین و گوش به فرمان ترین نظامیان ارتش شاهنشاهی بود. او همان کسی است که از طرف شاه مامور شد، حکم عزل دکتر محمد مصدق را در شب 25 مرداد 1332 به او تحویل داد و متعاقبا دستگیر شد و تا تحقق کودتای 28 مرداد در بازداشت به سر برد. پس از بازگشت شاه، او به واسطه این ماجرا ارتقاء درجه پیدا کرد و پلههای ترقی را در عرض مدت بسیار کوتاهی طی کرد. او در عین حال از بدنام ترین مقامات رژیم پهلوی بود که بسیاری وی را از اصلی ترین عوامل زمینه ساز سقوط این رژیم میدانند.
منصور رفیع زاده، آخرین رئیس شعبه ساواک در آمریکا که اخیرا خاطرات خود را در قالب کتابی منتشر کرده است، در این کتاب پیرامون نصیری می نویسد: « "نصیری " چند سال بعد در مقام ریاست ساواک، به بلندترین درجه ارتش ایران یعنی ارتشبدی ارتقاء یافت و در زمرهی افسران کلاش، بی سواد، قره نوکر، چاپلوس، خشن نسبت به زیردست، قشری و گیج و گنگ ارتش به شمار می رفت. که از سالهای خدمت در دانشکده افسری، همقطارانش او را به نام نعمت سوسکی به دلیل تیره گی صورتش و نعمت خره ملقب کرده بودند ... دور است اگر تصور شود نصیری در عمرش، کتابی خوانده یا قدرت تفکر و تعمق او به حد قابل رشدی رسیده باشد.»
همچنین در خاطرات منسوب به مادر شاه (تاج الملوک آیرملو) درباره نصیری آمده است:
«همین آقای ارتشبد نعمت الله نصیری که ما به او می گفتیم نعمت خرگردن. او گردنی کلفت مثل خر داشت! می آمد خدمت محمدرضا و گاهی من هم در این ملاقات ها بودم. می گفت امریکایی ها فلان پرونده و فلان اطلاعات را خواسته اند! محمدرضا می گفت بدهید!»
ساواک در طول ده سال مدیریت نصیری، با بیتدبیری و خشک مغزیهای او، از نهادی جهت تثبیت بقای رژیم پهلوی، به پاشنه آشیل و نقطه ضعف آن تبدیل شد. به طوری که شاه علیرغم میل خود مجبور شد در آخرین روزهای حیات رژیمش تن به انحلال آن بدهد. چندی قبل از آن نصیری برکنار و سفیر ایران در پاکستان شد و ناصر مقدم به عنوان آخرین مقام ساواک بر آن ریاست یافت. ولی چند ماه چه سودی می توانست برای وی بجز بدنامی داشته باشد؟ ولی مقدم این بدنامی را با سوء سیاست خود به جان خرید.
جالب اینجاست که هر چهار نفر سران ساواک عاقبت خوشی پیدا نکردند. اولین رییس ساواک، تیمور بختیار تصفیه درون سازمانی شد و به وسیله ساواک در عراق ترور شد. پاکروان، نصیری و مقدم که هر سه در زمان انقلاب دستگیر شده بودند اعدام شدند. در واقع این سازمان بدیمنی عجیبی برای سران خود داشت.